موسیقی از عوامل شادی انسان تلقی می شود اما سنخ این شادی مادی و سطحی است و نمی تواند در شاد زیستی واقعی انسان مومن نقش داشته باشد. شادی و بهجت واقعی تنها از آن انسان های عارف و انسان در سایه ایمان و ارتباط با خدا و کسب فیض از او و قرب به حق تعالی تامین می شود.
پیامدهای منفی موسیقی حرام از دو منظر قابل توجه می باشد که در این نوشتار به آنها اشاره می نمائیم :
الف : تأثیرات منفی موسیقی نیز از منظر دین
بر طبق روایات اهل بیت (ع) یکی از عواملی که باعث قطع شدن رابطه معنوی انسان با خدای تعالی می شود موسیقی و آوازه خوانی می باشد . از همین رو موسیقی و آوازه خوانی در شرع مقدس اسلام از گناهان کبیره برشمرده شده و پیامدهای منفی بسیاری دامنگیر کسانی که دائما با این امور سر و کار دارند خواهد شد که برخی از آنها را برای شما می نویسیم .
1- غفلت از یاد خدا :
قرآن یکى از عوامل گمراهى را «لهو الحدیث». (لقمان (31)، آیه 6) دانسته است. «لهو» چیزى است که انسان را چنان مشغول کند که باعث غفلت و بازماندن از کارهاى مهمتر شود و در نتیجه باعث فراموشى خدا و معنویت مىشود. از این رو در روایات اسلامى از «لهو الحدیث» به «غنا» تفسیر شده است. وسائل الشیعه، ج 12، باب 99، (ابواب مایکتسب به). چه اینکه شنیدن غنا و موسیقى آن چنان اراده را سست و غریزه جنسى شخص را تحریک مىکند که از یاد خدا و قیامت باز مىماند.
در روایتى نبى اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر کس به غنا و موسیقى (لهوى) گوش فرا دهد قطعهاى از سرب (روز قیامت) در گوش او آب مىشود. «من استمع الى اللَّهو یذاب فى اذنه الآنک»: وسایل الشیعه، ج 5، ص 348. و شاید این تعبیر کنایه از آن است که گوش او از شنیدن سخن حق کر مىشود.
2- گرایش به فساد : غنا و آواز مطرب و لهوى، انسان را به سوى شهوت و فساد اخلاقى مىکشاند و از راه پرهیزکارى باز مىدارد. مجلس غنا و موسیقى، معمولاً مرکز مفاسد گوناگون است. در حدیثى از نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: «غنا نردبان زنا است». «الغناء رقیة الزنا»: بحار الانوار، ج 76، باب 99، (باب الغناء).
3- قساوت قلب
یکی از اثرات شوم موسیقی بر روان انسانها پدید آوردن بیماری قساوت قلب در انسان می باشد. و موید این کلام سفارش رسول خدا (صل الله علیه و آله ) به حضرت علی (علیه السلام ) می باشد که فرموده اند : یا على! سه کار دل را سخت کند: گوش دادن به آواز و موسیقى، شکار، و به دربار سلاطین رفتن. (نصایح ص 134 )
به عبارت دیگر افرادی که مداومت دارند بر گوش دادن به موسیقی و مطربی قلبشان مریض می گردد. و نتیجه این سختی و قساوت قلب این می شود که دیگر موعظه و پند در این قلوب اثر نمی کند. زیرا بر طبق آیات قرآن اثر گناهکاری قساوت قلب است.
خداوند متعال در سوره بقره آیه 74 می فرماید : قلوب افراد گناهکار مانند سنگ است یا سخت تر از سنگ . زیرا برخی از سنگها از میانشان آب بیرون می آید یا از ترس خدا از بلندی ها فرو می افتد .ولی قلوب افراد گناهکار به قدری سخت است که دیگر چیزی از پندها و موعظه های الهی در آن اثر نمی نماید.
