شادی چیزی است که باعث انبساط روح و نشاط و سرزندگی می شود. در حدیثى از امیرمؤمنان (ع) آمده است: «السرور یبسط النفس و یصیر النشاط؛ شادمانى انبساط خاطر و نشاط و سرزندگى مىآورد». (1)
از آن جا که ما انسان ها موجودات دو بعدی هستیم برای نشاط روحی خود نیاز به شادی داریم. پرسش شما این بود که شادی چیست؟ شادی همان است که انسان را به وجد آورده و به او نشاط می بخشد. چه بسا منظورتان این می باشد که نظر اسلام درباره شادی چیست؟ یا در اسلام چه شادی هایی وجود دارد؟
«نظر اسلام درباره شادی»
اسلام با توجه به نیازهای اساسی انسان، شادی و نشاط را تحسین و تایید کرده است. خداوند در قرآن به عنوان یک نفرین میگوید:«فَلْیَضْحَکُوا قَلیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثیرًا [این گروه نافرمان] از این پس کم بخندند و زیاد بگریند». این که خداوند آرزوی کم خندیدن و زیاد گریستن برای نافرمانان میکند، حکایت از این حقیقت دارد که خنده به عنوان یکی از عوامل نشاط،امر طبیعی و فطری است و او میخواهد به عنوان کیفر، نافرمانان از این نعمت محروم باشند (2)
توصیفات قرآن در خصوص بهشت نیز حاکی از این واقعیت است که اسلام، بر نشاط و شادی مهر تأیید نهاده است.قرآن در آیه ای، برخی عوامل شادی و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛«بگو [در برابر کسانی که بسیاری از مواهب زندگی را تحریم میکردند] ای پیغمبر! چه کسی حرام کرده است زینت و آرایش و زیباییهایی را که خداوند از درون طبیعت، برای بندگانش بیرون کشیده; چه کسی حرام کرده است روزیهای پاک و مواهب پاک را; بگو: این مواهب پاک و این زیباییها برای مردم با ایمان در همین زندگی دنیا و در زندگانی جاوید آخرت قرار داده شده است»(3).
با این تفاوت که در این دنیا، زیباییها به زشتیها و شادیها به رنجها آمیخته است; ولی در دنیای دیگر و در روز رستاخیز، این زیباییها و این مواهب پاک، برای مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد.(4)
رسول اکرم(ص) میفرماید: «مؤمن شوخ و شاداب است »(5). باید اوقاتی را هر فردی برای انبساط روحی و روانی در نظر بگیرد، از این رو امام رضا(ع) فرمودند: «کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد: وقتی برای عبادت و خلوت با خدا، زمانی برای تأمین معاش، ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیبهایتان واقف میسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از شادی ساعتهای تفریح، نیروی لازم برای عمل به وظایف وقتهای دیگر را تأمین کنید.»(6)
«انواع شادی در هستی و اسلام»
اساس جهان هستی و پدیدههای آن به گونهای طراحی شده است که در آدمی شادی ایجاد کند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبیعتبا ظرافت، آبشارهای زیبا، گلهای رنگارنگ، دیدار دوستان، ازدواج و پیوند دو انسان و ... همه شادی آور و سرور انگیز است. از آنجا که شادی، ناکامی، ناامیدی، ترس و نگرانی را از آدمی دور میسازد، روانشناسان به ایجاد و تثبیت آن در انسان دستور اکید دادهاند و این نشانگراین حقیقت است که شادی، نیاز اساسی و ضروری آدمی است(7).
استفاده از طبیعت زیبا، دیدن طلوع دلانگیز آفتاب، لذت بردن از منظرههاى دل نواز و باغهاى مصفا و سیر و سفر، دیدار با دوستان و سخن گفتن با آنها، پرداختن به ادبیات و شعر و نمایش و خوشنویسى و نقاشى و ورزش و بازىهاى سالم، استفاده از نعمتهاى خدادادی و غذاهاى متنوع و لباسهاى رنگارنگ و صدها امر لذت بخش دیگر که همگى شادى بخش مىباشند از شادىهاى شایسته است. چنان چه لذت بردن از گفتگو با خداوند در حال نماز و مناجات و عبادت و داشتن حال خوش در حال ذکر و توجه به پروردگار از مقوله لذتهاى معنوى باشند که از نظر عمق و کیفیت بسیار والاتر و فراتر از لذتهاى مادى مىباشد.
توصیه به نظافت، سیر و سفر، شرکت در مجالس شادی مثل مجالس عروسی و ولیمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند و برگشت از حج و زیارت، تأکید بر صله ارحام و دید و بازدید و دست دادن (مصافحه) با مومنان و... همه از لوازم و زمینههای یک اجتماع شاد و پر تحرک است که تاکید بر این موارد از سوی اسلام گواه بر اهمیت دادن دین مبین اسلام به مقوله شادی و سرور است و بودن در اجتماع است.
