هر اتّفاقی که برای ما رخ می دهد ـ چه خوشایند ما باشد و چه خوشایند نباشد ، چه خودمان در آن دخالت داشته باشیم و چه دخالت نداشته باشیم، چه نتیجه ی گناه ما باشد و چه نتیجه ی ثواب ما و ... ـ در هر حال، امتحان الهی است. امتحان، عنوان عامّی است که تمام اتّفاقات زندگی ما را زیر چتر خود دارد؛ و هر عنوانی نیز زیر این چتر قرار می گیرد.
لحظه لحظه ی زندگی، امتحان است؛ خوابیدن ما، بیدار شدن ما، خوردن ما، راه رفتن ما، زن بودن و مرد بودن ما، زود ازدواج کردن ما، دیر ازدواج کردن ما، همسر خوب داشتن، همسر بد داشتن، به دنیا آمدن فرزندمان، بیمار شدن فرزندمان، شفا یافتن فرزندمان، مردن فرزندمان، گریه ی ما، خنده ی ما، و ... . همه ی اینها سوال امتحانی اند؛ و از ما در مقابل تمام اینها، عملکرد صحیح (خدا پسند) می خواهند. لذا تمام عنوانهای دیگر که به اتّفاقات می دهیم، همگی زیر چتر امتحان قرار می گیرند. پس اگر کسی خیال کند، که مثلاً فلان اتّفاق، امتحان نبود، کلاهی بزرگ بر سر خود گذاشته است. ستم دیگری، امتحان است؛ رسم دنیا امتحان است؛ اثر خوب یا بد کار اختیاری خودمان امتحان است. هر سوال امتحانی نیز فقط و فقط پاسخ مناسب می خواهد.
امّا پاسخ صحیح را از کجا بدانیم؟ از کجا بفهمیم که خدا چه عکس العملی را در مقابل امور دنیا، از جانب ما می پسندد؟
پاسخ صحیح تمام سوالات امتحانی ما تنها در یک منبع است که همان دین حقّ می باشد. دین حقّ نیز از دو بخش عقل و نقل تشکیل می شود. و مراد از نقل، قرآن کریم و احادیث رسول خدا(ص) و ائمه(ع) می باشد.
در دین خدا، هر چیزی حکم مخصوص به خود را دارد. لذا هر اتّفاقی برای ما رخ می دهد، باید ببینیم تکلیف شرعی ما در مقابل آن چیست؟ مثلاً اگر زن هستیم از جهت زن بودن خود تکلیف داریم؛ و اگر مرد هستیم، از آن جهت که مردیم باز تکالیفی داریم. اگر زیبارو هستیم، تکالیفی متناسب با قیافه ی زیبای خود داریم و اگر زیبا نیستیم تکالیفی دیگر داریم. اگر والدین ما بد اخلاق هستند، در برابر بد رفتاری آنها تکلیفی داریم؛ و اگر خوش اخلاق هستند باز متناسب با رفتارشان تکالیفی داریم. اگر بیمار شدیم در برابر بیماری تکلیفی داریم و اگر سالم هستیم، باز تکلیفی داریم. اگر کسی به ما ظلم نمود و ما توان دفاع داشتیم، تکلیفی داریم؛ و اگر توان دفاع نداشتیم، تکلیفی دیگر داریم. اگر کار خیری کرده ایم، در برابر این کار خودمان هم تکلیفی داریم؛ و اگر کار بدی کرده ایم، باز در رابطه با آن، تکلیفی داریم. اگر سیر هستیم تکلیفی داریم، و اگر گرسنه هستیم، تکلیفی دیگر داریم. و ... . دنیا فقط و فقط دار تکلیف است. لذا حتّی اگر کسی بد کرد و در مقابل آن، در همین دنیا عذاب شد، همین عذاب دنیایی هم خودش امتحان است؛ یعنی در مقابل همین عذاب هم باید ببیند تکلیف شرعی اش چیست؟
پس در دنیا، جز سوال امتحانی هیچ نیست؛ و پاسخ صحیح تمام سوالات امتحانی را هم باید در دین حقّ جستجو نمود. خودِ یافتن دین حقّ نیز سوال امتحانی است؛ یعنی عقل، حکم می کند که انسان باید دین حقّ را بیابد و طبق آن زندگی کند.
