<<تفکر>>
مشکلاتی که ما در زندگی پیدا می کنیم از سه حالت خارج نیست. یا در اثر قصور و تقصیر خود ما است و خودمان به خودمان ظلم کرده ایم. یا در اثر قصور و تقصیر دیگران است و ناشی از ظلم ایشان است. یا در حالت سوم مشکلی است که خداوند ما را در آن انداخته است. حالت اول و دوم که ربطی به خدا ندارد و باید خودمان برای رفع آن تلاش کنیم و البته از خدا هم کمک بگیریم ولی بالاخره خداوند در آن مقصر نیست. در مورد حالت سوم گفتنی است به دلیل اینکه خدای متعال خیر مطلق است و هرگز برای بنده اش شر نمی خواهد، به این نتیجه می رسیم که مشکلات ناشی از اراده خدا تماما خیر است، یعنی یا برای امتحان انسان است که باعث رشد او می شود و یا باعث می شود گناهان شخص کم شود و یا باعث ترفیع درجات مومن است در صورتی که گناه کار نباشد. درهر صورت ما یقین داریم که آنچه از ناحیه خداوند به ما می رسد خیر و باعث شکوفایی ما است و حتی اگر ظاهرش مورد پسند ما نباشد باطنش خیر و به صلاح ما است.
روی این حساب دلیلی ندارد که اصرار کنیم که خدای متعال این مشکلات را رفع کند. انسان دعا می کند و اصرار در دعا کردن هم خوب است ولی اینکه توقع داشته باشیم که نتیجه حتما عوض شود توقع به جایی نیست زیرا چه بسا خیر ما در آن است و اصولا نتیجه ها دست خدا است و انسان مومن با توکل به خداوند نتیجه را به خداوند واگذار می کند و به خاطر همین هم آرام است. یعنی در اوج مشکلات چون به خدا ایمان دارد و به او توکل می کند و معتقد است که خداوند جز خیر برای بنده اش نمی خواهد، آرامش دارد و جزع و فزع نمی کند و صبور است و اجازه نمی دهد مشکلات دنیوی بر قدرت ایمان و اراده او فایق شود.
دین در این زمینه ها همین اثر را دارد یعنی با تبیین ایمان به خدا و روش توکل و توصیه به صبر به انسان آرامش می دهد. آرامشی که از این طریق عاید انسان می شود، البته آرامش واقعی است، زیرا اصولا دنیا دار محنت و سختی است و اگر انسان بخواهد دنیا را که اخلاقش اینطوری است تغییر بدهد کار عبثی انجام داده است و نتیجه اش جز ناامیدی و ضعف ایمان نیست. حد اکثر کاری که ما می توانیم انجام دهیم این است که خود را با دنیا و مشکلات آن تطبیق دهیم و با ایمان به خدا و توکل به او به آرامش دست یابیم و جاهلانه اصرار نکنیم تا خداوند دنیا را برای ما رام و آرام کند و سنت های خود را تغییر دهد.
«تضاد»
گاهی با خودم که فکر می کنم درمی یابم که من خدا را مثل برخی از افرادی می پندارم که هیچ توجهی به وقایعی که ما با آنها دست به گریبان هستیم ندارد.
برخی مواقع خیال می کنم ما را رها کرده است و توجهی و حتی گوشه ی چشمی ندارد.
این فکرها که از ذهنم شروع می کند به رژشه رفتن، به یاد دوران داخل رحم مادر می افتم. می بینیم خدا مرا که در رحم مادر قرار داد، روزی ام را به طریق خاصی تهیه دیده بود، رحم مادر را نیز طوری طراحی کرده بود که من در داخل آن از ضربه ها و صدمه ها ایمن باشم.
بعد که به دنیا پا گذاشتم چون می دانست من دندان ندارم و برایم غذا خوردن مثل دیگران امکان ندارد، از سینه ی مادر غذای برای من ایجاد کرد. تازه این غذا خوردن چون همراه با آغوش گرفتن دل آرام مادر بود، احساس آرامش و امنیت می کردم.
حالا در تضادی قرار گرفته ام و آن اینکه چطور خدای که در کودکی دست من را می گرفت، و مرا مورد توجه قرار داده بود الان در بزرگسالی من را فراموش کرده! مشکلات اطراف من، هر از چندی مانور می دهد اما او دست گیری نمی کند. پرسشگر گرامی اگر مشکل شما مثل ما است، با ما همراه شوید مقداری درباره خدا، دنیا، دعا سر صحبت را باز کنیم.
