سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در حال حاضر یکی از عوامل شاد بودن موسیقی است, اما سوال اینجا است که آیا شنیدن موسیقی می تواند شادی بخش باشد, یا می گویند قساوت قلب می آورد و قوه تفکر را تضعیف می کند؟ لطفا در صورت امکان کاملا توضیح دهید و یا کتاب(هایی) را در این رابطه معرفی کنید؟

 موسیقی از عوامل شادی انسان تلقی می شود اما سنخ این شادی مادی و سطحی است و نمی تواند در شاد زیستی واقعی انسان مومن نقش داشته باشد. شادی و بهجت واقعی تنها از آن انسان های عارف و انسان در سایه ایمان و ارتباط با خدا و کسب فیض از او و قرب به حق تعالی تامین می شود.
پیامدهای منفی موسیقی حرام از دو منظر قابل توجه می باشد که در این نوشتار به آنها اشاره می نمائیم :
الف : تأثیرات منفی موسیقی نیز از منظر دین
بر طبق روایات اهل بیت (ع) یکی از عواملی که باعث قطع شدن رابطه معنوی انسان با خدای تعالی می شود موسیقی و آوازه خوانی می باشد . از همین رو موسیقی و آوازه خوانی در شرع مقدس اسلام از گناهان کبیره برشمرده شده و پیامدهای منفی بسیاری دامنگیر کسانی که دائما با این امور سر و کار دارند خواهد شد که برخی از آنها را برای شما می نویسیم .
1- غفلت از یاد خدا :
قرآن یکى از عوامل گمراهى را «لهو الحدیث». (لقمان (31)، آیه 6) دانسته است. «لهو» چیزى است که انسان را چنان مشغول کند که باعث غفلت و بازماندن از کارهاى مهم‏تر شود و در نتیجه باعث فراموشى خدا و معنویت مى‏شود. از این رو در روایات اسلامى از «لهو الحدیث» به «غنا» تفسیر شده است. وسائل الشیعه، ج 12، باب 99، (ابواب مایکتسب به). چه اینکه شنیدن غنا و موسیقى آن چنان اراده را سست و غریزه جنسى شخص را تحریک مى‏کند که از یاد خدا و قیامت باز مى‏ماند.
در روایتى نبى اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر کس به غنا و موسیقى (لهوى) گوش فرا دهد قطعه‏اى از سرب (روز قیامت) در گوش او آب مى‏شود. «من استمع الى اللَّه‏و یذاب فى اذنه الآنک»: وسایل الشیعه، ج 5، ص 348. و شاید این تعبیر کنایه از آن است که گوش او از شنیدن سخن حق کر مى‏شود.
2- گرایش به فساد : غنا و آواز مطرب و لهوى، انسان را به سوى شهوت و فساد اخلاقى مى‏کشاند و از راه پرهیزکارى باز مى‏دارد. مجلس غنا و موسیقى، معمولاً مرکز مفاسد گوناگون است. در حدیثى از نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: «غنا نردبان زنا است». «الغناء رقیة الزنا»: بحار الانوار، ج 76، باب 99، (باب الغناء).
3- قساوت قلب
یکی از اثرات شوم موسیقی بر روان انسانها پدید آوردن بیماری قساوت قلب در انسان می باشد. و موید این کلام سفارش رسول خدا (صل الله علیه و آله ) به حضرت علی (علیه السلام ) می باشد که فرموده اند : یا على! سه کار دل را سخت کند: گوش دادن به آواز و موسیقى، شکار، و به دربار سلاطین رفتن. (نصایح ص 134 )
به عبارت دیگر افرادی که مداومت دارند بر گوش دادن به موسیقی و مطربی قلبشان مریض می گردد. و نتیجه این سختی و قساوت قلب این می شود که دیگر موعظه و پند در این قلوب اثر نمی کند. زیرا بر طبق آیات قرآن اثر گناهکاری قساوت قلب است.
خداوند متعال در سوره بقره آیه 74 می فرماید : قلوب افراد گناهکار مانند سنگ است یا سخت تر از سنگ . زیرا برخی از سنگها از میانشان آب بیرون می آید یا از ترس خدا از بلندی ها فرو می افتد .ولی قلوب افراد گناهکار به قدری سخت است که دیگر چیزی از پندها و موعظه های الهی در آن اثر نمی نماید.
