بله به شرطی که به همراه شکر وصبر باشد ؛از متون دینی استفاده می شود که تحمل مقابل بیماری ، به خاطر خدا ، هم موجب پاک شدن گناه می شود و هم ثواب اخروی را به دنبال دارد.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «السقم یمحو الذنوب - بیماری گناهان را نابود می کند؛( بحارالأنوار ج : 64 ص : 244)». در حدیث دیگری از حضرت نقل شده .«لحظه ها و ساعت هایی که انسان گرفتار همّ و غم ها است، ساعات کفارة گناهان است».
از این گونه روایات در معارف اسلامی فراوان است، چنان که امام صادق (ع) فرمود: «هنگامی که «عبد خدا» گناهش زیاد می شود و اعمالی که آن را جبران کند نداشته باشد، خداوند او را گرفتار حزن و اندوه می کند تا کفارة گناهان او باشد».
حضرت در مورد صبر در برابر حوادث تلخ زندگی می فرماید :«هر کس از مؤمنان به بلایی گرفتار شود و شکیبایی را از دست ندهد، پاداش هزار شهید دارد».
البته این بدان معنا نیست که انسان خود را در سختی ها و مشکلات قرار دهد یا در راه سلامتی و حفظ حیات خود کوتاهی کند، به این نیت تا این که از گناهان پاک شود. چون با حکم عقل مخالف بوده و روایات شامل این مورد نمی شود.
از دیدگاه معارف اسلامی اولین و مهم ترین نعمتی که انسان از خداوند دریافت می کند، نعمت «حیات» است. هرگونه سهل انگاری که باعث کوتاهی حیات یا اختلال در سلامتی گردد، جرم و گناه به شمار می آید و موجب عقوبت الهی است.
بنابراین از آیات و روایات نباید نتیجه تخدیری گرفت و خود را تسلیم گرفتاری ها و مصایب و مشکلات نمود و حتی از آن استقبال کرد، چه این که هیچ گاه قرآن نمی گوید: در برابرمصائب تسلیم باش و در رفع مشکلات تلاش مکن و تن به ستم ها و بیماری بده، بلکه می گوید: اگر با تمام تلاش و کوششی که انجام دادی، باز گرفتاری ها به تو چیره شد، به اعمال گذشته ات بیندیش و از گناهانت استغفار کن و درصدد اصلاح نفس خویش و جبران ضعف ها باش.
بیماری ها و سختی ها و مصائبی که انسان باعث پیدایش آن یا طولانی شدنش نباشد، بلکه برای رفع آن تلاش لازم را انجام داده، و صبر و تحمل در آن نموده و خداوند را یاد نموده باشد ، کفارة گناهان است و باعث شکوفایی استعدادهای نهفته درون انسان می گردد. تحقق این مطلب به نوع برخورد انسان با سختی ها و مشکلات بستگی دارد. قرآن کریم می فرماید: «ما شما را به وسیله شرور یعنی بدی ها و بیماری ها و خیرات و نعمت ها امتحان می کنیم» یعنی آن چه را شما خیر یا شر می نامید، معلوم نیست صد درصد همان گونه باشد که می پندارید، بلکه بستگی دارد به نحوه استفاده ای که از آن می کنید و یا به برخوردی که با آن دارید.
در سوره بقره پس از آن که سختی ها و مصائب و مشکلات را به عنوان امتحان ذکر می کند می فرماید : «و بشر الصابرین؛ بشارت بده به کسانی که در مقابل سختی ها و مشکلات شکیبایی و خویشتن داری نشان می دهند» خویشتن داری و صبری که مبتنی بر ایمان به خدا است . وقتی انواع سختی ها را می بیند ، متوجه خدا می شود و می گوید : «انا لله و انا الیه راجعون».
تنها این گونه افراد هستند که تحمل سختی ها و مصائب باعث گشوده شدن درهای رحمت پروردگار به سوی آنان می شود. و قطعا چنین برخوردی با مصائب و مشکلات ، باعث پاک شدن گناهان و کفارة آن به شمار می آید. بدیهی است اگر انسان در برابر بیماری، طریق کفر و ناسپاسی پیشه گیرد و به قضاء و قدر الهی اعتراض کند، اجری نخواهد داشت و موجب کفاره گناهش نخواهد شد. هم چنین کسی که اصولا ایمان و باوری به خداوند نداشته باشد.