«خدا»
فکر می کنید برای چه ما را به این دنیا آورده است، خدا؟ وقتی دست به خلقت ما زد فرشتگان گفتند، چرا انسان را خلق می کنی؟! پروردگار فرمود«قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون؛ من حقایقى را مىدانم که شما نمىدانید» (بقره/30).
تا به حال به این مطلب فکر کرده اید، این چه بود که خدا به آن علم داشت اما ملائکه نه؟
اگر ما نیز نمی دانیم برای چه خداوند ما را خلق کرده است، نتیجه ی آن چنین می شود که هدف صحیح و کارآمدی در زندگی خود نداریم. به همین جهت نیز سایه ی ناامیدی، خوردن غم، کُنجی نشستن را برای خود در ابتدائی ترین فراز و نشیب در زندگی برای خود بر می گزینیم.
همه ی مشکلات ما از این ناآگاهی شروع می شود و کلید می خورد. به خاطر این ناآگاهی است که از دنیا توقع بهشت بودن و فراهم شدن امکانات بهشتی را داریم.
حال این که ساختار دنیا با بهشت بودن سازگار نیست! تجربه به ما نشان داده است که مشکل اصلی در غم و اندوه ریشه در این ناآگاهی و نگرش نادرست ریشه گرفت است، و محصول این درختی(توقع دنیای بدون مشکلات) که ریشه ی آن در زمین قرار ندارد، تجربه ها و احساسات نامطلوب و رکود برانگیز است.
چرا که ما هنگامی متوجه نبودیم در این دنیا برای چه آمده ایم، چه باید بکنیم، برگشت مان به کجاست؛ همواره احساسات نامطلوب مانند ناامیدی را تجربه می کنیم. چرا که ندانستن آنها توقع و انتظارات نابجا تولید می کند، و ما را به خود فراموشی می کشاند و بنابراین توصیه می شود در مرحله ی اول نگاه تان را به خود و دنیا مورد بازیابی مجدد قرار دهید.
البته خاطر نشان کنیم، اگر چه دنیا بهشت نیست، اما این گونه هم نیست که مشکلات آن دائمی و پایدار باشد، همان گونه که دنیا خود محدود است. توجه به این مطلب که دنیا و مشکلات آن گذرا است توان انسان را در مشکلات بالا می برد و انسان بهتر می تواند در سختی ها چگونه وارد میدان شود.
خداوند در سوره ی الشرح آیه پنج می فرماید«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً؛به یقین با (هر) سختى آسانى است» و در آیه بعدی این حقیقت را دوبار گوش زد می کند«إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْر؛ (آرى) مسلّماً با (هر) سختى آسانى است» توجه به این دو آیه در مشکلات می تواند، امید را در فرد ایجاد و غم را از فرد بزداید و به سوی فردای موفق در حرکت باشد.
«دعا»
کر حق را کان دعا مردود شد --- من زیان پنداشتم آن سود شد
بس دعاها کان زیان است و هلاک --- وز کرم مىنشنود یزدان پاک
خداوند به انسانها روزی می دهد، نعمت ها بی شماری ارزانی می کند، از همه اساسی تر اصل خلقت ما انسانها از اوست.
خدا بقدری بندگانش را دوست دارد که به خاطر هدایت انسان پیامبران بی شماری را فرستاده است، آن هم با سختی ها، مشقات و تلاشهای طاقت فرسا که آن بزرگواران آن را به جان خریده اند.
با توجه به این مطالب به نظر شما چنین خدای می شود و امکان دارد انسان را در این دنیا رها کند و گوشه چشمی به او نکند؟!!
خدا به کسانی که نسبت به او کافر می ورزند عنایت می کند و از رزق و روزی آنها را برخوردار می سازد، تا چه برسد به بندگانش چون شما؟ پس حقیقت مطلب چیست؟
ناامیدى را خدا گردن زده است --- چون گنه مانند طاعت آمده ست
چون مبدل مىکند او سیئات --- طاعتىاش مىکند رغم وشات
دوباره به ذهن می رسد که اطلاع و آگاهی ما از ذکر و دعا دچار نقصان است.
به راستی شما چه اطلاعاتی درباره ی دعا دارید؟ نگاه تان به دعا و خواسته ایتان از آن چیست؟
آری ما گمان می کنیم تا دست به نیایش برداشتیم باید بلافاصله همه چیز حل و فصل بشود. حال که نشد، پس نتیجه ی آن می شود ناامیدی، ناشکری و پشت کردن به خدا!
