سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قرآن آن به آن در حال تنزّل انفسی است/جبرئیل همان مرتبه ی عقل انسان است

... بر خلاف نفس غیر جامع که صورت حقایق گرفته شده ی خود را با کثراتی هم چون قلب و عقل و خیال بر می گرداند و به آن ها تصرّف می نماید.

امّا نفس تجمّع یافته امانت دار محض است و هیچ گاه در صورت و حقیقت امانات الهی تغییری ایجاد نمی کند. او فقط متن واقع را نشان می دهد. «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسمَاءَ کُلَّهَا»(سوره ی بقره/آیه ی 32)؛ و لذا حقائق آن گونه که هست در او ظهور می کند که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «اَللَّهُمَّ أرِنِی الأشیَاءَ کَمَا هِی»؛ خدایا! موجودات را آن گونه که هستند به من بنمایان.

... غرض این که در این هنگام حقیقت انسان آیینه ی تامّ تجلّیات الهی می شود که به آن «حقیقت محمّدیّه» یا «صادر اوّل» نیز تعبیر می کنند.

فقط انسان باید کاملاً مواظب باشد که به هنگام گرفتن حقائق، تصرّفی در آن ها نکند. «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی. إِن هُوَ إِلاَّ وَحیٌ یُوحَی»(سوره ی نجم/آیه ی 4و5).
در آن مقام بزرگ ترین حقیقتی که به انسان می دهند «قرآن» است و اتّفاقاً کلمه ی قرآن هم به معنای جمع کردن است.

در آن هنگام قرآن را به صورت یک حقیقت جمعی به شخص می بخشد و او نیز باید حالت تجمّعی قرآن را به خوبی در خود حفظ کند. که به تعبیری می شود گفت: «إِنَّا أنزَلنَاهُ فِی لَیلَهِ القَدر» اَی «فِی حَقِیقَهِ الإِنسَانِیَّه». حضرت آقا نیز فرمودند: خداوند قرآن را در «بُنیه ی محمّدیّه» نازل می کند. و بعد در هنگام تنزّل پیدا کردن چون طهارت در تمام مراتب پایین تر به نحو اکمل حفظ شده است و هیچ نقص و خدشه ای به آن حقائق وارد نمی شود.

برای تنزّل یافتن در ابتدا حقائق به مقام روح می آیند، در آن جا روح حظِّ خود را از آن مقام جمعی می برد بعد این حقائق به مرتبه ی قلب می روند و سان می یابند و بعد وارد مقام عقل می شوند و در آن جا به صورت کلّیات مرسل و رها شده ی بی قید در می آیند و بعد در موطن ذهن و خیال صورت گری می شوند و پس از رفتن به مرتبه ی حسّ مشترک، به صورت کلمه یا آیه و یا جمله و سوره ای در می آیند که «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم* اَلحَمدُللهِ رَبِّ العَالَمِین و ...».

به تعبیر حضرت آقا، مراد از جبرئیل هم به عنوان فرشته ای که حقائق را تنزّل می دهد، عقل انسان است. عقل حقائق را به صورت معانی کلیّه می گیرد و بعد در زمانی که خود صلاح دید (مثلاً در جنگ احد)، آن ها را به واسطه ی قوّه ی خیال صورت گری می کند و در محدوده ی زبان جاری می سازد.

پس فهمیدیم این که به تصوّر مردم جبرئیل کبوتری است که حقائق را از عالم اله می گیرد و در اختیار شخصی چون رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم قرار می دهد، چنین نیست. جبرئیل همان مرتبه ی عقل انسان است و لذا غیر از خود ایشان هر کسی نمی تواند این جبرئیل را ببیند مگر شخصی چون امیرالمؤمنین علیه السّلام که مراتب وجودی او عین مراتب وجودی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود. با متن ذات او اتّحاد وجودی داشت و هر آن چه را که در حقیقت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم پیاده می شد، در جان او نیز پیاده می شد.

پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین علیه السّلام می فرمود: «إِنَّکَ تَسمَعُ مَا أسمَع وَ تَرَی مَا أرَی»؛ تو می شنوی آن چه را که می شنوم و می بینی آن چه که من می بینم. جز این که در نشأه ی ظاهری طبیعت، آن سِمَتی که به نام پیغمبری است را نداری؛ «إِلاَّ إِنَّکَ لَستَ بِنَبِیٍّ بَعدِی».

مفسّر به تفسیر آفاقی در نشأه ی طبیعت، به دنبال شأن نزول قرآن می گردد امّا مفسّر به تفسیر انفسی، آیات را از زبان پیامبر که تنزّل یافته ترین مرتبه ی قرآن است می گیرد و بعد با قوّه ی خیال پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) متّحد می شود تا ببیند این آیات در آن جا چگونه تمثّل پیدا کردند و بعد بالاتر می رود و حقائق قرآنی را در مراتب ذهن و عقل و قلب و روح پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مشاهده می کند. که بعد از آن بتواند چنین ادّعا کند: «الهی شکرت که من به زیارت چهره ی دل آرای قرآن تو مشرّف شدم.» در جای دیگر نیز می فرماید: « این که می گویم یک دوره تفسیر قرآنم، نه تفسیر ظواهر عبارات است؛ بلکه منظور تفسیر انفسی قرآن است.»

آن وقت اگر این سیر طی شود، برای هر کسی از کانال وجودی جناب رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم قرآن نازل شود.
همه می توانند جبرئیل را ببینند.

تفسیر انفسی قرآن آن است که خود شخص با حقائق پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ارتباط وجودی پیدا کند که قرآن بر خود این شخص هم نازل شود. زیرا قرآن در مرتبه ی زبان پیغمبر که مرتبه ی تلفّظ است و تاریخ بردار، در هزار و چهارصد سال پیش نازل شده است، امّا قوّه ی خیال و عقل و روح پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که زمان ندارد تا بگوییم در چندین سال قبل قرآن در آن نزل شده و تمام شده است.

در معرفت نفس به عرض رساندیم که نفس انسان از موطن خیال تا به موطن عقل و فوق آن، مجرّد از زمان و مکان و دیگر احکام مادّه است. و لذا قرآن آن به آن در حال تنزّل انفسی است. و آن إِنَّا أنزَلنَایی که حق می فرماید، إِنَّا أنزَلنَای وجودی و حقیقی است که در مقام تجرّد نفس ناطقه است نه در مقام لفظ و صوت و امثال این ها. ...

(مجلس بیست و ششم: طهارت حقیقت انسانیّه)

برگرفته از کتاب شریف «شرح مراتب طهارت»؛ از رساله ی وحدت از دیدگاه عارف و حکیم حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله/ شارح: استاد صمدی آملی حفظه الله / نشر رَوح و ریحان


اولین دیدگاه را شما بگذارید نکته های اخلاقی1 ،

 گامها و...   

مشخصات مدیر وبلاگ

ویرایش

لوگوی دوستان



ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