سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکم موسیقی در اسلام چیست و چه نوع حرام است فلسفه اش چیست و روانشناسی انرا بگویید؟

jpeg_3.راجع به «موسیقی »:

الف ) گوش دادن به ترانه و موسیقی هایی که طرب انگیز و مناسب با مجالس لهو ولعب است حرام می باشد. مطرب و لهوی، دو واژه کلیدى است که در باب غنا و موسیقى به کار مى‏رود.

«طرب» به حالت سبک وزنى و سبک عقلى گفته مى‏شود که در اثر شنیدن آواز یا آهنگ، در روان و نفس آدمى پدید مى‏آید و او را از حد اعتدال خارج مى‏کند. این امر تنها به حالت شادى اختصاص نمى‏یابد؛ بلکه ممکن است از آهنگ‏هاى غم و حزن آور نیز به دست آید .

«لهو» سازگارى و هم‏نوایى آواز و آهنگ نواخته شده با مجالس فساد و خوش‏گذرانى است؛ واگر موسیقی این دوخصوصیت را داشته باشد گوش دادن به ان حرام است .و تشخیص موضوع هم موکول به نظر عرف متدین است یعنى، اگر عرف متدین بگوید فلان موسیقی طرب‏انگیز است کافی است ولو این که برای یک نفر تأثیر چندانی هم نداشته باشد. وحکم یادگیری ان ،مانند گوش دادن ان می باشد..

«حکمت حرمت» موسیقی و آواز خوانی مطرب:

با پژوهشى اندک در قرآن و روایات و دیدگاه برخى از روان‏شناسان و پزشکان، مى‏توان موارد ذیل را از حکمت‏هاى حرمت موسیقى و غنا دانست: 1) زیان‏بخشى غنا بر اعصاب 2. گرایش به فساد 3-غفلت از یاد خدا....

ب ) کلماتی از رهبر فرزانه انقلاب را به عنوان مرجعی دینی تقدیم می نماییم که دقت در آنها می تواند ملاک خوبی برای تشخیص موسیقی و آهنگ باشد:

«ببینید، موسیقى اگر انسان را به بیکارگى و ابتذال و بى‏حالى و واخوردگى از واقعیتهاى زندگى و امثال اینها بکشاند، این موسیقى، موسیقى حلال نیست؛ موسیقى حرام است موسیقى اگر چنانچه انسان را از معنویت، از خدا و از ذکر غافل کند، این موسیقى حرام است. موسیقى اگر انسان را به گناه و شهوترانى تشویق کند، این موسیقى حرام است؛ از نظر اسلام این است. موسیقى اگر این خصوصیات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آن‏وقت حرام نیست. اینهایى را که من گفتم، بعضى از آنها در موسیقى بى‏کلام و در سازهااست؛ بعضى هم حتى در کلمات است. یعنى ممکن است فرضاً یک موسیقى ساده‏ى بى‏ضررى را اجرا کنند، لیکن شعرى که در این موسیقى خوانده مى‏شود، شعر گمراه کننده‏یى باشد؛ شعر تشویق کننده‏ى به بى‏بندوبارى، به ولنگارى، به شهوترانى، به غفلت و این‏طور چیزها باشد؛ آن وقت حرام مى‏شود. بنابراین، آن چیزى که شاخص حرمت و حلیت در موسیقى است و نظر شریف امام هم در اواخر حیات مبارکشان - که آن نظریه را در باب موسیقى دادند - به همین مطلب بود، ممکن است موسیقى - به اصطلاح فقهى‏اش - موسیقى لهوى باشد. «لهو» یعنى غفلت، یعنى دور شدن از ذکر خدا، دور شدن از معنویت؛ دور شدن از واقعیتهاى زندگى؛ دور شدن از کار و تلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بى‏بندوبارى. این موسیقى مى‏شود حرام. اگر این با کیفیت اجرا حاصل بشود، اگر با کلام حاصل بشود؛ فرقى نمى‏کند. بنابراین، مرز بین موسیقى حرام و حلال ؛ ایرانى بودن، سنتى بودن، قدیمى بودن، کلاسیک بودن، غربى بودن یا شرقى بودن نیست ؛ «مرز» آن چیزى است که من عرض کردم».