در حدیثى از امام صادق ع مىخوانیم: کسى پرسید بلائى که دامنگیر ایوب شد براى چه بود؟
امام صادق علیه السلام پاسخى فرمود که خلاصهاش چنین است: بلائى که بر ایوب وارد شد به خاطر این نبود که کفران نعمتى کرده باشد، بلکه به عکس به خاطر شکر نعمت بود که ابلیس بر او حسد برد و به پیشگاه خدا عرضه داشت: اگر او اینهمه شکر نعمت تو را به جا می آورد، به خاطر آنست که زندگى وسیع و مرفهى به او دادهاى، و اگر مواهب مادى دنیا را از او بگیرى هرگز شکر تو را به جا نخواهد آورد؛ مرا بر دنیاى او مسلط کن تا معلوم شود که مطلب همین است!
خداوند براى اینکه این ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد، به شیطان این اجازه را داد، او آمد و اموال و فرزندان ایوب را یکى پس از دیگرى از میان برداشت، ولى این حوادث دردناک نه تنها از شکر ایوب نکاست بلکه شکر او افزون شد! شیطان از خدا خواست بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود، این اجازه به او داده شد و او تمامى آن زراعت را آتش زد و گوسفندان را از بین برد، باز هم حمد و شکر ایوب افزون شد.
سرانجام شیطان از خدا خواست که بر بدن ایوب مسلط گردد و سبب بیمارى شدید او شود، و این چنین شد، به طورى که از شدت بیمارى و جراحت ، قادر به حرکت نبود، بىآنکه کمترین خللى در عقل و درک او پیدا شود.
خلاصه، نعمتها یکى بعد از دیگرى از ایوب گرفته مىشد، ولى به موازات آن مقام شکر او بالا مىرفت.
تا اینکه جمعى از رهبانها به دیدن او آمدند و گفتند: بگو ببینیم تو چه گناه بزرگى کردهاى که این چنین مبتلا شدهاى؟ (و به این ترتیب شماتت این و آن آغاز شد و این امر بر ایوب سخت گران آمد) ایوب گفت: به عزت پروردگارم سوگند که من هیچ لقمه غذایى نخوردم مگر اینکه یتیم و ضعیفى بر سر سفره با من نشسته بود، و هیچ طاعت الهى پیش نیامد مگر اینکه سختترین برنامه آن را انتخاب نمودم.
در این هنگام بود که ایوب از عهده تمامى امتحانات در مقام شکیبایى و شکرگزارى برآمده بود، زبان به مناجات و دعا گشود و حل مشکلات خود را با تعبیرى بسیار مؤدبانه و خالى از هر گونه شکایت از خدا خواست: الأنبیاء / 83 تا 84
وَ أَیُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ - فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَکَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَیْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِکْرى لِلْعابِدِینَ . «و ایوب را (به یاد آور) هنگامى که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت) بد حالى و مشکلات به من روى آورده و تو ارحم الراحمینى - ما دعاى او را مستجاب کردیم، و ناراحتیهایى را که داشت برطرف ساختیم، و خاندانش را به او بازگرداندیم، و همانندشان را بر آنها افزودیم، تا رحمتى از سوى ما باشد، و تذکرى براى عبادتکنندگان»
در این هنگام درهاى رحمت الهى گشوده شد، مشکلات به سرعت برطرف گشت و نعمتهاى الهى افزونتر از آنچه بود به او رو آورد.آرى مردان حق با دگرگون شدن نعمتها، افکار و برنامههایشان دگرگون نمىشود، آنها در آسایش و بلا، در حال آزادى و زندان، در سلامت و بیمارى، در قدرت و ضعف، و خلاصه در همه حال، متوجه پروردگارند و نوسانات زندگى تغییرى در آنها ایجاد نمىکند، روح آنها همچون اقیانوس کبیر است که طوفانها، آرامش آن را برهم نمىزند.
- همچنین آنها هرگز از انبوه حوادث تلخ مایوس نمىشوند، مىایستند و استقامت مىکنند تا درهاى رحمت الهى گشوده شود، آنها مىدانند حوادث سخت آزمایشهاى الهى است که گاه براى بندگان خاصش فراهم مىسازد تا آنها را آبدیدهتر کند.
- حلاوة الدنیا مرارة الاخرة و مرارة الدنیا حلاوة الاخرة رنج و تلخىهاى دنیا موجب حلاوت و شیرینىهاى آخرت میشود و شیرینىها و خوشىها (ى نامشروع) دنیا باعث رنج و عذاب آخرت خواهد شد.