عوامل معنوی چون تلاوت قرآن، دعا، نماز، تفکر در آفریدههاى خداوند، ایمان، صدقه دادن و پرهیز از گناه، از جمله عواملىاند که زمینههاى روانى و روحى شادى را فراهم مىآورند و عواملى چون، تغذیه مناسب، ورزش، بوى خوش، خودآرایى، پوشیدن لباسهاى روشن، پیاده روى و نگاه کردن به سبزهها از آن دست عواملىاند که زمینههاى مادى و جسمانى نشاط را فراهم مىآورند؛ هر چند که پس از برخوردارى از نشاط جسمانى، شادى روحى نیز نصیب انسان مىشود.
«روان شناسی، شادی و معنویت»
اگر شادی را به صورت سکولار و جدای از دین تفسیر کردیم و به آن معتقد شدیم، بدیهی است که دستمایه ای غیر از شادی ظاهری و موقتی ندارد. شادی سکولار یا به لذت معنوی اعتقاد ندارد و یا اگر هم اعتقاد داشته باشد لذت معنوی را به چیزی جدای لذت با معبود حقیقی و مناجات با او و لذت کمک به محرومان تفسیر می کند.
روان شناسی علمی است که به مطالعه ی رفتار انسانی می پردازد. از زاویه علم روان شناسی ممکن است راهکار برخی مسائل با راهکار دین متفاوت باشد. ما با روان شناسی به طور کلی مخالف نیستیم اما برای آن محدوده ای قائل هستیم که عده ای این حدّ را برای آن قبول ندارند.
برخی با روان شناسی و روان کاوی حتی دین را هم تجزیه و تحلیل می کنند. به عنوان مثال، فروید، مذهب را یک افسانه با ریشه های تاریخی واقعی می دانست. می گفت: قبایل انسانی اولیه نسبت به رهبر خود و دسترسی او به زنان قبیله حسادت ورزیدند و افراد ناراضی، حتی پسر رئیس قبیله علیه او قیام کرده و او را کشتند، اما پس از کشتن او، احساس گناه کرده به همین خاطر مجسمه ای برای رهبرشان ساختند و او را نوعی از خدا لقب دادند پس از آن به اطاعت از اوامرش ادامه دادند و او«من آرمانی » آن ها شد. این خدا در طول زمان ها در چشم مردم قدرتمندتر شد.
پس در نظر فروید که موسس روان کاوی است، ریشه های مذهب در گناه جمعی قبیله های وحشی است. آیا نباید با این اعتقاد مخالفت ورزید؟
انسانی که هنوز در عجایب و جزئیات بدن خودش متحیر مانده و بسیاری از بیماری های این بدن را نمی تواند مداوا کند، چطور می خواهد دین و فلسفه دین که دستورات پروردگار متعال است را با این ذهن کوچک و قاصر خود درک کند .هنوز هزاران سال مانده تا انسان ها بتوانند مقداری از ظرایف دین مبین اسلام که هزار و چهار صد و اندی سال پیش آمده را دریابند.
از تجربیات روان شناسان و دانشمندان دیگر که به طور قطعی ثابت شده است باید بهره برد، اما اگر در جایی دستاوردهای این علوم، در تضاد با آموزه های دینی ما باشد، آموزه های دینی جای برای خود نمای آنان نمی گذارد. زیرا خالق ما به تمام جوانب انسان و جامعه ی انسانی آگاه است و با در نظر گرفتن تمام شئونات آدمی حکمی را بیان می نماید.
از طرفی فقط داشتن روحیه ی شاد کافی نیست. افرادی هستند که دارای روحیه ی شاد بوده اند اما در یک حادثه ای یکی از عزیزان خود را از دست داده است و تمام زندگی او برای مدت طولانی تحت تأثیر آن قرار گرفته است. بنابراین در این دنیا برای اینکه از شادی ها ماندگار بهره برد باید دارای جهان بینی الهی گشت، تا از زندگی خود همواره احساس رضایت کنیم. یکی از عوامل اصلی شادی رضایت از زندگی است. یک انسان مومن در اوج لذت از زندگی می تواند قرار بگیرد، و از شادی های روحی که تأثیر پایدارتری و فرح بخش تری برای انسان در پی دارد بهره مند شود. انسان مؤمن از درون و برون شاد است و از ارتباط با خالق هستی لذت می برد و این ارتباط و هم کلام شدن با او نهایت انبساط روح را برای او در پی خواهد داشت.
انسان مؤمن از آن جا که در محدوده دین زندگی می کند، اگر نوعی از شادی، خارج از حیطه دین باشد نه تنها سراغ آن نمی رود، بلکه در حقیقت آن را شادی نمی داند. شادیی که انسان را از خدا دور کند یک شادی ظاهری و زود گذر است که می رود اما عذابی را برای انسان باقی می گذارد.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: چقدر میان دو عمل تفاوت است، عملی که لذتش می رود و عذابش می ماند و عملی که سختی اش می رود و پاداشش می ماند.(8)