ج ) اکنون زیان های موسیقی را از منظر دانشمندان و دین مطرح می نماییم که طبعا دانستن آنها تاثیر بسزایی در ترک عادت به موسیقی خواهد داشت:

تأثیرات موسیقى بر عقل‏:

شأن و ویژگى عقل آن است که «معتدل» و «متین» باشد. یعنى با حفظِ استوارى و پختگى‏اش بتواند از چاشنى‏هاى لذت و سرور، نشاط و تلاش بهره‏مند باشد؛ اما در این میان، موسیقى آن چنان یکه‏ تاز میدان لذّت و نشاط، خیال و تحریک و احساس می شود که آدمى دچار حالتِ «طَرب» مى‏شود. «طَرب» تأثیرى است فوق‏العاده! با محوریت موسیقى. این «تأثیر فوق‏العاده» باعثِ کاهش یا سلبِ جدّیّت عقل مى‏شود. و این پیشامد، باعث مى‏شود که عقل از محاسبات جدّى، دقیق و واقع‏بینانه به دور بیفتد. جوانى که موسیقى‏گرا و «طَرب‏خواه» است: براى زدودنِ افسردگى‏اش، دُکمه ضبط صوت را حرکت مى‏دهد( ویا آلات موسیقی را به صدا در می آورد) تا یکى دیگر برایش بخواند و بنوازد تا او «خوش» باشد! اما جوانِ معقول، آن گاه که در خود، افسردگى مشاهده کند سعى در شناختِ عوامل پژمردگى مى‏کند تا با یافتِ آن علت‏ها، عوامل خوشىِ ماندگار یا معقول را در خود فراهم سازد. جوانِ موسیقى‏گرا، براى تحریک و برانگیختن احساس، به درمان‏هاى مجازى و آنى روى مى‏آورد. این چنین کسى که خواسته‏اش را در «موسیقى» مى‏بیند هیچ وقت به خودش، به عقلش و به اراده‏اش این زحمت را نمى‏دهد تا ببیند و بفهمد که کجاى زندگى را اشتباه محاسبه کرده و چه سنگى مقابل راهش است. آیا دوستِ ناباب او را به افسردگى کشانده؟ یا سستى در انجامِ وظایفِ دینى و الهى او را به افسردگى کشانیده؟ !!!

پس: «موسیقى، عقل را به خواب مى‏برد!» یک شعار و شعر نیست. یک قانون است. یک حقیقت است و براى فهم حقائق باید چشم گشود نه اینکه چشم‏ها را بست. موسیقى عقل را به خواب مى‏برد: یعنى باعثِ اشتغالِ آدمى به امورى مى‏شود که کم‏کم باعثِ غفلت از خود، نیازها، علل و درمان‏ها مى‏شود. شما دردى دارید که درمانش تنها با اراده و تغییر شرایط ممکن است. ولى وقتى مى‏بینى موسیقى آن را حلّ کرده، دیگر آن را درمانِ دردت مى‏بینى و دیگر هیچ! اینجاست که آن درد همچنان عمق و شدّت پیدا مى‏کند و شما بیشتر به نوار (ویا نواختن آلات موسیقی) رو مى‏آورید... و این روند تا آنجا ادامه مى‏یابد که از آهنگ‏هاى معمولى به تند و غربى و شرقى‏اش رو مى‏کنى.

تأثیرات موسیقى بر احساس :

براى روشن شدنِ بیشتر این قسمت ، با هم سخنانِ «موراى شافِر»، نویسنده، شاعر و آهنگساز کانادائى را مى‏خوانیم: «تقریباً هیچ صدایى در جهانِ مدرن نیست که به طور مصنوعى ایجاد نشده باشد و در تملّک کسى نباشد، مثلِ موسیقى، بوق اتومبیل و سر و صداى کارگاه‏هاى ساختمانى... و این صداهاى مصنوعى به تعبیرى برآیندِ خواست و اراده‏ى گروه‏هایى خاص‏اند که مى‏خواهند اراده‏شان را اقشار دیگر جامعه تحمّل کنند... و در این هجوم بى‏امانِ صدا و فریاد و بوق، مجالى براى اندیشیدن و آرامش ذهن و فراغتِ تن و روان باقى نمى‏ماند».

اینک خود قضاوت کنید که با این وجود دیگر چه شباهتى میان طبیعت و صداى مصنوعىِ موسیقى وجود خواهد داشت تا در نتیجه موسیقى، پلى باشد میانِ انسان و طبیعت؟!