- مشکلات برای آدمی است ؛ و برای رشد دادن او. لذا فرمود: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ ـــ به یقین ما انسان را در رنج آفریدیم»(البلد:4). اگر بنا بود کسی زجر نبیند آن انبیاء و ائمه (ع) بودند ؛ امّا ملاحظه می فرمایید که سختترین مصائب را ایشان کشیده اند. کیست که چون زینب کبری (س) خروارها مصیبت بر سرش ریخته باشد؟ امّا آن بانوی شگفتی ساز در متن آنها مصائب خردکننده ، با این که نای بلند شدن نداشت ، نماز شبش ترک نشد ؛ اگر چه آن را نشسته خواند. حضرتش چون در مجلس ابن زیاد وارد گشت چنان با صلابت و استوار بود که ابن زیاد پرسید: کیست این زن متکبّر؟ گفتند: زینب دختر علی است. گفت: آیا دیدی که چگونه خداوند عزیزانت را ذلیل نمود؟ حضرت فرمودند: « ما رأیت الّا جمیلاً ــ من جز زیبا هیچ ندیدم » ؛ یعنی من در متن مصیبتها خدای جمیل را ملاقات نمودم که با اسم الجمیل تجلّی کرده بود.
- اولیای خدا مصائب را توجّه خدا به خود می دانند. چون مصائب و سختی ها یا برای رشد دادن است یا برای این است که گناهان انسان پاک گردد یا برای این است که انسان تنبیه شود و توبه کند ؛ « إن البلاء لِلظالم أدب وللمؤمن امتحان و لِلأنبیاء درجه و لأولیاء کرامهٌ ــــ بلا برای ظالم ادب نمودن است ، برای مومن ، امتحان می باشد ، و برای انبیاء درجه و برای اولیاء کرامت است.» (مستدرک الوسائل ـ ج3ـ ص438) ؛ خداوند متعال می فرماید:« وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین ــــ (به خاطر آورید) هنگامى که خداوند، ابراهیم را با بلایای گوناگونی آزمود ؛ و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: « من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم.» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من(نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمىرسد» » (البقرة:124). آقا سیّد علی قاضی استاد عرفان آیةالله بهجت مستأجر بود و صاحبخانه اثاث منزلش را ریخته بود وسط کوچه. آن بزرگوار در حالی که بشّاش بود می فرمود: « خدا خیال کرده ما هم آدمیم » ؛ یعنی خدا آدمها را سختی می دهد ؛ و گویا خدا ما را هم آدم حساب کرده که به ما سختی می دهد.
ـ ذکر پاره ای دیگراز روایات در مورد مشکلات :
- امام صادق (ع) خطاب به سدیر صیرفی فرمودند: « إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِیَّاکُمْ یَا سَدِیرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ نُمْسِی ـــــ چون خدا بندهاى را دوست بدارد او را به یکباره در بلا فرو برد. و اى سدیر! ما و شماها با بلا صبح و شب می کنیم.» (بحار الأنوار ، ج64 ،ص208)
- و فرمودند: « إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِی الْأَرْضِ مِنْ خَالِصِ عِبَادِهِ مَا یُنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ تُحْفَةً إِلَى الْأَرْضِ إِلَّا صَرَفَهَا عَنْهُمْ إِلَى غَیْرِهِمْ وَ لَا بَلِیَّةً إِلَّا صَرَفَهَا إِلَیْهِم خدا عزّ و جلّ را در روى زمین بندههایی پاک و خالص است که از آسمان تحفه ای به زمین فرود نیاید جز که خدا آن را از آن بندگان بگرداند به دیگرى، و بلایی نیاید جز اینکه آن را به سوى ایشان بگرداند. » (بحار الأنوار ، ج64 ،ص 207)
- رسول خدا (ص) فرمودند: « إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَیْراً ابْتَلَاهُم ــــ چون خدا بر قومی خیری خواهد آنان را در بلا افکند. » (بحار الأنوار ، ج64 ،ص236)
- رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله فرمودند:« لَا یَزَالُ الْبَلَاءُ فِی الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَةِ فِی جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ خَطِیئَة ــــ مصیبت و گرفتارى همواره گریبان مرد و زن مؤمن را مىگیرد و آنها در مال و یا بدن خود نقصان مشاهده مىکنند و یا فرزندان خود را از دست مىدهند و اینها براى این است که هر گاه در محضر پروردگار حاضر شدند گناهى نداشته باشند» (بحارالأنوار ، ج64 ،ص236)