حال اگر کسی کارهای خوبی کرد و در همین دنیا پاداشی گرفت، باید متوجّه بشود که آن پاداش، حقیقتاً پاداش نیست؛ بلکه آن نیز سوال امتحانی دیگری است؛ و اگر کارهای بد کرد و در همین دنیا، خدا او را تنبیه نمود، باز باید متوجّه باشد که آن تنبیه نیز خودش یک سوال امتحانی جدید است. حتّی اگر خوبی کرد و نتیجه ی بد گرفت یا بدی نمود و نتیجه ی خوب گرفت، باز در حال امتحان شدن است. اگر دعا نمود و مستجاب شد، سوال امتحانی است؛ و اگر دعا کرد و اثری ندید، باز هم در حال امتحان شدن است. لذا سایر عناوینی که ما به اتّفاقات می دهیم، اهمّیّتی ندارند، آنچه مهمّ می باشد، عنوان امتحان است.
پس عاقل باید بداند که دنیا فقط و فقط جای امتحان است و بس. کسی غیر از این فکر کند، سرش کلاه بس گشادی رفته است.
البته توجّه شود که در بین امتحانات الهی، گاه امتحانات بزرگ و تعیین کننده نیز وجود دارند؛ مثل موفقیّتهای بزرگ یا مصائب بزرگ یا حوادث بزرگ. مثلاً یک کارمند با هر مراجعی که روزانه برخورد دارد، در حال امتحان پس دادن است؛ امّا ممکن است یکی از آنها یک رشوه ی بسیار کلان پیشنهاد کند؛ که در این حالت، شخص با یک امتحان بزرگ مواجه شده است. اکثر سوالات امتحانی روزانه ی ما، یک نمره ای هستند؛ امّا در طول زندگی، چند سوال پنج نمره ای و ده نمره ای و صد نمره ای و ... هم داریم؛ که پاسخ صحیح به آنها، می تواند موجب جهش معنوی ما شود؛ و پاسخ غلط به آنها می تواند موجب مشروط شدن ما و یا حتّی مردودی ما شود.
پس زیاد در پی این نباشید که عنوانهای اتّفاقات را پیدا نمایید؛ که کدام پاداش و کدام عقوبت است. چون اغلب، قابل شناسایی نیستند؛ و شناسایی آن عناوین، ارزش چندانی هم ندارد. چه بسا مبهم بودن این امور ارزشمندتر است تا اینکه واضح و مشخص باشند، چون دیگر نه باعث ناامیدی انسان به رحمت و بخشش الهی می شود و نه انسان را به کرده خود غرّه می کند. آنچه مهمّ است همین عنوان امتحان است که بر تمام امور ما سایه انداخته است؛ تا آنجا که اگر سر بلند نمودیم و ماه را در آسمان دیدیم، آن نیز امتحان است. ممکن است کسی بگوید: عجبا، طبیعت چه کرده است؟ دیگری بگوید: شگفتا خدا چه کرده است؟ و سومی بگوید: خدایا تو را شکر که این منظره ی زیبا را نصیب ما کرده ای. ملاحظه می فرمایید که یک سوال است و سه جواب. اوّلی دانسته یا ندانسته کفر گفته، و خلقت ماه را به طبیعت نسبت داده نه به خدا. دومی خدا را حمد نموده امّا ناخودآگاه. امّا سومی با آگاهی، توجّه نموده است به نعمت بودن ماه، و به خاطر این نعمت، خدا را شکر کرده است. اوّلی خلاف قرآن جواب داده؛ دومی مطابق قرآن جواب داده، امّا جوابش کامل نیست؛ امّا سومی دقیقاً طبق قرآن و جواب کامل داده است. چون در قرآن کریم، در اوائل سوره ی الرحمن، ماه و خورشید و ستارگان، از نعمات شمرده شده اند؛ و طبق آیات قرآن کریم، شکر نعمت، لازم است.
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دسته بندی موضوعی
دوستان