در ادامه گفته‏هاى وى آمده: «... از آن زمان که انسان دشت‏هاى وسیع و پهناور را به سوى کلان‏شهرهاى پرجمعیت ترک گفت؛ و از آن هنگام که صداى زنگ ساعت جاى آواز خروس و صداى باد و باران را گرفت و صداى کارخانه جاىِ صداى آواز پرندگان را اشغال کرده و ما به جاى تسلیم شدن به چرت‏زدن‏هاى طبیعى با ضرب آهنگِ شتابناکِ زندگى شهرى خو کردیم، تمدّنى بنا نهاده شد که در آن فاصله بسیار کم انسان‏ها با یکدیگر خطر بروز اختلاف‏ها را افزایش داده است».

این آهنگساز و شاعر و نویسنده، در ادامه سخنانش به پوچى و دور از واقعیتِ پاک بودنِ صداها و عدمِ ارتباطشان با طبیعت، مى‏پردازد و مى‏گوید:

«آن چه براى ما ضرورى است، مراسمى است آرام و بى‏هیاهو که در آن جماعت گردآمده لحظاتى زیبا را با هم سپرى کنند، بى‏آنکه براى بیان احساساتِ خود به شیوه‏هاى منحط یا ویرانگر متوسل شوند».

دقت کنید و ببینید که: چرا آنها که مى‏گویند «موسیقى روح را پالایش مى‏کند» و «موسیقى یک ضرورت است» و «موسیقى رازگویى و نیایش انسانِ خاکى با خداست» آن قدر که با «تار» و «سه تار» انس دارند، آیا با قرآن و مناجات و طبیعت مأنوس هستند؟ چرا از خدا سؤال نمى‏کنند که براى نزدیکى و رسیدن به تو (=عرفان) از چه راهى بیاییم؟

و آیا اساساً خدا این حق را ندارد که بگوید از چه راهى مى‏توانید به من نزدیک شوید؟ (چرا به خدا، عملاً این حق را نمى‏دهند که به حال و هواى مصنوعى برخاسته از موسیقى را عرفانى و آرامش‏آور نداند؟

بلى، ما منکر نیستیم که موسیقى آن چنان دل و روح را مى‏لرزاند که اشک جارى مى‏شود. ولى بحث اینجاست که این حالت، چقدر مورد تأئید خداست؟ چرا مى‏خواهید «حالت مجازى و مصنوعى» را به جاى «حالت حقیقى و معنادار» حساب کنید؟

در ادامه گفته‏هاى آهنگساز و شاعرِ کانادایى به این موضوع پرداخته شده: «... توجه به آن چه هنگامِ اجراى کنسرت‏هاى موسیقى کلاسیک در غرب مى‏گذرد، خالى از فایده نیست. آن چه در این کنسرت‏ها ، بسیار تعجب‏برانگیز است، جماعت شنونده‏اى‏اند که حاضرند نفس را در سینه حبس کرده و به اصواتى که هوا را به ارتعاش درآورده، گوش بسپارند. شاید این نهایتِ موفقیت در اجراى یک قطعه موسیقى باشد. اما باید یادآور شد که چنین سکوتى بیشتر از عادت ناشى مى‏شود تا از قدرتِ زیبایى».

جهتِ شناخت و فهم فزون‏تر این کلام، به ادامه گفته‏هاى «موراى شافر» (آهنگساز و شاعر کانادایى) توجه فرمائید، شافِر پس از آنکه تأثیر عادت و تلقین در توجّه به موسیقى را علّتِ نهفته در رازِ گوش‏سپارى شنوندگانِ کنسرت‏ها مى‏داند، اضافه مى‏کند که: «من بارها از خود پرسیده‏ام آیا ممکن نیست که شبیه چنین مراسمى را در موقعیت‏هاى دیگرى مثلاً گوش سپارى مشترک به آواز پرندگان و یا جشن‏هاى تابستانى برپا کرد؟»( روزنامه اطلاعات، چهارشنبه، 2 آبان 1380، صفحه 5) آرى! این است تنها گوشه‏اى از معناى این سخن ما که: «موسیقى‏گرایى نوعى تحریف و تغییرسازى است در حسّ زیبایى‏خواهى و ایجاد دگرگونى در ذائقه روحى و روانى بشر».