- امام صادق علیه السّلام فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ إِمَّا بِمَرَضٍ فِی جَسَدِهِ أَوْ بِمُصِیبَةٍ فِی أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ مُصِیبَةٍ مِنْ مَصَائِبِ الدُّنْیَا لِیَأْجُرَهُ عَلَیْهَا ـــــ خداوند متعال مؤمن را به مصیبت و بلاء گرفتار مىکند و او را به بیمارى در بدن» (بحار الأنوار ، ج64، ص 237)
- و فرمودند: « إِنَّ فِی الْجَنَّةِ لَمَنْزِلَةً لَا یَبْلُغُهَا الْعَبْدُ إِلَّا بِبَلَاءٍ فِی جَسَدِه ـــــ در بهشت مقامى هست که هیچ کس به آن جایگاه نمىرسد مگر اینکه در بدن خود ناراحتى و گرفتارى داشته باشد. » (بحار الأنوار ، ج64، ص 237)
- رسول خدا فرمودند: « لَا تَکُونُ مُؤْمِناً حَتَّى تَعُدَّ الْبَلَاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مِحْنَةً لِأَنَّ بَلَاءَ الدُّنْیَا نِعْمَةٌ فِی الْآخِرَةِ وَ رَخَاءَ الدُّنْیَا مِحْنَةٌ فِی الْآخِرَة ـــــ مؤمن باید بلاء را نعمت بداند، و نعمت را بلاء زیرا گرفتارى دنیا نعمت آخرت مىآورد و نعمت دنیا مصائب و گرفتارىها را در آخرت مىآورد » (بحار الأنوار ، ج64 ،ص237)
- بدان که ظاهر بعضى از اخبارى که در باب صبر خواهد آمد دلالت دارد بر اینکه: در بهشت درجاتى عالى هست که کسى بدانها نمىرسد مگر به مصائب دنیوى و صبر و شکر بر آنها، و این را ابتلاى بزرگان نوع انسان، از انبیاء و اولیاء، به مصیبتهاى بزرگ در دنیا تأیید مىکند، و نیز وارد شده است که «بزرگترین بلاها بر انبیاء و سپس بر اولیاء و بعد بر هر که مرتبهاش بیشتر و بالاتر است گماشته شده است». و بنابر این، آشکار است که اصلح بودن هر یک از بلا و عافیت نسبت به اختلاف حالات و مراتب مردمان مختلف مىشود. پس هر که صاحب نفس قوى و در بلا صابر و شاکر باشد، و بلا او را از ذکر و فکر و حضور قلب و انس به خدا و طاعات و رو آوردن به آنها باز ندارد، و باعث کاهش دوستى خدا نشود، بلا در بعضى اوقات براى او بهتر است، زیرا به ازاء آن در آخرت به درجات عالى مىرسد که بدون آن نمىتوان به آنها رسید. و هر که ضعیف النفس باشد و گرفتارى او به مصیبتها موجب بىتابى و جزع یا کفران و ناسپاسى گردد، یا او را از آنچه ذکر شد باز دارد، عافیت در حقّ وى شایستهتر است، و چه بسا بلا او را از رسیدن به مراتب عالى مانع شود، پس شکّى نیست که عافیت و نبودن بلا براى او بهتر و برتر است. چنانکه شخص بینائى که با توسّل به چشم خود به عجایب صنع الهى پى مىبرد، و بدان وسیله به معرفت خدا واصل مىشود، و با دیدگان خود به مطالعه علوم و نگارش کتابهاى بسیار در انواع علوم توانا مىگردد، و آثار علمى او با گذشت روزگار باقى مىماند و مردم همواره از دانشهاى او بهرهمند مىشوند، و بسا که با چشم خود به بالاترین درجات معرفت و قرب و حبّ و انس و استغراق مىرسد، و اگر چشم نداشت به هیچ یک از اینها نمىرسید، پس شکّى نیست که وجود بینائى براى مثل او از عدم آن برتر و شایستهتر است، و گر نه باید رتبه شعیب مثلا- که در میان پیغمبران، نابینا بود- بالاتر از موسى و إبراهیم و ... علیهم السّلام باشد، زیرا وى بر نابینائى صبر کرد، و موسى بر آن صبر نکرد، و باید کمال انسان در این باشد که نه سر داشته باشد و نه دست و پائى و مثل تکّهاى گوشت بر تختهاى رها شود. و این سخنى است باطل، زیرا هر یک از اعضاء وسیله و آلتى است در دین، و با نبود آن پایهاى از دین از دست مىرود. و دلیل این مطلب اخبارى است که وارد شده که:
«هر چه از بلا یا عافیت یا نعمت یا محنت بر مؤمن وارد شود، خیر و صلاح اوست» و در حدیثى قدسى رسیده است که: «صلاح بعضى از بندگان من نیست مگر فقر و بیمارى، پس همان را به ایشان مىدهم، و بعضى را صلاح نیست مگر غنى و تندرستى، پس همان را به ایشان عطا مىکنم». و بدین گونه مىتوان میان اخبار عافیت و اخبار بلا جمع کرد.