نشانه و علامت این بیماری آن است که این گونه افراد وقتی در مجلسی قرار می گیرند که در آن سخن از خدا و قرآن و یاد مرگ و آخرت است. اهل موسیقی حالشان بد می شود و دوست دارند زود از این گونه مجالس خارج شوند و بر عکس اگر در جایی باشند که سخن از دنیا و سرگرمیهای گمرا ه کننده باشد . به اشتیاق بر آن توجه می کنند و دوست ندارند که تمام شود و باز تایید کننده سخنان فوق آیه 6 و7 سوره لقمان است که در آیه 6 در مورد اهل موسیقی و مطربی توضیح و بلافاصله در آیه 7 که مورد بحث ما است می فرماید: و چون خوانده شود بر اهل موسیقی و مطربی آیات و گفتار ما دوری گزینند و روی برگردانند ایشان و تکذیب آن گفتار نمایند مانند کسی که آن را نشنیده و گویا در گوشهای ایشان سنگینی است از شنیدن آیات ما پس مژده بده به ایشان عذابی دردناک را.
4- از دست دادن حیا
امام صادق علیه السلام : من ضرب فی بیته بربط اربعین یوما سلط الله علیه شیطانا یقال له القفندر فلایبقی عضو من اعضائه الاقعد علیه فاذا کان کذلک نزع منه الحیاء و ام یبال ما قال و لا ما قیل فیه ( کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب - فصل : اشتغال به ملاهی به نقل از کتاب : وسائل کتاب تجارت باب 100 ج 12 ص 232)
کسی که در خانه اش چهل روز بربط ( نوعی تار ) نواخته شود خداوند متعال شیطانی را به نام قفندر بر او مسلط می کند که عضوی از اعضای وی باقی نمی ماند مگر اینکه او را در برمی گیرد و هنگامی که اینگونه شد حیا از او گرفته می شود بگونه ای که نسبت به آنچه به او گفته می شود بی تفاوت می گردد . (1)
در خصوص اهمیت حیا نیز خوب است بدانید رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله راجع به حیا فرموده اند : حیا و ایمان با همدیگر وابستهاند چون یکى از میان برود، دیگرى هم از میان مىرود. (پیام پیامبر ترجمهفارسى 449 )
5- از بین رفتن غیرت
ان شیطانا یقال له القفندر اذا ضرب فی منزل الرجل اربعین صباحا بالبربط و دخل الرجال وضع ذلک الشیطان کل عضو منه علی مثله من صاحب البیت ثم نفخ فیه نفخة فلا یغار بعدها حتی توتی نساؤه فلا یغار ( کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب - فصل : اشتغال به ملاهی به نقل از کتاب : وسائل کتاب تجارت باب 100 ج 12 ص 232)
کسی که چهل روز در خانه اش بربط نوازند و مردمان بر او وارد شوند شیطانی به نام قفندر اعضای خود را به تمام اعضای بدنش مس می نماید ، پس غیرت از آن مرد برداشته می شود تا به حدی که با زنانش اگر فعل قبیحی کنند بدش نمی آید .
دوست عزیز شاید با خواندن این روایت توانسته باشید به یکی از علت های اصلی رواج بد حجابی در جامعه پی ببرید چراکه براساس این روایت به هر مقدار موسیقی در جامعه رواج پیدا کند غیرت از مردان زایل شده و نسبت به بد حجابی خانم هایشان و اینکه در معرض نامحرمان قرار بگیرند بی تفاوت تر می شوند .
6- نزول بلای ناگهانی و عدم استجابت دعا
هم اکنون بسیاری به دنبال این پاسخ می گردند که چرا زندگی هایمان با وجود رفاه ظاهری با بلاها و مصیبت ها آمیخته شده و یا اینکه چرا هرچه دعا می کنیم مستجاب نمی شود .
در روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده ایشان موسیقی را یکی از ریشه های بروز این مسائل مطرح نموده و فرموده اند : بیت الغناء لاتومن فیه الفجیعه و لا تجاب فیه الدعوه و لا یدخله المک ( کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب - فصل : غنا - به نقل از کتاب :کافی و مستدرک باب 78 فروع کافی ج 6 ص 433 حدیث 15 )
خانه ای که در آن غناء خوانده می شود از مصیبت و بلای ناگهانی ایمن نیست و دعء در آن مستجاب نمی شود و فرشته داخل آن نمی گردد .
ب : تأثیرات منفی موسیقی نیز از نگاه دانشمندان
دوست گرامی، تأثیرات منفی موسیقی نیز از نگاه دانشمندان مخفی نمانده است. در ادامه به بخشهایی از این آراء و نگاه دین به موسیقی می پردازیم.
1- تأثیرات موسیقى بر عقل و تفکر
شأن و ویژگى عقل آن است که «معتدل» و «متین» باشد. یعنى با حفظِ استوارى و پختگىاش بتواند از چاشنىهاى لذت و سرور، نشاط و تلاش بهرهمند باشد؛ اما در این میان، موسیقى آن چنان یکهتاز میدان لذّت و نشاط، خیال و تحریک و احساس می شود که آدمى دچار حالتِ «طَرب» مىشود. «طَرب» تأثیرى است فوقالعاده! با محوریت موسیقى. این «تأثیر فوقالعاده» باعثِ کاهش یا سلبِ جدّیّت عقل مىشود. و این پیشامد، باعث مىشود که عقل از محاسبات جدّى، دقیق و واقعبینانه به دور بیفتد.
جوانى که موسیقىگرا و «طَربخواه» است: براى زدودنِ افسردگىاش، دُکمه پخش صوت را حرکت مىدهد تا یکى دیگر برایش بخواند و بنوازد تا او «خوش» باشد! اما جوانِ معقول، آن گاه که در خود افسردگى مشاهده کند سعى در شناختِ عوامل پژمردگى مىکند تا با یافتِ آن علتها، عوامل خوشىِ ماندگار یا معقول را در خود فراهم سازد.
جوانِ موسیقىگرا، براى تحریک و برانگیختن احساس، به درمانهاى مجازى و آنى روى مىآورد. این چنین کسى که خواستهاش را در «موسیقى» مىبیند هیچ وقت به خودش، به عقلش و به ارادهاش این زحمت را نمىدهد تا ببیند و بفهمد که کجاى زندگى را اشتباه محاسبه کرده و چه سنگى مقابل راهش است.
آیا دوستِ ناباب او را به افسردگى کشانده؟ یا سستى در انجامِ وظایفِ دینى و الهى او را به افسردگى کشانیده؟ پس: «موسیقى، عقل را به خواب مىبرد!» یک شعار و شعر نیست. یک قانون است. یک حقیقت است و براى فهم حقائق باید چشم گشود نه اینکه چشمها را بست. موسیقى عقل را به خواب مىبرد: یعنى باعثِ اشتغالِ آدمى به امورى مىشود که کمکم باعثِ غفلت از خود، نیازها، علل و درمانها مىشود. شما دردى دارید که درمانش تنها با اراده و تغییر شرایط ممکن است. ولى وقتى مىبینى نوار موسیقى آن را حلّ کرده، دیگر آن را درمانِ دردت مىبینى و دیگر هیچ! اینجاست که آن درد همچنان عمق و شدّت پیدا مىکند و شما بیشتر به موسیقی رو مىآورید... و این روند تا آنجا ادامه مىیابد که از آهنگهاى معمولى به تند و غربى و شرقىاش رو مىکنى.