تأثیر موسیقى بر سیستم اعصاب:

دانشمندان علم «فیزیولوژى»، دستگاه عصبى انسان را به دو قسمت تقسیم کرده‏اند:

1. سلسله اعصاب ارتباطى: شاملِ ستون مرکزى عصبى و نخاع، نیمکره‏هاى مغز، اَعصاب محیطى.

2. سلسله اعصاب نباتى: شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک.

وقتى که از خارج تحریکاتى بر روى اَعصاب شروع مى‏شود اعصاب سمپاتیک و یا پاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجى وارده تعادل از دست مى‏دهند. بدیهى است هر اندازه بین این دو سیستم عصبى، فاصله‏ها بیشتر شود به همان اندازه نیز نگرانى‏هاى روانى و اغتشاشات فزون‏تر مى‏گردد. و از جمله علل و عوامل تحریکاتِ خارجى، ارتعاشاتِ موسیقى است. موسیقى وقتى که با آهنگ‏هاى نشاط انگیز یا نوارهاى حزن‏آور همراه گردد (مخصوصاً اگر با ارتعاشاتِ عجیب و غریب سمفونیک اجراء گردد) به طور مسلّم تعادل لازمى را که بایستى بین دو دسته عصب نامبرده وجود داشته باشد را بر هم مى‏زند و در نتیجه اصولِ حساس زندگى (اعم از هضم، جذب، دفع، ترشحات، ضربات قلب و وضعِ فشار مایعات بدن مثل خون و...). را مختل ساخته و رفته رفته شخص را به گرفتارى‏ها و امراضى نزدیک مى‏سازد که طب جدید با تمامِ پیشرفت‏هایش نمى‏تواند آسیب‏هاى پیش آمده را درمان کند. مثل اغتشاشاتِ فکرى، اَمراض روانى (افسردگى‏ها و حتى بى‏خیالى‏ها)، سکته‏هاى قلبى و مغزى ( تأثیر موسیقى بر روان و اعصاب، صص 3، 6، 26 و 92 به بعد).

پروفسور «ولف آدلر» استاد دانشگاه کلمبیا ثابت کرده که: بهترین و دل‏کش‏ترین نوارهاى موسیقى شوم‏ترین آثار را روى دستگاه اعصاب انسان باقى مى‏گذارد، مخصوصا اگر هوا گرم باشد این تأثیر مخرب، شدیدتر مى‏شود. «توجه دقیق به بیوگرافى مشاهیر موسیقى جهان نشان مى‏دهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتى‏هاى روحى گردیده‏اند و عده‏اى نیز مبتلا به بیمارى‏ شده‏اند. چنان که هنگام نواختن موسیقى درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانى شده‏اند.( همان) از آن چه گفته شد، چنین به دست مى‏آید که هر نوع موسیقى، به ویژه آهنگ‏هاى احساسى برانگیزش، تحریکاتى در اعصاب «سمپاتیک» و «پاراسمپاتیک» به وجود مى‏آورد که در نتیجه، تعادلِ این اعصاب به هم خورده و انسان دچار ضعف اعصاب مى‏گردد.

آن چه مهم است اینکه ضعف اعصاب نیز، خود امراضِ دیگرى از قبیل: اختلالِ حواس، پریشانى، جنون، ثقل سامعه (سنگینى گوش)، نابینایى، سل و... به وجود مى‏آورد. البته تصور نکنید که مشکل در همین چند مورد اختلال یاد شده خلاصه مى‏گردد. دکتر «الکسیس کارل»، زیست شناس و فیزیولوژیست فرانسوى مى‏نویسد: «کاهش عمومىِ هوش و نیروى عقل، از تأثیر الکل و سرانجام از بى‏نظمى در عادت ناشى مى‏شود؛ و بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکرى سهیم‏اند».

موسیقى نه تنها در شنوندگان اثرات منفى بر جاى گذاشته، بلکه در نوازندگان نیز تأثیرات خطرناکى داشته است. اخبار و گزارشات زیر تنها گوشه‏اى از واقعیت است: * در ایالتِ «لتیل راک» آمریکا، جوانى که پیانو یاد مى‏گرفت، نغمات موسیقى چنان در روح آن جوان هیجان ایجاد کرد که بدون دلیل از جاى برخاست و با 19 ضربه چاقو، معلم خود را از پاى درآورد(روزنامه اطلاعات، شماره 9622).