نشانه و علامت این بیماری آن است که این گونه افراد وقتی در مجلسی قرار می گیرند که در آن سخن از خدا و قرآن و یاد مرگ و آخرت است. اهل موسیقی حالشان بد می شود و دوست دارند زود از این گونه مجالس خارج شوند و بر عکس اگر در جایی باشند که سخن از دنیا و سرگرمیهای گمرا ه کننده باشد . به اشتیاق بر آن توجه می کنند و دوست ندارند که تمام شود و باز تایید کننده سخنان فوق آیه 6 و7 سوره لقمان است که در آیه 6 در مورد اهل موسیقی و مطربی توضیح و بلافاصله در آیه 7 که مورد بحث ما است می فرماید: و چون خوانده شود بر اهل موسیقی و مطربی آیات و گفتار ما دوری گزینند و روی برگردانند ایشان و تکذیب آن گفتار نمایند مانند کسی که آن را نشنیده و گویا در گوشهای ایشان سنگینی است از شنیدن آیات ما پس مژده بده به ایشان عذابی دردناک را.
4- از دست دادن حیا
امام صادق علیه السلام : من ضرب فی بیته بربط اربعین یوما سلط الله علیه شیطانا یقال له القفندر فلایبقی عضو من اعضائه الاقعد علیه فاذا کان کذلک نزع منه الحیاء و ام یبال ما قال و لا ما قیل فیه ( کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب - فصل : اشتغال به ملاهی به نقل از کتاب : وسائل کتاب تجارت باب 100 ج 12 ص 232)
کسی که در خانه اش چهل روز بربط ( نوعی تار ) نواخته شود خداوند متعال شیطانی را به نام قفندر بر او مسلط می کند که عضوی از اعضای وی باقی نمی ماند مگر اینکه او را در برمی گیرد و هنگامی که اینگونه شد حیا از او گرفته می شود بگونه ای که نسبت به آنچه به او گفته می شود بی تفاوت می گردد . (1)
در خصوص اهمیت حیا نیز خوب است بدانید رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله راجع به حیا فرموده اند : حیا و ایمان با همدیگر وابسته‏اند چون یکى از میان برود، دیگرى هم از میان مى‏رود. (پیام پیامبر ترجمه‏فارسى 449 )
5- از بین رفتن غیرت
ان شیطانا یقال له القفندر اذا ضرب فی منزل الرجل اربعین صباحا بالبربط و دخل الرجال وضع ذلک الشیطان کل عضو منه علی مثله من صاحب البیت ثم نفخ فیه نفخة فلا یغار بعدها حتی توتی نساؤه فلا یغار ( کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب - فصل : اشتغال به ملاهی به نقل از کتاب : وسائل کتاب تجارت باب 100 ج 12 ص 232)
کسی که چهل روز در خانه اش بربط نوازند و مردمان بر او وارد شوند شیطانی به نام قفندر اعضای خود را به تمام اعضای بدنش مس می نماید ، پس غیرت از آن مرد برداشته می شود تا به حدی که با زنانش اگر فعل قبیحی کنند بدش نمی آید .
دوست عزیز شاید با خواندن این روایت توانسته باشید به یکی از علت های اصلی رواج بد حجابی در جامعه پی ببرید چراکه براساس این روایت به هر مقدار موسیقی در جامعه رواج پیدا کند غیرت از مردان زایل شده و نسبت به بد حجابی خانم هایشان و اینکه در معرض نامحرمان قرار بگیرند بی تفاوت تر می شوند .
6- نزول بلای ناگهانی و عدم استجابت دعا
هم اکنون بسیاری به دنبال این پاسخ می گردند که چرا زندگی هایمان با وجود رفاه ظاهری با بلاها و مصیبت ها آمیخته شده و یا اینکه چرا هرچه دعا می کنیم مستجاب نمی شود .
در روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده ایشان موسیقی را یکی از ریشه های بروز این مسائل مطرح نموده و فرموده اند : بیت الغناء لاتومن فیه الفجیعه و لا تجاب فیه الدعوه و لا یدخله المک ( کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب - فصل : غنا - به نقل از کتاب :کافی و مستدرک باب 78 فروع کافی ج 6 ص 433 حدیث 15 )
خانه ای که در آن غناء خوانده می شود از مصیبت و بلای ناگهانی ایمن نیست و دعء در آن مستجاب نمی شود و فرشته داخل آن نمی گردد .

ب : تأثیرات منفی موسیقی نیز از نگاه دانشمندان
دوست گرامی، تأثیرات منفی موسیقی نیز از نگاه دانشمندان مخفی نمانده است. در ادامه به بخشهایی از این آراء و نگاه دین به موسیقی می پردازیم.
1- تأثیرات موسیقى بر عقل‏ و تفکر
شأن و ویژگى عقل آن است که «معتدل» و «متین» باشد. یعنى با حفظِ استوارى و پختگى‏اش بتواند از چاشنى‏هاى لذت و سرور، نشاط و تلاش بهره‏مند باشد؛ اما در این میان، موسیقى آن چنان یکه‏تاز میدان لذّت و نشاط، خیال و تحریک و احساس می شود که آدمى دچار حالتِ «طَرب» مى‏شود. «طَرب» تأثیرى است فوق‏العاده! با محوریت موسیقى. این «تأثیر فوق‏العاده» باعثِ کاهش یا سلبِ جدّیّت عقل مى‏شود. و این پیشامد، باعث مى‏شود که عقل از محاسبات جدّى، دقیق و واقع‏بینانه به دور بیفتد.
جوانى که موسیقى‏گرا و «طَرب‏خواه» است: براى زدودنِ افسردگى‏اش، دُکمه پخش صوت را حرکت مى‏دهد تا یکى دیگر برایش بخواند و بنوازد تا او «خوش» باشد! اما جوانِ معقول، آن گاه که در خود افسردگى مشاهده کند سعى در شناختِ عوامل پژمردگى مى‏کند تا با یافتِ آن علت‏ها، عوامل خوشىِ ماندگار یا معقول را در خود فراهم سازد.
جوانِ موسیقى‏گرا، براى تحریک و برانگیختن احساس، به درمان‏هاى مجازى و آنى روى مى‏آورد. این چنین کسى که خواسته‏اش را در «موسیقى» مى‏بیند هیچ وقت به خودش، به عقلش و به اراده‏اش این زحمت را نمى‏دهد تا ببیند و بفهمد که کجاى زندگى را اشتباه محاسبه کرده و چه سنگى مقابل راهش است.
آیا دوستِ ناباب او را به افسردگى کشانده؟ یا سستى در انجامِ وظایفِ دینى و الهى او را به افسردگى کشانیده؟ پس: «موسیقى، عقل را به خواب مى‏برد!» یک شعار و شعر نیست. یک قانون است. یک حقیقت است و براى فهم حقائق باید چشم گشود نه اینکه چشم‏ها را بست. موسیقى عقل را به خواب مى‏برد: یعنى باعثِ اشتغالِ آدمى به امورى مى‏شود که کم‏کم باعثِ غفلت از خود، نیازها، علل و درمان‏ها مى‏شود. شما دردى دارید که درمانش تنها با اراده و تغییر شرایط ممکن است. ولى وقتى مى‏بینى نوار موسیقى آن را حلّ کرده، دیگر آن را درمانِ دردت مى‏بینى و دیگر هیچ! اینجاست که آن درد همچنان عمق و شدّت پیدا مى‏کند و شما بیشتر به موسیقی رو مى‏آورید... و این روند تا آنجا ادامه مى‏یابد که از آهنگ‏هاى معمولى به تند و غربى و شرقى‏اش رو مى‏کنى.
