در داستان حرّ بن یزید ریاحى مى خوانیم:
این مرد به عنوان مبارزه و دستگیرى حسین بن على علیهما السلام و سپردن آن به دست خونخوار تاریخ بشرى یعنى «ابن زیاد» بیرون آمد و در برابر حسین علیه السلام قرار گرفت. آن چنان که دو دشمن خونى رو در روى یکدیگر مىایستند، بر سر راهش ایستاد.
هنگام نماز حسین علیه السلام فرمود: تو برو یک طرف و با لشکرت نماز بخوان تا ما نیز نماز خود را بخوانیم حرّ گفت: شما جلو بایست تا نمازمان را به امامت تو بخوانیم. حر بن یزید آن روز نماز را پشت سر حسین بن على علیهما السلام خواند، سپس هنگامى که امام علیه السلام قصد حرکت داشت حرّ بن یزید مخالفت کرد و حسین علیه السلام با جمله تندى (مادر به عزایت گریه کند) حرّ را مخاطب قرار داد.
حرّ بن یزید بدون کوچکترین جسارتى گفت: شما مىتوانید به من این جمله را بگویید؛ ولى من با نظر به شخصیت شما نمىتوانم چنین جمله را بگویم؟
این ادب روحى و این شخصیت عالى حرّ بن یزید باعث شد که در روز خونین دشت نینوا سرانجام حقیقت را تشخیص داده و از پایینترین درجه به بالاترین درجه ترقى کرده و جانب حسین علیه السلام که جانب حق و حقیقت واللّه است را گرفته و جان خود را در راه او نثار نماید .
پایگاه عرفان