«باخ»، موسیقى‏دانِ اطریشى، به اختلال حواس و کورى گرفتار شد. «فردریک هندل»، موسیقى‏دان آلمانى و «ماریا آلنا» خواننده ایتالیایى و «موریس راول» نوازنده فرانسوى، هر سه به نابینایى مبتلا شدند. «موتزارت» و «شوین» (دو موسیقى‏دان مشهور) به ضعف قوا و سل دچار گردیدند. «مشوبرت»، «واکتر»، «دوکونیسى» و «مندلسن» به اختلالاتِ عصبى، پریشان فکرى و کشمکش‏هاى روحى مبتلا گردیدند. «شومان» و «دووراک» گرفتار ضعف اعصاب شدید و سرانجام دیوانگى شدند. «بتهون» در سى سالگى کاملاً ناشنوا شد و پس از ضعف اعصاب، دیوانه گردید.

تأثیر موسیقى بر اخلاق و عرفان‏:

سوال: نغمه‏هاى موسیقى، جنبه ملکوتى و ماوراى طبیعى دارد و انسان را از مادیات جدا کرده و به معنویتی لذتبخش می برد و آیا این همان هدف دین نیست؟

پاسخ: اگر این اصل عقلایی را بپذیریم که همه ابزارها و وسایل، باید طوری انتخاب و استفاده شوند که رهرو را به مقصد و کمال برساند، با توجه به قرار داشتن دین اسلام در اوج حقانیت عقلی و تاریخی، باید گفت بهترین و معتبرترین منابع برای شناخت اینکه چه چیزی برای انسان کمال آور است و او را به خدا می رساند، قرآن کریم و روایات است. از آموزه های اسلامی استفاده می شود که ایمان، تقوی و عمل صالح و مانند آن انسان را به کمال و قرب الهی می رساند، ولی هرگز نداریم که انسان می تواند با موسیقی این مسیر را طی کند و به خدا برسد! البته نمی خواهیم بگوییم موسیقی هیچ گونه تاثیر مثبتی نمی تواند ایجاد کند، گاهی برخی موسیقی های می توانند تاثیر های مثبتی ایجاد کنند مانند اینکه به انسان در برخی لحظاب آرامش می دهد، ولی اینکه انسان با موسیقی بیش از دیگر راهها به خدا میرسد، حرف درستی نیست.اگر این گونه بود پیامبران بیش از دیگران از این راه استفاده می کردند.

با توجه به اینکه جنبه ملکوتى و ماوراى طبیعى در همه نفوس انسانى یکى است؛ چرا این همه اختلاف در نغمه‏ها و نواهاى موسیقى اقوام و ملل وجود دارد؟! این اختلاف به حدّى است که گاهى بعضى از موسیقى‏هاى یک جامعه، براى دیگران نفرت‏انگیز و موجب ناراحتى عصبى مى‏شود. این حقیقت، بهترین شاهد است که تأثرات، عواطف و هیجان‏هایى که به وسیله موسیقى برانگیخته مى‏شود، مربوط به ذات و نفس انسانى نیست که همه در آن مساویند! حتى یک انسان در موقعیت و حالات روانى گوناگون، تأثرات و هیجان‏هاى مختلفى در مقابل یک نوع موسیقى از خود نشان مى‏دهد. بنابراین از آنجا که موسیقى ریشه در جنبه روحانى، معنوى و ماورایى انسان ندارد، نمى‏تواند مدد رسان سلوک عرفانى باشد که در حوزه ملکوتى و جنبه معنوى آدمى و ما بعدالطبیعى او جاى دارد. علاوه بر آنکه اگر موسیقى موجب تعالى روح و معنوى انسان مى‏شد، باید هرکس که بیشتر با آن سروکار دارد، معنوى‏تر و داراى مقام و منزلت ملکوتى بیشتر باشد و حال آنکه واقع، خلاف این موضوع را ثابت مى‏کند.

گفتنى است: «معنى گرایى» نفوس آدمى، ریشه‏اى فطرى دارد و به وسیله عبادت‏ها، خیرات، اعمال نیک، انجام دادن تکالیف و ریاضت معقول نفس - که همگى جزء فعالیت به شمار مى‏روند نه انفعال - به فعلیت مى‏رسد؛ نه با موسیقى که نخست هشیارى را از نفس بر مى‏کند و آن گاه او را در اختیار ضرب‏ها، فواصل، کمیت‏ها و کیفیت‏هاى خویش مى‏نهد.