جان کلام اینکه: «موسیقى، عقل را به خواب مىبرد». یعنى: او را از محاسبات، واقعیّات و اقداماتِ متناسب، باز مىدارد و «مشغولیت» به موسیقى عاملِ غفلت است؛ و قرآن کریم از «مشغولشدنهاى این چنینى» به «لَهْو» تعبیر مىکند. لهو چیست؟
این واژه، از واژگانِ فرهنگِ قرآن و از زبانِ عرب مىباشد و فرهنگنویسان دربارهاش این چنین توضیح دادهاند: لهو، آن است که چیزى آن چنان انسان را به خودش جذب و مشغول نماید که باعثِ غفلت و بازماندن از کارهاى مهمتر شود. قرآن که مىفرماید: «لاتلهِکُم اَموالُکم و لاولادکم» اموال و اولادتان شما را از یاد خدا مشغول و غافل نکند.
اینک ببینید که چگونه قرآن کریم، ضمن آنکه ما را از موسیقى باز مىدارد، چگونه علّتِ مذمّت را هم بیان مىفرماید: «و من الناسِ من یشْتَرى لَهو الحدیث لِیُضِلّ عنْ سبیلالله(لقمان (31)، آیه 5)» عدهاى از مردم از آن چه لهو است استقبال کرده و نسبت به آن گرایش دارند اینان ندانسته خود و دیگران را به بىراهه، گمراهى و اشتباه مىاندازند؛ این نوعى بازى گرفتنِ دین است. و بدانید که سرنوشتى عذابآور و خوارکننده در انتظارشان است.
آن گاه حضرت امام صادقعلیه السلام فرمودند: «غنا مصداقى است از آن چه موجب مشغولیت و بازماندن از یاد خدا مىشود.( ر.ک: وسائلالشیعه، ج 12، ص 226 و 228)
موسیقى با تأثیراتى که در اَبعادِ شادىآفرینى، خیالآفرینى و تحریکآفرینى دارد، آن چنان به تقویت احساس مىپردازد که عقل را - هر چند به طور موقت - ضعیف مىکند.
کار عقل این است که تناسبات را کشف کرده و هر چیز بىتناسب را کنار بزند؛ اما در این وضعیّت که آدمى دل سپردهى احساسات و اثراتِ ناشى از موسیقى گردد، جنبههاى احساسى بودن چندان قوى مىگردد که به سختى مىتواند در دریاىِ احساسات وارد شد، امّا خیس از آب نگردد. اینجاست که آدمى وقتى مىخواهد چیزى را ارزیابى کند، چون آلوده به شناختهاى احساسى موسیقیایى شده، در این ارزیابى موفق نخواهد بود.
شاید بتوان با مثالى این حالت را ملموستر نمود. بسیار مشاهده کردهایم که رانندهاى جوان سوار بر ماشین مدل بالا شده و با سرعتِ زیاد مشغولِ راندن ماشین است. چندان که با این سرعت مافوق صوتش مىخواهد بیرون از فضاى عالم مادى دنیا پرواز کند. وقتى دقّت بیشترى مىکنیم درمىیابیم او به مفهوم دقیق کلمه مشغولِ «دل سپردن» به نوای موسیقى است. آن هم آهنگى با ریتم هیجانآفرین و تحریکزا. هر آن گاه که نوای ترانه و موسیقىاش، تندتر مىگردد او بر تندى سرعتش مىافزاید، امّا در این موقیعت او در رانندگى اش مطابقِ استانداردهاى رانندگى و ضوابط عقلى نمىراند. او را مىبینى که تابعِ همان احساسِ موقعِ شنیدن آهنگ است. و این احساس، باعث شده تا از تشخیص انسان در حالِ تعادل فاصله بگیرد. او دیگر فقط یک چیز را خوب تشخیص مىدهد: «همگام با تند شدنِ آهنگ به تند شدنِ سرعت» بپردازد. و اینک شما در اطراف همین مثال تفکّر و توجّه بیشترى بنمائید تا ابعادى دیگر برایتان روشن شود.