جان کلام اینکه: «موسیقى، عقل را به خواب مى‏برد». یعنى: او را از محاسبات، واقعیّات و اقداماتِ متناسب، باز مى‏دارد و «مشغولیت» به موسیقى عاملِ غفلت است؛ و قرآن کریم از «مشغول‏شدن‏هاى این چنینى» به «لَهْو» تعبیر مى‏کند. لهو چیست؟
این واژه، از واژگانِ فرهنگِ قرآن و از زبانِ عرب مى‏باشد و فرهنگ‏نویسان درباره‏اش این چنین توضیح داده‏اند: لهو، آن است که چیزى آن چنان انسان را به خودش جذب و مشغول نماید که باعثِ غفلت و بازماندن از کارهاى مهم‏تر شود. قرآن که مى‏فرماید: «لاتلهِکُم اَموالُکم و لاولادکم» اموال و اولادتان شما را از یاد خدا مشغول و غافل نکند.
اینک ببینید که چگونه قرآن کریم، ضمن آنکه ما را از موسیقى باز مى‏دارد، چگونه علّتِ مذمّت را هم بیان مى‏فرماید: «و من الناسِ من یشْتَرى لَهو الحدیث لِیُضِلّ عنْ سبیل‏الله(لقمان (31)، آیه 5)» عده‏اى از مردم از آن چه لهو است استقبال کرده و نسبت به آن گرایش دارند اینان ندانسته خود و دیگران را به بى‏راهه، گمراهى و اشتباه مى‏اندازند؛ این نوعى بازى گرفتنِ دین است. و بدانید که سرنوشتى عذاب‏آور و خوارکننده در انتظارشان است.
آن گاه حضرت امام صادق‏علیه السلام فرمودند: «غنا مصداقى است از آن چه موجب مشغولیت و بازماندن از یاد خدا مى‏شود.( ر.ک: وسائل‏الشیعه، ج 12، ص 226 و 228)
موسیقى با تأثیراتى که در اَبعادِ شادى‏آفرینى، خیال‏آفرینى و تحریک‏آفرینى دارد، آن چنان به تقویت احساس مى‏پردازد که عقل را - هر چند به طور موقت - ضعیف مى‏کند.
کار عقل این است که تناسبات را کشف کرده و هر چیز بى‏تناسب را کنار بزند؛ اما در این وضعیّت که آدمى دل سپرده‏ى احساسات و اثراتِ ناشى از موسیقى گردد، جنبه‏هاى احساسى بودن چندان قوى مى‏گردد که به سختى مى‏تواند در دریاىِ احساسات وارد شد، امّا خیس از آب نگردد. اینجاست که آدمى وقتى مى‏خواهد چیزى را ارزیابى کند، چون آلوده به شناخت‏هاى احساسى موسیقیایى شده، در این ارزیابى موفق نخواهد بود.
شاید بتوان با مثالى این حالت را ملموس‏تر نمود. بسیار مشاهده کرده‏ایم که راننده‏اى جوان سوار بر ماشین مدل بالا شده و با سرعتِ زیاد مشغولِ راندن ماشین است. چندان که با این سرعت مافوق صوتش مى‏خواهد بیرون از فضاى عالم مادى دنیا پرواز کند. وقتى دقّت بیشترى مى‏کنیم درمى‏یابیم او به مفهوم دقیق کلمه مشغولِ «دل سپردن» به نوای موسیقى است. آن هم آهنگى با ریتم هیجان‏آفرین و تحریک‏زا. هر آن گاه که نوای ترانه و موسیقى‏اش، تندتر مى‏گردد او بر تندى سرعتش مى‏افزاید، امّا در این موقیعت او در رانندگى اش مطابقِ استانداردهاى رانندگى و ضوابط عقلى نمى‏راند. او را مى‏بینى که تابعِ همان احساسِ موقعِ شنیدن آهنگ است. و این احساس، باعث شده تا از تشخیص انسان در حالِ تعادل فاصله بگیرد. او دیگر فقط یک چیز را خوب تشخیص مى‏دهد: «همگام با تند شدنِ آهنگ به تند شدنِ سرعت» بپردازد. و اینک شما در اطراف همین مثال تفکّر و توجّه بیشترى بنمائید تا ابعادى دیگر برایتان روشن شود.
