سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چرا کسانی که اهل دین و ایمان نیستند، به خواسته هاشون می رسند و خوشبخت و شادند اما امثال من که نماز می خونم و سعی می کنم خوب باشم این احساس رو ندارم؟

منظورتان از خوشبختی چیست؟ آیا منظورتان مثل گاو خوردن و مثل خرس خوابیدن و مثل میمون بازی کردن و مثل خروس شب و روز شهوترانی کردن است؟ اگر خوشبختی این است، پس خوشا به حال گاو و خرس و میمون و خروس. خداوند متعال در مورد همین به نظر شما خوشبختها می فرماید: « ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ـــــ رهایشان ساز تا بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد؛ پس به زودى خواهند فهمید» (الحجر:3)

اگر این گونه امور خوشبختی بودند چرا خداوند متعال بیشتر آن را نصیب انبیاء و اولیاء نکرده است؛ حال آنکه خداوند متعال بهترین نعماتش را به آنها داده است.
خداوند متعال می فرماید: « وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُون‏ ــــ اگر همه ی مردم امّت واحد( امّت واحد در گمراهى) نمی شدند، ما براى کسانى که به(خداوند) رحمان کافر مى‏شدند خانه‏هایى قرار مى‏دادیم با سقفهایى از نقره و نردبانها و پلکانهایی که از آن بالا روند» (الزخرف:33)
یعنی اگر مومنان به شکّ نمی افتادند، خداوند متعال کفّار چنان در مال دنیا غرق می نمود که حتّی سقف خانه هایشان هم از نقره باشد.