«وقتى عقل ملاکِ تشخیص (تصوّر و عمل) باشد، کردار نیز بسیار متین و حساب شده خواهد بود. مگر نه اینکه سبُکى و سستى در عقل، موجب سبکى و سستى در عمل نیز مىگردد؟ پس وقتى مىبینید که شخصى با شنیدن آهنگ به رفتارهاى سبک دست مىزند، معلوم مىشود که عقلش دچارِ خفّت و سبکى گردیده و این احساس است که بر وى حکم مىراند.( صدیقین اصفهانى، محمدتقى، غنا، موضوعاً و حکماً، ص 18)
بر اساسِ نظریه کارشناسى «فارابى»؛ کاملترین نوع موسیقى، آن است که نشاط آور، خیالآفرین و هیجانساز باشد(حقیقت موسیقى غنایى، به نقل از اندیشههاى علمى فارابى درباره موسیقى، مهدىبرکشلى، ص205).
در هنگام تحلیل و استدلال، آن چه بیشتر محور گفت و گوها قرار می گیرد نشاط آوری موسیقی است اما درباره خیالپردازی و هیجان سازی موسیقی سخنی به میان آورده نمی شود در حالی که این دو پیامد نابهنجار موجب تضعیف عقل انسان است و آثار زیانبار دارد.
در قرآن کریم، توصیه شده که «واجْتَنِبُوا قُولَ الزّور(حج (22)، آیه 30)»؛ «اى مردم از گفتارِ باطل ظاهرپسند بپرهیزید»
حضرت امام صادقعلیه السلام پس از آنکه این آیه را تلاوت فرمودند، بیان داشتند: یکى از مصادیقِ «گفتارِ بىواقعیت ولى حقنما»، همین «غنا»ست.( وسائل الشیعه، ج 12، ص 227)
در این روایت و آیه خوب دقت کنید. چه اینکه نه «خیال» را ماندگارى است؛ نه «احساساتِ برانگیخته از موسیقى»؛ و نه «لذّتهاى زودفرجامش» فرصتِ پائیدن و ماندن دارد.
2- تأثیرات موسیقى بر احساس :
براى روشن شدنِ بیشتر این قسمت که در واقع، با هم سخنانِ «موراى شافِر»، نویسنده، شاعر و آهنگساز کانادائى را مىخوانیم: «تقریباً هیچ صدایى در جهانِ مدرن نیست که به طور مصنوعى ایجاد نشده باشد و در تملّک کسى نباشد، مثلِ موسیقى، بوق اتومبیل و سر و صداى کارگاههاى ساختمانى... و این صداهاى مصنوعى به تعبیرى برآیندِ خواست و ارادهى گروههایى خاصاند که مىخواهند ارادهشان را اقشار دیگر جامعه تحمّل کنند... و در این هجوم بىامانِ صدا و فریاد و بوق، مجالى براى اندیشیدن و آرامش ذهن و فراغتِ تن و روان باقى نمىماند». اینک خود قضاوت کنید که با این وجود دیگر چه شباهتى میان طبیعت و صداى مصنوعىِ موسیقى وجود خواهد داشت تا در نتیجه موسیقى، پلى باشد میانِ انسان و طبیعت؟! در ادامه گفتههاى وى آمده: «... از آن زمان که انسان دشتهاى وسیع و پهناور را به سوى کلانشهرهاى پرجمعیت ترک گفت؛ و از آن هنگام که صداى زنگ ساعت جاى آواز خروس و صداى باد و باران را گرفت و صداى کارخانه جاىِ صداى آواز پرندگان را اشغال کرده و ما به جاى تسلیم شدن به چرتزدنهاى طبیعى با ضرب آهنگِ شتابناکِ زندگى شهرى خو کردیم، تمدّنى بنا نهاده شد که در آن فاصله بسیار کم انسانها با یکدیگر خطر بروز اختلافها را افزایش داده است». این آهنگساز و شاعر و نویسنده، در ادامه سخنانش به پوچى و دور از واقعیتِ پاک بودنِ صداها و عدمِ ارتباطشان با طبیعت، مىپردازد و مىگوید: «آن چه براى ما ضرورى است، مراسمى است آرام و بىهیاهو که در آن جماعت گردآمده لحظاتى زیبا را با هم سپرى کنند، بىآنکه براى بیان احساساتِ خود به شیوههاى منحط یا ویرانگر متوسل شوند».