«وقتى عقل ملاکِ تشخیص (تصوّر و عمل) باشد، کردار نیز بسیار متین و حساب شده خواهد بود. مگر نه اینکه سبُکى و سستى در عقل، موجب سبکى و سستى در عمل نیز مى‏گردد؟ پس وقتى مى‏بینید که شخصى با شنیدن آهنگ به رفتارهاى سبک دست مى‏زند، معلوم مى‏شود که عقلش دچارِ خفّت و سبکى گردیده و این احساس است که بر وى حکم مى‏راند.( صدیقین اصفهانى، محمدتقى، غنا، موضوعاً و حکماً، ص 18)
بر اساسِ نظریه کارشناسى «فارابى»؛ کاملترین نوع موسیقى، آن است که نشاط آور، خیال‏آفرین و هیجان‏ساز باشد(حقیقت موسیقى غنایى، به نقل از اندیشه‏هاى علمى فارابى درباره موسیقى، مهدى‏برکشلى، ص‏205).
در هنگام تحلیل و استدلال، آن چه بیشتر محور گفت و گوها قرار می گیرد نشاط آوری موسیقی است اما درباره خیالپردازی و هیجان سازی موسیقی سخنی به میان آورده نمی شود در حالی که این دو پیامد نابهنجار موجب تضعیف عقل انسان است و آثار زیانبار دارد.
در قرآن کریم، توصیه شده که «واجْتَنِبُوا قُولَ الزّور(حج (22)، آیه 30)»؛ «اى مردم از گفتارِ باطل ظاهرپسند بپرهیزید»
حضرت امام صادق‏علیه السلام پس از آنکه این آیه را تلاوت فرمودند، بیان داشتند: یکى از مصادیقِ «گفتارِ بى‏واقعیت ولى حق‏نما»، همین «غنا»ست.( وسائل الشیعه، ج 12، ص 227)
در این روایت و آیه خوب دقت کنید. چه اینکه نه «خیال» را ماندگارى است؛ نه «احساساتِ برانگیخته از موسیقى»؛ و نه «لذّت‏هاى زودفرجامش» فرصتِ پائیدن و ماندن دارد.
2- تأثیرات موسیقى بر احساس :
براى روشن شدنِ بیشتر این قسمت که در واقع، با هم سخنانِ «موراى شافِر»، نویسنده، شاعر و آهنگساز کانادائى را مى‏خوانیم: «تقریباً هیچ صدایى در جهانِ مدرن نیست که به طور مصنوعى ایجاد نشده باشد و در تملّک کسى نباشد، مثلِ موسیقى، بوق اتومبیل و سر و صداى کارگاه‏هاى ساختمانى... و این صداهاى مصنوعى به تعبیرى برآیندِ خواست و اراده‏ى گروه‏هایى خاص‏اند که مى‏خواهند اراده‏شان را اقشار دیگر جامعه تحمّل کنند... و در این هجوم بى‏امانِ صدا و فریاد و بوق، مجالى براى اندیشیدن و آرامش ذهن و فراغتِ تن و روان باقى نمى‏ماند». اینک خود قضاوت کنید که با این وجود دیگر چه شباهتى میان طبیعت و صداى مصنوعىِ موسیقى وجود خواهد داشت تا در نتیجه موسیقى، پلى باشد میانِ انسان و طبیعت؟! در ادامه گفته‏هاى وى آمده: «... از آن زمان که انسان دشت‏هاى وسیع و پهناور را به سوى کلان‏شهرهاى پرجمعیت ترک گفت؛ و از آن هنگام که صداى زنگ ساعت جاى آواز خروس و صداى باد و باران را گرفت و صداى کارخانه جاىِ صداى آواز پرندگان را اشغال کرده و ما به جاى تسلیم شدن به چرت‏زدن‏هاى طبیعى با ضرب آهنگِ شتابناکِ زندگى شهرى خو کردیم، تمدّنى بنا نهاده شد که در آن فاصله بسیار کم انسان‏ها با یکدیگر خطر بروز اختلاف‏ها را افزایش داده است». این آهنگساز و شاعر و نویسنده، در ادامه سخنانش به پوچى و دور از واقعیتِ پاک بودنِ صداها و عدمِ ارتباطشان با طبیعت، مى‏پردازد و مى‏گوید: «آن چه براى ما ضرورى است، مراسمى است آرام و بى‏هیاهو که در آن جماعت گردآمده لحظاتى زیبا را با هم سپرى کنند، بى‏آنکه براى بیان احساساتِ خود به شیوه‏هاى منحط یا ویرانگر متوسل شوند».