3ـ خوشبختی و بدبختی
باید دید سعادت(خوشبختی) و شقاوت (بدبختی) حقیقتاً چیستند؟ آیا در رفاه بودن یا دکتر و مهندس و دانشمند شدن یا با دکتر و مهندس ازدواج کردن یا در محیط اسلامی متولّد شدن و رشد یافتن یا زیبا بودن قیافه ی ظاهری و امثال این امور به معنی خوشبخت شدن یا مستلزم سعادت است؟ و در مقابل، آیا فقر و بیماری و در زحمت و رنج بودن یا قیافه ی نازیبا داشتن یا در محیط کفر متولّد شدن و امثال این امور برابر یا مستلزم شقاوت و بدبختی است؟ اگر کسی چنین می اندیشد پس باید بسیاری از کفّار و منافقین را سعادتمند و خوشبخت و بسیاری از مومنان و انبیاء و اولیاء الهی را بدبخت بپندارد؛ و اگر کسی با چنین پنداری زندگی می کند، او اساساً نمی تواند به خدا ـ به عنوان خیر محض ـ ایمان داشته باشد.
در منظر ادیان الهی و خداوند متعال، سعادتمند و خوشبخت آن کسی است که بنده ی مطیع خدا باشد، چه در خانواده ی مومن متولّد شده و در اوج زیبایی و رفاه و ثروت و مقامات دنیوی باشد و چه در خانواده ی کافر متولّد شده، چهره ای نازیبا داشته و غرق در فقر و رنج و بیماری و... باشد. بر این مبنا، دنیا اساساً نه جای خوشبختی است نه جای بدبختی، بلکه فقط و فقط جای کسب خوشبختی و بدبختی حقیقی است. لذا آنکه دنیا را جای بهرمند شدن و لذّت بردن می انگارد از اساس دچار مشکل جهان بینی است؛ یعنی جهان بینی الحادی دارد، اگر چه ظاهراً مسلمان و مؤمن است. در منظر عاقلان حقیقی ـ نه آنها که خود را عاقل می پندارند ـ دنیا همچون مزرعه ای است که انسانها خود و اعمالشان را در آن می کارند تا خود و نتیجه ی اعمالشان را در عالم برزخ و آخرت برداشت نمایند. دقّت شود! دنیا فقط جای کاشتن اعمال نیست؛ بلکه ما خودمان را هم در همین دنیا می کاریم تا در برزخ و آخرت ، خودمان را هم برداشت کنیم. و محلّ تولّد، چهره ی ظاهری، فقر و ثروت، رفاه و رنج، سلامتی و بیماری، ازدواج کردن، امکان ازدواج نداشتن و ... همگی صرفاً ابزارهای کشت و کار می باشند؛ و هیچکدام از این ابزارها هم بهتر از دیگری نیستند؛ بلکه هر ابزاری که به شخصی داده شده، متناسب با استعدادهای ذاتی اوست؛ و او تنها از راه همان ابزارها امکان ترقّی دارد؛ و تکلیف او نیز متناسب با همان ابزارهاست؛ « لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها ــــ خداوند کسی را مکلّف نمی کند مگر متناسب با آنچه که به او داده است». یا به تعبیر دیگر این امور یا شرائط، سوالات امتحانی هستند که انسانها بسته به نوع جوابهایی که به آنها می دهند سرنوشت بعد از مرگ خود را مشخّص می نمایند. و البته شکّی نیست که سوالات امتحانی هر کسی مختصّ خود اوست؛ چرا که استعدادهای ذاتی او غیر از استعدادهای دیگران است.
پس عدل خدا به این نیست که در این دنیا به هر کسی چه بدهد؛ بلکه عدل الهی به این است که در برابر آنچه داده چه بخواهد. اگر خدا به کسی رفاه و ثروت و زیبایی و خانوده و محیط صالح و همسر خوب داده، تکلیف متناسب با آن را هم از او خواسته است؛ و اگر کسی را نسبت به دیگران نازیبا آفریده یا در فقر و رنج یا بی همسر یا دارای همسر نامطلوب یا در خانوده و محیط ناصالح قرار داده از او نیز تکلیفی در خور آن شرائط خواسته است؛« وَ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَیْنا کِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُون‏. ـــــــ و ما هیچ کس را جز به اندازه ی توانایی و وسعش تکلیف نمى‏کنیم؛ و نزد ما کتابى است که به حقّ سخن مى‏گوید؛ و به آنان هیچ ستمى نمى‏شود » (المؤمنون:62) اگر کسی زیباست در برابر آن تکالیفی دارد؛ و آنکه نازیباست او هم تکالیفی دارد. آنکه همسر دارد، تکلیفی دارد و آنکه ندارد یا بدش را دارد، تکلیفی دیگر دارد.
ب ـ شرائط ذاتی یا محیطی، تعیین کننده ی خوشبختی و بدبختی نیستند.
« قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین‏ ـــ (ابلیس) گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من نیز برای آنها (بنی آدم) زینت می دهم در زمین؛ و همگى را گمراه خواهم ساخت»(الحجر: 39)