دقت کنید و ببینید که: چرا آنها که مىگویند «موسیقى روح را پالایش مىکند» و «موسیقى یک ضرورت است» و «موسیقى رازگویى و نیایش انسانِ خاکى با خداست» آن قدر که با «تار» و «سه تار» انس دارند، آیا با قرآن و مناجات و طبیعت مأنوس هستند؟ چرا از خدا سؤال نمىکنند که براى نزدیکى و رسیدن به تو (=عرفان) از چه راهى بیاییم؟ و آیا اساساً خدا این حق را ندارد که بگوید از چه راهى مىتوانید به من نزدیک شوید؟ (چرا به خدا، عملاً این حق را نمىدهند که به حال و هواى مصنوعى برخاسته از موسیقى را عرفانى و آرامشآور نداند؟ بلى، ما منکر نیستیم که موسیقى آن چنان دل و روح را مىلرزاند که اشک جارى مىشود.
ولى بحث اینجاست که این حالت، چقدر مورد تأئید خداست؟ چرا مىخواهیم «حالت مجازى و مصنوعى» را به جاى «حالت حقیقى و معنادار» حساب کنید؟ در ادامه گفتههاى آهنگساز و شاعرِ کانادایى به این موضوع پرداخته شده: «... توجه به آن چه هنگامِ اجراى کنسرتهاى موسیقى کلاسیک در غرب مىگذرد، خالى از فایده نیست. آن چه در این کنسرتها بسیار تعجببرانگیز است، جماعت شنوندهاىاند که حاضرند نفس را در سینه حبس کرده و به اصواتى که هوا را به ارتعاش درآورده، گوش بسپارند. شاید این نهایتِ موفقیت در اجراى یک قطعه موسیقى باشد. اما باید یادآور شد که چنین سکوتى بیشتر از عادت ناشى مىشود تا از قدرتِ زیبایى». جهتِ شناخت و فهم فزونتر این کلام، به ادامه گفتههاى «موراى شافر» (آهنگساز و شاعر کانادایى) توجه فرمائید، شافِر پس از آنکه تأثیر عادت و تلقین در توجّه به موسیقى را علّتِ نهفته در رازِ گوشسپارى شنوندگانِ کنسرتها مىداند، اضافه مىکند که: «من بارها از خود پرسیدهام آیا ممکن نیست که شبیه چنین مراسمى را در موقعیتهاى دیگرى مثلاً گوش سپارى مشترک به آواز پرندگان و یا جشنهاى تابستانى برپا کرد؟»( روزنامه اطلاعات، چهارشنبه، 2 آبان 1380، صفحه 5) آرى! این است تنها گوشهاى از معناى این سخن ما که: «موسیقىگرایى نوعى تحریف و تغییرسازى است در حسّ زیبایىخواهى و ایجاد دگرگونى در ذائقه روحى و روانى بشر».
3- تأثیر موسیقى بر سیستم اعصاب
دانشمندان علم «فیزیولوژى»، دستگاه عصبى انسان را به دو قسمت تقسیم کردهاند:
الف : سلسله اعصاب ارتباطى: شاملِ ستون مرکزى عصبى و نخاع، نیمکرههاى مغز، اَعصاب محیطى.
ب : سلسله اعصاب نباتى: شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک.