دقت کنید و ببینید که: چرا آنها که مى‏گویند «موسیقى روح را پالایش مى‏کند» و «موسیقى یک ضرورت است» و «موسیقى رازگویى و نیایش انسانِ خاکى با خداست» آن قدر که با «تار» و «سه تار» انس دارند، آیا با قرآن و مناجات و طبیعت مأنوس هستند؟ چرا از خدا سؤال نمى‏کنند که براى نزدیکى و رسیدن به تو (=عرفان) از چه راهى بیاییم؟ و آیا اساساً خدا این حق را ندارد که بگوید از چه راهى مى‏توانید به من نزدیک شوید؟ (چرا به خدا، عملاً این حق را نمى‏دهند که به حال و هواى مصنوعى برخاسته از موسیقى را عرفانى و آرامش‏آور نداند؟ بلى، ما منکر نیستیم که موسیقى آن چنان دل و روح را مى‏لرزاند که اشک جارى مى‏شود.
ولى بحث اینجاست که این حالت، چقدر مورد تأئید خداست؟ چرا مى‏خواهیم «حالت مجازى و مصنوعى» را به جاى «حالت حقیقى و معنادار» حساب کنید؟ در ادامه گفته‏هاى آهنگساز و شاعرِ کانادایى به این موضوع پرداخته شده: «... توجه به آن چه هنگامِ اجراى کنسرت‏هاى موسیقى کلاسیک در غرب مى‏گذرد، خالى از فایده نیست. آن چه در این کنسرت‏ها بسیار تعجب‏برانگیز است، جماعت شنونده‏اى‏اند که حاضرند نفس را در سینه حبس کرده و به اصواتى که هوا را به ارتعاش درآورده، گوش بسپارند. شاید این نهایتِ موفقیت در اجراى یک قطعه موسیقى باشد. اما باید یادآور شد که چنین سکوتى بیشتر از عادت ناشى مى‏شود تا از قدرتِ زیبایى». جهتِ شناخت و فهم فزون‏تر این کلام، به ادامه گفته‏هاى «موراى شافر» (آهنگساز و شاعر کانادایى) توجه فرمائید، شافِر پس از آنکه تأثیر عادت و تلقین در توجّه به موسیقى را علّتِ نهفته در رازِ گوش‏سپارى شنوندگانِ کنسرت‏ها مى‏داند، اضافه مى‏کند که: «من بارها از خود پرسیده‏ام آیا ممکن نیست که شبیه چنین مراسمى را در موقعیت‏هاى دیگرى مثلاً گوش سپارى مشترک به آواز پرندگان و یا جشن‏هاى تابستانى برپا کرد؟»( روزنامه اطلاعات، چهارشنبه، 2 آبان 1380، صفحه 5) آرى! این است تنها گوشه‏اى از معناى این سخن ما که: «موسیقى‏گرایى نوعى تحریف و تغییرسازى است در حسّ زیبایى‏خواهى و ایجاد دگرگونى در ذائقه روحى و روانى بشر».
3- تأثیر موسیقى بر سیستم اعصاب
دانشمندان علم «فیزیولوژى»، دستگاه عصبى انسان را به دو قسمت تقسیم کرده‏اند:
الف : سلسله اعصاب ارتباطى: شاملِ ستون مرکزى عصبى و نخاع، نیمکره‏هاى مغز، اَعصاب محیطى.
ب : سلسله اعصاب نباتى: شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک.