عدّه ای سخت فریب شیطان را خورده و دچار خیالات شده و دنیا را جای خوشبختی و بدبختی پنداشته اند. اینها دنیا را ، که جلسه ی امتحان است، جای خوشبختی و بدبختی پنداشته و تمام تلاش خود را می کنند تا در همین دنیا خوشبخت شوند. لذا غافل می شوند از اینکه آنچه دارند و ندارند، همه سوال امتحانی است و جواب مناسب (جواب مطابق با دین خدا) می طلبد. نتیجه آنکه وقتی زنگ پایان امتحان را می زنند تازه می فهمد که تمام طول جلسه ی امتحان را صرف بازی و سرگرمی بوده است. بدتر اینکه برخی ها سوالات امتحانی خود رها نموده و به ورقه ی امتحانی دیگری نگاه می کنند و غصّه می خورند که چرا ورقه ی او سفید و گُل گلی و ... است؟ گویا نشنیده اند هشدار خدا را که: « وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏ ـــ و هرگز چشمان خود را میفکن به آنچه که داده ایم به گروه‏هایى از آنان! اینها شکوفه‏هاى زندگى دنیاست؛ تا آنان را در آن بیازماییم؛ و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است» (طه:131). اینها شکوفه را دیده اند امّا ندانسته اند که در این دنیا هیچ شکوفه ای تبدیل به میوه نمی شود. بعد از مرگ معلوم می شود که چه کسی ثمر یافته است و چه کسی دست خالی آمده است.
حساب گروه نخست معلوم است؛ که اگر خدا به دادشان نرسد، در آخرت همنشین ابلیس خواهند شد. امّا برخی دیگر که متوجّه جلسه ی امتحان بودن دنیا هستند، گمان کرده اند که مثلاً اگر انسانی خانواده ی خوب داشته باشد یا ثروت داشته باشد یا خوش قیافه باشد یا ... احتمال خوشبخت شدنش در آخرت نیز زیادتر می شود و در غیر این صورت بدبخت خواهد شد. مثلاً می گویند: آنکه ثروت دارد، طبیعی است دنبال دزدی نمی رود؛ یا آنکه زیباست زود ازدواج می کند و گرفتار گناه نمی شود. و ... . حال آنکه چنین نیست. اگر دقیق نظر کنیم، دزدی در میان ثروتمندان بسی بیش از فقراست؛ اکثر فقرا منزّه از دزدی اند و اگر دزدی بین آنها یافت شود آفتابه دزد است؛ حال آنکه کثیری از ثروتمندان ابایی از دزدی ندارند؛ لکن آفتابه دزدی نمی کنند بلکه بیت المال را چپاول می کنند یا حقّ کارگران را بالا می کشند و ... . در بین زیبارویان نیز فسق و فجور و انحرافات گوناگون، از عیّاشی گرفته تا عجب و تکبّر و ... ، به مراتب فراوانتر است.
در این که این شرائط در خوشبختی و بدبختی حقیقی تأثیر دارند شکّی نیست ولی این بدان معنا نیست که انسان در متن شرائط ظاهراً خوب یا بد، بی اختیار می شود یا تشخیص خود را از دست می دهد. تمام این شرائط، صرفاً سوال امتحانی اند و بس. و در میان هر دو گروه، هم مردودی بوده است هم قبولی. خداوند متعال با مثالهای متعدّدی که در قرآن کریم ذکر نموده به این پندار پاسخ گفته و نشان داده که کسانی در بدّترین شرائط ظاهری راه هدایت را پیش گرفته اند و عدّه ای نیز در بهترین شرائط ظاهری گرفتار شقاوت شده اند. « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلین‏ ـ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی‏ عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ . ــــــــ خداوند براى کسانى که کافر شده‏اند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو، تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودى به حالشان(در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانى که وارد مى‏شوند!» ـ و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه‏اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!» (التحریم :10 و11)
زن حضرت نوح و حضرت لوط (ع) و همچنین پسر نوح (ع) با اینکه در بهترین محیط هدایتی بودند ولی به اختیار سوء خود کافر شده اهل جهنّم گشتند؛ ولی آسیه، زن فرعون و همچنین اصحاب کهف و نیز مومن آل فرعون با اینکه در بدّترین، کفرآمیزترین و وسوسه انگیزترین محیطها زندگی می کردند و از نعمات مادّی و قدرت فراوان برخوردار بودند راه هدایت را پیش گرفتند. لذا حضور در محیط آلوده برای کسانی که قدرت تحقیق و حقیقت یابی دارند عذر موجّهی نیست و آنکه توان تحقیق و حقیقت یابی دارد و در سایه ی عقل و اندیشه می تواند حقّ را از باطل تشخیص دهد، به حکم عقل مؤظّف است که تحقیق نماید. بلی افرادی هستند که مستضعف فکری بوده توان حقیقت یابی ندارند؛ وضعیّت اخروی اینها طبق آیات و روایات اهل بیت (ع) به خداوند متعال واگذار می شود تا طبق علم مطلق خود و با توجّه به میزان توانایی آنها، درباره ی آنها قضاوت نماید؛ لذا ما حقّ نداریم آنها را به صرف مسلمان نبودن یا مومن نبودن اهل جهنّم بدانیم.
