سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داد اولیاء الله در می آید !

(( خودمان را در خواب بشناسیم. این خواب ما چیست؟ چند ساعت خوابیدم و برخواستم. یک دانه چیز به درد بخور در آن پیدا نمی کنم و مانند یک انبار ریخته و درب و داغون است.

ای خدا ! الآن من باید در خواب تفکّراتی داشتم، تعقّلاتی داشتم، از عالم خبرهائی می شد، نظام هستی یک پارچه علم انباشته ی روی هم است ؛ ما همه سمیعیم و بصیریم و هوشیم .... محرم نشدید؛ با شما ما خامُشیم.

حرفی نمی زنیم به ظاهر؛! یک آب می بینی ؛ یک آفتاب می بینی ؛ کلاغ می بینی ؛ این غار غار می کند، او قو قو می کند، این جیک جیک می کند : نمی شنویم، نمی بینیم، نمی چشیم و نمی رسیم.

این ها اعضاء و جوارح ما هستند. بعد یک دفعه یک روزی بیدار می شویم می بینیم که آقا زمین به حرف درآمد ؛ اعضاء و جوارح به حرف درآمد؛ « یا الله ؛ وَ قَالَ الإِنسَانُ مَا لَهَا » (سوره ی زلزله،آیه ی 3 ) چه شده است؟! مگر همین زمین نیست ؟! مگر همین آفتاب نیست ؟! این کُره، چرا این جور شده اند؟!
آقا، ما بودیم ؛ از بس که کر بودی نمی شنیدی.

مشغول چه چیزهائی ؟! چه کاره ای ؟! عمر چه شده ؟!
یا امیرالمومنین! چه باید کرد آقا ؟!!! ))

ای افسوس، افسوس که سرمایه داریم و داریم هدرش می دهیم و یک دفعه چشم باز می شود که می بینیم آن چه که داشته ایم از دست دادیم و حالا کسی بخواهد نجاتش بدهد چه جوری نجاتش بدهد.

بد بدی کردی نکو پنداشتی ... هیچ جای آشتی نگذاشتی

(( چه کار کردی این را ؟ چه کار کردی آقا ؟ این جان چرا این جوری شده ؟ چه جوری باید این را لحیمش کرد ؟ چه جوری باید جوشش زد ؟ چه کارش باید کرد ؟
داد اولیاء الله در می آید ! ))

متن بیانات استاد صمدی آملی


اولین دیدگاه را شما بگذارید عرفان ، خودسازی و سلوک ،

 گامها و...   

مشخصات مدیر وبلاگ

ویرایش

لوگوی دوستان



ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