وقتى که از خارج تحریکاتى بر روى اَعصاب شروع مى‏شود اعصاب سمپاتیک و یا پاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجى وارده تعادل از دست مى‏دهند. بدیهى است هر اندازه بین این دو سیستم عصبى، فاصله‏ها بیشتر شود به همان اندازه نیز نگرانى‏هاى روانى و اغتشاشات فزون‏تر مى‏گردد. و از جمله علل و عوامل تحریکاتِ خارجى، ارتعاشاتِ موسیقى است. موسیقى وقتى که با آهنگ‏هاى نشاط انگیز یا موسیقی های حزن‏آور همراه گردد (مخصوصاً اگر با ارتعاشاتِ عجیب و غریب سمفونیک اجراء گردد) به طور مسلّم تعادل لازمى را که بایستى بین دو دسته عصب نامبرده وجود داشته باشد را بر هم مى‏زند و در نتیجه اصولِ حساس زندگى (اعم از هضم، جذب، دفع، ترشحات، ضربات قلب و وضعِ فشار مایعات بدن مثل خون و...). را مختل ساخته و رفته رفته شخص را به گرفتارى‏ها و امراضى نزدیک مى‏سازد که طب جدید با تمامِ پیشرفت‏هایش نمى‏تواند آسیب‏هاى پیش آمده را درمان کند. مثل اغتشاشاتِ فکرى، اَمراض روانى (افسردگى‏ها و حتى بى‏خیالى‏ها)، سکته‏هاى قلبى و مغزى ( تأثیر موسیقى بر روان و اعصاب، صص 3، 6، 26 و 92 به بعد). پروفسور «ولف آدلر» استاد دانشگاه کلمبیا ثابت کرده که: بهترین و دل‏کش‏ترین نواهاى موسیقى شوم‏ترین آثار را روى دستگاه اعصاب انسان باقى مى‏گذارد، مخصوصا اگر هوا گرم باشد این تأثیر مخرب، شدیدتر مى‏شود.
«توجه دقیق به بیوگرافى مشاهیر موسیقى جهان نشان مى‏دهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتى‏هاى روحى گردیده‏اند و عده‏اى نیز مبتلا به بیمارى‏ شده‏اند. چنان که هنگام نواختن موسیقى درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانى شده‏اند.( همان) از آن چه گفته شد، چنین به دست مى‏آید که هر نوع موسیقى، به ویژه آهنگ‏هاى احساسى برانگیزش، تحریکاتى در اعصاب «سمپاتیک» و «پاراسمپاتیک» به وجود مى‏آورد که در نتیجه، تعادلِ این اعصاب به هم خورده و انسان دچار ضعف اعصاب مى‏گردد. آن چه مهم است اینکه ضعف اعصاب نیز، خود امراضِ دیگرى از قبیل: اختلالِ حواس، پریشانى، جنون، ثقل سامعه (سنگینى گوش)، نابینایى، سل و... به وجود مى‏آورد. البته تصور نکنید که مشکل در همین چند مورد اختلال یاد شده خلاصه مى‏گردد.
دکتر «الکسیس کارل»، زیست شناس و فیزیولوژیست فرانسوى مى‏نویسد: «کاهش عمومىِ هوش و نیروى عقل، از تأثیر الکل و سرانجام از بى‏نظمى در عادت ناشى مى‏شود؛ و بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکرى سهیم‏اند». موسیقى نه تنها در شنوندگان اثرات منفى بر جاى گذاشته، بلکه در نوازندگان نیز تأثیرات خطرناکى داشته است. اخبار و گزارشات زیر تنها گوشه‏اى از واقعیت است: * در ایالتِ «لتیل راک» آمریکا، جوانى که پیانو یاد مى‏گرفت، نغمات موسیقى چنان در روح آن جوان هیجان ایجاد کرد که بدون دلیل از جاى برخاست و با 19 ضربه چاقو، معلم خود را از پاى درآورد(روزنامه اطلاعات، شماره 9622). «باخ»، موسیقى‏دانِ اطریشى، به اختلال حواس و کورى گرفتار شد. «فردریک هندل»، موسیقى‏دان آلمانى و «ماریا آلنا» خواننده ایتالیایى و «موریس راول» نوازنده فرانسوى، هر سه به نابینایى مبتلا شدند. «موتزارت» و «شوین» (دو موسیقى‏دان مشهور) به ضعف قوا و سل دچار گردیدند. «مشوبرت»، «واکتر»، «دوکونیسى» و «مندلسن» به اختلالاتِ عصبى، پریشان فکرى و کشمکش‏هاى روحى مبتلا گردیدند. «شومان» و «دووراک» گرفتار ضعف اعصاب شدید و سرانجام دیوانگى شدند. «بتهون» در سى سالگى کاملاً ناشنوا شد و پس از ضعف اعصاب، دیوانه گردید.