در طول تاریخ بسیاری افراد بوده اند که والدین و خاندانشان غرق در رذالت و پستی و میخوارگی و امثال این امور بوده اند ولی خودشان به همّت خویش از آن وضع برگشته و افراد سعادتمندی شده اند و برعکس، افراد فراوانی نیز بوده اند که در بهترین محیطها بوده اند ولی به هر گونه پستی و رذالتی کشیده شده اند. آیا رذل تر و پست تر از خاندان ابوسفیان و معاویه و یزید سراغ دارید؟ فرزند یزید (معاویه ثانی) در همین خانواده بزرگ شد ولی زمانی که بعد از یزید او را بر تخت سلطنت نشاندند بالای منبر اعلام نمود که این مسند مخصوص علی بن حسین (ع) است و پدران خود را جنایتکار قلمداد کرد و به همین سبب نیز کشته شد. خداوند متعال به انسان اختیار و فطرت و عقل داده تا خودش راه حقّ و باطل را از یکدیگر تشخیص دهد؛ و خوشبختی حقیقی خود را رقم زند. حال اگر کسی نخواست به راه سعادت برود، آیا خدشه ای به عدالت خدا می خورد؟ خدا یکی را با فقر می آزماید، دیگری را با ثروت و سومی را با موادّ مخدّر و چهارمی را با مقام و پنجمی را با معزول شدن از مقام و آن دیگری را با قیافه ی زیبا و رفیقش را با قیافه ی نازیبا و ...؛ و همه ی اینها صرفاً سوالات امتحانی است و آنچه خدا خواسته این است که ما مطابق حکم شرع پاسخ مناسب به این سوالات بدهیم. خوشبختی و بدبختی هر کسی نیز در گرو پاسخهایی است که به این سوالات می دهد. و البته شیطان نیز ساکت ننشسته و تلاش می کند که دنیا را در نظر ما جایگاه خوشبختی و بدبختی حقیقی جلوه دهد؛ و ما را غافل کند از این حقیقت که دنیا جلسه ی امتحان است؛ و هیچ چیزی به کسی نمی دهند و چیزی از او نمی ستانند مگر برای امتحان. از طرف دیگر، تمام انبیاء و کتب آسمانی آمده اند تا پرده از حقیقت دنیا بردارند و ما را از فریب شیطان ایمن سازند.
در اینجا بد نیست اشاره ای هم داشته باشیم به پاره ای از آیات که دنیا را به عنوان دار امتحان معرّفی نموده اند.
« کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُون‏ ـــ هر انسانى طعم مرگ را مى‏چشد؛ و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش مى‏کنیم؛ و سرانجام به سوى ما بازگردانده مى‏شوید.» (الأنبیاء:35)
« وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبین‏ ــــ بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى‏پرستند؛ همین که خیرى به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا مى‏کنند؛ اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مى‏شوند؛ (به این ترتیب) هم دنیا را از دست داده‏اند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است. » (الحج:11)
« وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏ ـــ و هرگز چشمان خود را میفکن به آنچه که داده ایم به گروه‏هایى از آنان! اینها شکوفه‏هاى زندگى دنیاست؛ تا آنان را در آن بیازماییم؛ و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است» (طه:131)
یعنی آنچه در دنیاست در این دنیا از حدّ شکوفه بودن فراتر نرفته و تبدیل به میوه نمی شود. آنانکه که آگاهند آن را برای آخرت ذخیره می کنند تا محصول دهد و آنان که غرق در جهلند دل به همین شکوفه ها خوش می کنند و ناگهان اجلشان سر می رسد.
« لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً ـــــ هدف این است که ما آنها را با این نعمت فراوان بیازماییم؛ و هر کس از یاد پروردگارش روى گرداند، او را به عذاب شدید و فزاینده‏اى گرفتار مى‏سازد.» ( الجن:17)
« وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ ـــــ و بدانید اموال و اولاد شما، وسیله امتحانند؛ و پاداش عظیمى نزد خداست.» ( الأنفال:28).