ناگفته نماند، مقصود از موسیقى در مباحث یاد شده، موسیقى رایج در میان بشر است؛ نه موسیقى و نغمه‏اى که در طبیعت نهفته و نهان است. البتّه نغمه‏اى که با فطرت آدمى عجین است، مى‏تواند آدمى را به یاد حقیقت خویش، جایگاه خود و معبود خویش بیندازد؛ همان نغمه‏هاى داودى که دل مشتاقان را به حرکت و جنب و جوش وا مى‏داشت. بله اگر موسیقى بتواند حکایتگر آن نغمه‏هاى الهى باشد، قادر خواهد بود که مددکار سالک باشد.

د) اکنون در بخش پایانی راهکارهایی عملی جهت ترک موسیقی به شما ارائه می دهیم که عمل کردن به آنها انشاالله شما را به آنچه که می خواهید خواهد رساند. داشتن آرامش و رسیدن به آرامش در واقع همان چیزی است که بیشتر جوانان به دنبال آن می باشند و برخی از آنها به دنبال این هدف است که به موسیقی روی می آورند، در نتیجه اگر بتوانند این آرامش را از راهی صحیح بدست آورند طبعا دیگر نیازی به موسیقی در خود احساس نخواهند کرد. به این منظور می توان راهکارهای زیر را بکار گرفت:

1- رابطه با خداوند توسط نماز، دعا و قرائت قرآن.مهمترین راه رسیدن به آرامش می باشد چرا که خداوند می فرماید ذکر و یاد من دلها را آرام می نماید.

2- تحرک: تحرک کلید موفقیت در هر چیز است و از لوازم ضروری زندگی آدمی است . تحرک نه تنها بسیاری از بیمارها را بهبود می بخشد, بلکه افسردگی را از بین می برد و نشاط کافی به آدمی اعطا می کند. انسان می تواند تحرک را با ورزشهایی چون پیاده روی, دوچرخه سواری, دوش آب سرد بلافاصله پس از دوش با آب داغ, کوهنوردی, شنا, مانند آن به دست آورد. فعالیتهای ورزشی سبب افزایش ظرفیت قلب و ریه می شود, خون بهتر به عضلات و مغز می رسد, استخوان ها و مفاصل قوی تر می شوند, سوخت و ساز بدن سریعتر می گردد, اندام زیباتر می شود, احساس نگرانی و اضطراب از بین می رود, مصونیت بدن در مقابل بیماری ها بیشتر می شود, خواب عمیقتر می شود, نیروی اراده پرورش یافته و قوی تر می شود سلامتی بدن و نشاط و شادی زندگی افزون می گردد.

3- رفتن به دامن طبیعت: رفتن به کنار سبزه و آب و تنفس در هوای مطبوع و تمیز آن, رفتن به کنار دریا, به کوهها, به تماشای درختان و گل ها اگر به صورت دائمی و هر چند وقت یکبار باشد و انسان سعی کند استراحت خود را در این مکان ها قرار دهد, تأثیر معجزه آسایی بر نشاط و شادی انسان می گذارد.

3- معاشرت و مصاحبت با دوستان پرنشاط و امیدوار و با استعداد.پر نمودن زمان با معاشرت با دیگران و فرار از تنهایی و پناه بردن به موسیقی عاملی برای آرامش واقعی می گردد.

4- اشتغال به کارهاى هنرى مانند نقاشى، خطاطى، خیاطى، گلدوزى و...

5- برنامه ریزی جهت مطالعه و کسب علم.

6- اما نکته پایانی و بسیار مهم این می باشد که قصد و اراده شما و خواستن از خداوند برای هرکاری از جمله ترک یک عمل ناپسند پایه و اساس کار می باشد.

امیدواریم مطلب ارائه شده، پاسخگوی سوال شما باشد.

جهت کسب آگاهی های بیشتر در این مورد می توانید از منابع زیر بهره بگیرید:

1- تفسیر نمونه، ج 17، ص13، 19، 24، 25 و 26

2- مضرات موسیقى، سید احمد خاتمى، نشر قرآن قم

3- تأثیر موسیقی بر اعصاب و روان (شامل نظریات دانشمندان دنیا)

4- موسیقى از دیدگاه فلسفى و روانى، استاد علامه محمد تقى جعفرى


نظر() آرامش و شادزیستن ،

 گامها و...   

مشخصات مدیر وبلاگ

ویرایش

لوگوی دوستان



ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