4- موسیقی و بی ارادگی
موسیقى، گذشته از رکود فکرى، رفته رفته انسان را در کارها سُست و تنبل، بى‏اراده و لااُبالى مى‏سازد، تا جائى که گاهى کارهاى ضرورى از انسان فوت مى‏شود و سرمایه جوانى، عمر و نیروى فعالیت خود را به رایگان از دست مى‏دهد.
«الکسیس کارل» دانشمند معروف در کتاب «راه و رسم زندگى» چنین مى‏نویسد: «رادیو و سینما و ورزش‏هاى نامناسب، روحیه فرزندان را فلج مى‏کند».
تجربه نیز ثابت کرده که اشخاصى که زیاد سرگرم به موسیقى هستند، اغلب افرادى بى‏اراده و مسامحه‏کار و در مقام تعقّل و تفکّر راکد و ضعیف‏اند.
5- تاثیر موسیقی بر کاهش عمر افراد
برخی اندیشمندان با بررسی زندگی کسانی که با موسیقی انس بیشتری داشته اند به این نتیجه رسیده اند که موسیقی تاثیر مستقیمی بر کاهش عمر افراد دارد که به عنوان نمونه اسامی برخی از خواننده های مشهور دنیا به همراه مدت عمرشان را برایتان ذکر می نمائیم :
- مالیبران ، استاد معروف موسیقی در حال خواندن آواز در سن 27 سالگی سکته کرد
- پرگولوزی - نوازنده ایتالیایی – سن 26 سال
- بلینی – نوازنده ایتالیایی – سن 34 سال
- موریس ژوبر نوازنده فرانسوی – سن 40 سال
- شوسون – نوازنده فرانسوی - سن 30 سال
- نیکلادوگرینی نوازنده فرانسوی - سن 32 سال
- مندلس – نوازندده آلمانی - سن 38 سال
- موزارت – نوازنده اطریشی - سن 35 سال و ..... ( بهشت جوانان ص 361 به نقل از کتاب تاثیر موسیقی بر اعصاب و روان – موسیقی از نظر دین و دانش – تاریخ موسیقی از سعدی حسنی )

در پایان ذکر چند نکته ضرور به نظر می آید :
نکته اول : شنیدن تمام موسیقی ها حرام نیست بلکه اینگونه موسیقی ها دارای معیارهایی می باشد که شما می توانید با مراجعه به نظر مرجع تقلید خود نسبت به آنها مطلع گردید .
نکته دوم : اگر چه امروزه یکی از کارکردهای مثبت موسیقی، کمک به درمان برخی آسیب های جسمی و روانی است. شاید تا کنون مطالبی در روزنامه ها، مجلات، یا در بین مردم درباره موسیقی درمانی خوانده یا شنیده باشید. اما نکته مهم آن است که دانشمندان بر این عقیده اند که هر موسیقی و آهنگی مناسب فرد نیست، بلکه هر انسان موسیقی متناسب با خود و ارگانیک خود دارد که با آن احساس آرامش می کند و غیر آن، جز تخریب جسم و روان او را بدنبال ندارد. کارکرد موسیقی در درمان، محدوده خاصی زمانی و کاربردی دارد و استفاده بلند مدت و بی پروای آهنگهای مختلف، بویژه آهنگهای پرتنش، مورد تجویز هیچ درمانگری نیست.
نکته سوم : میزان پیامدهای منفی گفته شده در موسیقی تدریجی بوده و بستگی به میزان گرایش افراد به موسیقی دارد به گونه ای که ممکن است این عوارض به دلیل گرایش زیاد و نابجا سریعتر خود را نشان داده و نسبت به کسان دیگری دیرتر ظهور و بروز نماید ؛ دقیقا مانند کسانیکه که مواد مخدر استعمال می نمایند که عوارض ناشی از استعمال آن بستگی به نوع مصرف مواد و میزان اعتیاد آنها دارد . (2)


اولین دیدگاه را شما بگذارید آرامش و شادزیستن ،

 گامها و...   

مشخصات مدیر وبلاگ

ویرایش

لوگوی دوستان



ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