سخن آخر اینکه:
از منظر الهی همه ی امور عالم مادّه، صرفاً و صرفاً وسائل امتحان می باشند؛ و غرض از امتحان نیز شکوفا نمودن استعدادهای الهی انسان می باشد. لذا نه زیبایی و ثروت و خانواده ی خوب و همسر خوب داشتن و امثال این امور برای کسی ماندنی است و نه فقر و خانواده ی ناصالح و زشتی قیافه و همسر نداشتن و همسر بد داشتن و امثال آنها. اینها اموری عرضی می باشند که در قیامت برداشته می شوند و تنها چیزی که از این امور برای انسان می ماند، این است که حکم خدا را درباره ی این امور چگونه اجرا نموده است. پس خود این امور نه حقیقتاً خوبند و نه حقیقتاً بد، بلکه عکس العمل ما در مقابل آنهاست که آنها را برای ما خوب یا بد می کند؛ و محال است خدا حقیقتاً چیز بدی را متوجّه انسان نماید؛ مگر از باب مجازات؛ که آن نیز اگر عاقلانه نگریسته شود، باز نعمت خداست و وسیله ی بازگشت به حقّ. لذا فرمود: « کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ـــــــ جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد؛ در حالى که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است؛ و چه بسا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانید. » (البقرة:216)
و فرمود: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً ـــــــ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! براى شما حلال نیست که از زنان، از روى اکراه(و ایجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتى از آنچه را به آنها داده‏اید(از مهر)، تملک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکارى انجام دهند. و با آنان، به طور شایسته رفتار کنید! و اگر از آنها، (به جهتى) کراهت داشتید، (فوراً تصمیم به جدایى نگیرید!) چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مى‏دهد.» (النساء:19)
پس نباید پندشت که زیبایی ظاهری به نفع است و زشتی ظاهری به ضرر؛ یا در محیط هدایت بودن خیر کسی است و در محیط کفر بودن به ضرر کسی. خداوند حکیم و علیم می داند که هر کسی را برای چه آفریده و به هر موجودی نیز تمام امکانات لازم برای رسیدن به هدف و غایتش را داده است. لذا چه بسیار کافرزاده ها که با اختیار خویش از بطن کفر نجات یافته، نه تنها مسلمان بلکه عالم اسلامی شده اند؛ و چه بسیار مسلمان زاده و بلکه عالم زاده ها که به آغوش کفر پناهنده شده اند. چه بسیار زنان کافر زاده که در کشور کفر و الحاد مسلمان گشته و حاضر شده اند به خاطر حفظ حجاب از تمام امتیازات اجتماعی خود چشم بپوشند، و در مقابل، چه بسیار دختران و زنان مسلمان زاده که حتّی در مراکز دینی نیز حاضر نیستند چادر سر کنند. چه بسیار زیبارویان که خود را می پوشانند تا موجب انحراف کسی نشوند و چه بسیار زیبا رویان که هزار و یک بزک هم می کنند تا زمین و زمان را به انحراف کشند. چه بسیار نازیبایان که در سایه ی اخلاق زیبا و نگرش مثبت به هستی و روابط انسانی الهی، در دل دیگران جایگاهی بلند یافته اند و چه نازیباها که خیال می کنند زیبایی همه چیز است و عمر خود را در غم نداشتن زیبایی سر می کنند و به هر وسیله ای می خواهند خود را زیبا جلوه دهند؛ و ناگهان می بینند که وقت گذشته و ورقه ی امتحانی آخرت خالی خالی است. بدا به حال اینها که هم دنیای خود را جهنّم کرده اند هم آخرتشان را.
خداوندا ! دائماً به یادمان بینداز که در جلسه ی امتحان نشسته ایم؛ اگر چه این یادآوری ما را ناخوش بیاید؛ که همانا تاریخ نشان داده که آدمی از ناصحان دلگیر می شود؛ و از امتحان گریزان است. « فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالَةَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحینَ ــــ (صالح) از آنها روى برتافت؛ و گفت: اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و شما را نصیحت نمودم؛ ولی شما نصیحت کنندگان را دوست ندارید.» (الأعراف:79).


نظر() آرامش و شادزیستن ،

 گامها و...   

مشخصات مدیر وبلاگ

ویرایش

لوگوی دوستان



ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