سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقصود انسان، رسیدن به تمام حقائق نظام هستی است

تسخیر قوّه ی خیال به واسطه ی قوّه ی عاقله

... بهترین راه تسخیر قوّه ی خیال به واسطه ی عقل، تفکّر است.

... بهترین راه این است که عقل، قوّه ی خیال را همانند سگ شکاری تعلیم دهد تا آن بتواند حقائق نظام عالم را شکار کند و با حفظ امانت تحویل صاحبش دهد. زیرا سراسر عالم، علم انباشته ی روی هم است و تمامی کلمات و موجودات نظام هستی به عنوان شکارگاه انسان اند. قوّه ی خیال باید در شکارگاه عالم آن چه را که با تیر عقل در مقام تفکّر شکار کرده است، بی کم و کاست تحویل انسان دهد.

... قوّه ی خیال باید برای انسان تمثّلات فراهم کند و فهم به حقائق را نصیب او سازد. تمام اعمال روزانه ی انسان در خواب به واسطه ی قوّه ی خیال به نمایش در می آیند و صبح که بیدار می شود، چندین ساعت فیلم نفس خویش (را) به یاد می آورد. تمام فحش ها و ناسزاها و حرف های بد و ناروا در خواب به صورت مار و کژدم به سراغ انسان می آیند که به تعبیر مولوی :
آن سخن های چو مار و کژدمت
مار و کژدم گردد و گیرد دمت

خواب تلویزیون نفس ناطقه ی انسانی است. به محض این که چشم و گوش را بستی و قوّه ی لامسه و چشایی و بویایی ات را رها کردی و خوابیدی، قوّه ی خیال شروع به پخش کردن فیلم درونی ات می کند. هر چه مشاهده می کنی در خودت وجود دارد. این ها نمایش اعمالی است که روزانه مرتکب شده ای.

می بینی چند نفر آمده اند و دست و پایت را بسته اند و می گویند : «می خواهیم تو را از بالای این کوه به پایین بیندازیم.» این همان ریسمانی است که خود ساخته ای. آن افراد را هم خود به وجود آورده ای. کوه و درّه را نیز خودت ساخته ای. پس با دست خودت به پایین پرت می شوی.

تمام این ها اعمال خود تو است. قوّه ی خیال باید در اختیار قوّه ی عاقله قرار بگیرد تا چیزی از او بیاموزد. ما باید بیش تر به فکر خود باشیم.

چرا برای ساختن یک ساختمان چندین سال عمر خود را تلف می کنیم؟ مگر ما اهل کجاییم و تا کی می خواهیم این جا بمانیم؟ چرا بیدار نمی شویم؟

ما آمده ایم تا به شکار عالم برویم. حال چگونه و از چه راه می توانیم از اسرار عالم سر در بیاوریم. باید اوّل ببینیم تصمیم آن را گرفته ایم یا نه؟! باید ببینیم این خواست حقیقی ماست یا لقلقه ی زبان؟!

اگر واقعاً می خواهی به شکار عالم بروی باید خود را تحویل شکارچی ها بدهی. همانند شخصی که به زمین کشاورزی می رود و به کشاورز می گوید : بنده نِشا بلد نیستم، حقیقتاً آمدم یاد بگیرم. اگر این کلام فقط لقلقه ی زبان باشد و شخص داخل زمین کشاورزی نشود و شروع به کار نکند و کشاورز هم عیوب کار او را نگیرد، آیا خواهد توانست نشا کردن بیاموزد؟! تصدیق می فرمایید که نمی تواند. او باید به حقیقت بخواهد و دنبالش برود.

مثل این که شخص برای مهندس شدن باید سال ها درس بخواند و سر کلاس حاضر شود و جان به لب بیاورد تا بتواند به خواست خود برسد. همان طور که برای مهندس شدن باید زحمت کشید، برای آدم شدن هم باید سختی کشید و جان به لب آورد. اگر بخواهی آدم شوی امّا خودت را تحویل استادی ندهی به جایی نمی رسی. ...

باید راه افتاد تا آهسته آهسته غذا بدهند و قوی کنند. مقصود انسان، خدا است. مقصود انسان، رسیدن به تمام حقائق نظام هستی است.

برای رسیدن به یک سال و ده سال و بیست سال نباید اکتفا کرد. باید برای یک عمر خود برنامه ریزی کنیم.

(مجلس سیزدهم: تسخیر قوّه ی خیال به واسطه ی قوّه ی عاقله)

برگرفته از کتاب شریف «شرح مراتب طهارت»؛ از رساله ی وحدت از دیدگاه عارف و حکیم حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله/ شارح: استاد صمدی آملی حفظه الله / نشر رَوح و ریحان


اولین دیدگاه را شما بگذارید نکته های اخلاقی1 ،

 گامها و...   

مشخصات مدیر وبلاگ

ویرایش

لوگوی دوستان



ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