وقتى که از خارج تحریکاتى بر روى اَعصاب شروع مىشود اعصاب سمپاتیک و یا پاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجى وارده تعادل از دست مىدهند. بدیهى است هر اندازه بین این دو سیستم عصبى، فاصلهها بیشتر شود به همان اندازه نیز نگرانىهاى روانى و اغتشاشات فزونتر مىگردد. و از جمله علل و عوامل تحریکاتِ خارجى، ارتعاشاتِ موسیقى است. موسیقى وقتى که با آهنگهاى نشاط انگیز یا موسیقی های حزنآور همراه گردد (مخصوصاً اگر با ارتعاشاتِ عجیب و غریب سمفونیک اجراء گردد) به طور مسلّم تعادل لازمى را که بایستى بین دو دسته عصب نامبرده وجود داشته باشد را بر هم مىزند و در نتیجه اصولِ حساس زندگى (اعم از هضم، جذب، دفع، ترشحات، ضربات قلب و وضعِ فشار مایعات بدن مثل خون و...). را مختل ساخته و رفته رفته شخص را به گرفتارىها و امراضى نزدیک مىسازد که طب جدید با تمامِ پیشرفتهایش نمىتواند آسیبهاى پیش آمده را درمان کند. مثل اغتشاشاتِ فکرى، اَمراض روانى (افسردگىها و حتى بىخیالىها)، سکتههاى قلبى و مغزى ( تأثیر موسیقى بر روان و اعصاب، صص 3، 6، 26 و 92 به بعد). پروفسور «ولف آدلر» استاد دانشگاه کلمبیا ثابت کرده که: بهترین و دلکشترین نواهاى موسیقى شومترین آثار را روى دستگاه اعصاب انسان باقى مىگذارد، مخصوصا اگر هوا گرم باشد این تأثیر مخرب، شدیدتر مىشود.
«توجه دقیق به بیوگرافى مشاهیر موسیقى جهان نشان مىدهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتىهاى روحى گردیدهاند و عدهاى نیز مبتلا به بیمارى شدهاند. چنان که هنگام نواختن موسیقى درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانى شدهاند.( همان) از آن چه گفته شد، چنین به دست مىآید که هر نوع موسیقى، به ویژه آهنگهاى احساسى برانگیزش، تحریکاتى در اعصاب «سمپاتیک» و «پاراسمپاتیک» به وجود مىآورد که در نتیجه، تعادلِ این اعصاب به هم خورده و انسان دچار ضعف اعصاب مىگردد. آن چه مهم است اینکه ضعف اعصاب نیز، خود امراضِ دیگرى از قبیل: اختلالِ حواس، پریشانى، جنون، ثقل سامعه (سنگینى گوش)، نابینایى، سل و... به وجود مىآورد. البته تصور نکنید که مشکل در همین چند مورد اختلال یاد شده خلاصه مىگردد.
دکتر «الکسیس کارل»، زیست شناس و فیزیولوژیست فرانسوى مىنویسد: «کاهش عمومىِ هوش و نیروى عقل، از تأثیر الکل و سرانجام از بىنظمى در عادت ناشى مىشود؛ و بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکرى سهیماند». موسیقى نه تنها در شنوندگان اثرات منفى بر جاى گذاشته، بلکه در نوازندگان نیز تأثیرات خطرناکى داشته است. اخبار و گزارشات زیر تنها گوشهاى از واقعیت است: * در ایالتِ «لتیل راک» آمریکا، جوانى که پیانو یاد مىگرفت، نغمات موسیقى چنان در روح آن جوان هیجان ایجاد کرد که بدون دلیل از جاى برخاست و با 19 ضربه چاقو، معلم خود را از پاى درآورد(روزنامه اطلاعات، شماره 9622). «باخ»، موسیقىدانِ اطریشى، به اختلال حواس و کورى گرفتار شد. «فردریک هندل»، موسیقىدان آلمانى و «ماریا آلنا» خواننده ایتالیایى و «موریس راول» نوازنده فرانسوى، هر سه به نابینایى مبتلا شدند. «موتزارت» و «شوین» (دو موسیقىدان مشهور) به ضعف قوا و سل دچار گردیدند. «مشوبرت»، «واکتر»، «دوکونیسى» و «مندلسن» به اختلالاتِ عصبى، پریشان فکرى و کشمکشهاى روحى مبتلا گردیدند. «شومان» و «دووراک» گرفتار ضعف اعصاب شدید و سرانجام دیوانگى شدند. «بتهون» در سى سالگى کاملاً ناشنوا شد و پس از ضعف اعصاب، دیوانه گردید.
4- موسیقی و بی ارادگی
موسیقى، گذشته از رکود فکرى، رفته رفته انسان را در کارها سُست و تنبل، بىاراده و لااُبالى مىسازد، تا جائى که گاهى کارهاى ضرورى از انسان فوت مىشود و سرمایه جوانى، عمر و نیروى فعالیت خود را به رایگان از دست مىدهد.
«الکسیس کارل» دانشمند معروف در کتاب «راه و رسم زندگى» چنین مىنویسد: «رادیو و سینما و ورزشهاى نامناسب، روحیه فرزندان را فلج مىکند».
تجربه نیز ثابت کرده که اشخاصى که زیاد سرگرم به موسیقى هستند، اغلب افرادى بىاراده و مسامحهکار و در مقام تعقّل و تفکّر راکد و ضعیفاند.
5- تاثیر موسیقی بر کاهش عمر افراد
برخی اندیشمندان با بررسی زندگی کسانی که با موسیقی انس بیشتری داشته اند به این نتیجه رسیده اند که موسیقی تاثیر مستقیمی بر کاهش عمر افراد دارد که به عنوان نمونه اسامی برخی از خواننده های مشهور دنیا به همراه مدت عمرشان را برایتان ذکر می نمائیم :
- مالیبران ، استاد معروف موسیقی در حال خواندن آواز در سن 27 سالگی سکته کرد
- پرگولوزی - نوازنده ایتالیایی – سن 26 سال
- بلینی – نوازنده ایتالیایی – سن 34 سال
- موریس ژوبر نوازنده فرانسوی – سن 40 سال
- شوسون – نوازنده فرانسوی - سن 30 سال
- نیکلادوگرینی نوازنده فرانسوی - سن 32 سال
- مندلس – نوازندده آلمانی - سن 38 سال
- موزارت – نوازنده اطریشی - سن 35 سال و ..... ( بهشت جوانان ص 361 به نقل از کتاب تاثیر موسیقی بر اعصاب و روان – موسیقی از نظر دین و دانش – تاریخ موسیقی از سعدی حسنی )
در پایان ذکر چند نکته ضرور به نظر می آید :
نکته اول : شنیدن تمام موسیقی ها حرام نیست بلکه اینگونه موسیقی ها دارای معیارهایی می باشد که شما می توانید با مراجعه به نظر مرجع تقلید خود نسبت به آنها مطلع گردید .
نکته دوم : اگر چه امروزه یکی از کارکردهای مثبت موسیقی، کمک به درمان برخی آسیب های جسمی و روانی است. شاید تا کنون مطالبی در روزنامه ها، مجلات، یا در بین مردم درباره موسیقی درمانی خوانده یا شنیده باشید. اما نکته مهم آن است که دانشمندان بر این عقیده اند که هر موسیقی و آهنگی مناسب فرد نیست، بلکه هر انسان موسیقی متناسب با خود و ارگانیک خود دارد که با آن احساس آرامش می کند و غیر آن، جز تخریب جسم و روان او را بدنبال ندارد. کارکرد موسیقی در درمان، محدوده خاصی زمانی و کاربردی دارد و استفاده بلند مدت و بی پروای آهنگهای مختلف، بویژه آهنگهای پرتنش، مورد تجویز هیچ درمانگری نیست.
نکته سوم : میزان پیامدهای منفی گفته شده در موسیقی تدریجی بوده و بستگی به میزان گرایش افراد به موسیقی دارد به گونه ای که ممکن است این عوارض به دلیل گرایش زیاد و نابجا سریعتر خود را نشان داده و نسبت به کسان دیگری دیرتر ظهور و بروز نماید ؛ دقیقا مانند کسانیکه که مواد مخدر استعمال می نمایند که عوارض ناشی از استعمال آن بستگی به نوع مصرف مواد و میزان اعتیاد آنها دارد . (2)