خدای که خود در قرآن در مورد دعا مطلب بسیار دقیق و لطیفی را بیان داشته است«و هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مىخواند، پاسخ مىگویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)»(بقره/186). همین دعوت به دعا نشان از آن دارد که خدا هرگز بندگانش را فراموش نمی کند و نکرده است. اگر در زندگی خود تأملی کنیم یاری خدا و الطافش را می توانیم ببینم.
در مورد دعا باید خاطر نشان شویم که برخی مواقع ما باید از فکر و از راهی که خداوند برای ما قرار داده به سمت بدست آوردن خواسته ی خود برسیم. اما به خاطر کسالت و تنبلی آن را رها می کنیم، و تنها رو به دعا می آوریم. باید بدانیم این دعا هرگز روی اجابت را به خود نخواهد دید. باید با دست به دعا روی آورد و با پا برای حل مشکل تلاش کرد.
گاهی نیز به خاطر رفتارهای نادرست خودمان با همسرمان و یا با اقوام دچار چالش می شویم، و دست به دعا برمی داریم. در این مورد باید بدانیم هم از خدا باید الفت قلب ها را در خواست کرد و هم هنر خود را در برخورد با دیگران افزایش داد و راهی مناسب برای حل مسئله انتخاب کنیم.
«صبر»
همان طور که ما مأمور به دعا شده ایم به صبر، بردباری و استقامت نیز دعوت گشته ایم. از اینجا معلوم می شود که لازم است در مشکلات صبر را در پیش بگیریم و خود به دنبال صبر راه بی افتیم و برویم و از دعا یاری خدا را برای موفقیت در زندگی بدرقه ی راه خود کنیم.
اگر قرار بود دعا در هر موردی سریعاً مورد اجابت قرار بگیرد، صبر چه معنی دیگر داشت؟ رشد و شکوفائی ما چگونه حاصل می شود؟ آزمایشات زندگی و بندگی چه معنای داشت؟
همین مشکلات است که نقاط قوت و ضعف، رشد و سقوط را نشان و رقم می زند. به طور نمونه همین مسائلی پیش آمده ظرفیت، طاقت و ایمان تان را به نمایش گذاشته است. چرا که در مشکلات انسان خود را بهتر می شناسد و قوت و ضعف او بیشتر نمایان می شود.
از این رو این مشکلات می تواند عاملی برای رشد دهندگی باشد.
«چگونه صبور بشوم»
برای که در فراز و نشیب زندگی دارای آرامش همراه با تلاش باشیم و درون مان دائماً آماج طوفان ها نگردد، امور زیر بسیار لازم و توجه به آنان ضروری است:
واقع گرایی: یکی از عوامل مهم در افزایش توان بردباری و یکی از مهارتهای لازم برای مقابله با فشارهای روانی، شناخت واقعیت های موجود درباره ی سختی های زندگی در دنیا است. از این رو باید بپذیریم که دنیا محل مشکلات و حوادث است. این پذیرش و این دید به دنیا انتظارات ما را تنظیم می کند. چرا که اگر دنیا را محلی برای رسیدن به خواسته هایمان بپنداریم، در صورت نرسیدن به آن کنترل خود را از دست می دهیم و به عصبانیت و خشم خود را پیوند می زنیم.
بنابراین در ابتدا لازم است که شکل واقعی دنیا را بپذیریم. یکی از کلیدهای اصلی رضایت از زندگی و توان افزائی و صبر در این نگرش نهفته است. بنابراین توجه به این که دنیا خواستگاه مشکلات است، انسان را از جهت روانی آماده و صبر را در آدمی نهادینه می سازد.
فکر آن باشد که بگشاید رهى--- راه آن باشد که پیش آید شهى
بدانید که زندگی شما به عنوان یک واقعیت خارجی، آن قدر تلخ و گزنده نیست؛ آنچه آن را تحمل ناپذیر و بسیار تلخ جلوه می دهد، تصورات و انتظاراتی است که از دنیا و زندگی داریم و اکنون آنها را بر آورده شده نمی بینید و به همین جهت ناراضی و کم صبر می شویم.
به این مثال دقت کنید: اگر در یک میهمانی یک لیوان چای داغ برای ما بیاورند، ما از این نوشیدنی انتظار یک نوشیدنی خُنک را نداریم و از این رو از داغ بودن آن، نالان و ناراحت نمی شویم؛ بلکه اگر آن را سرد بیابیم، معترض می شویم؛ چون انتظاری که از چای داریم، بر آورده نشده است. روایات فراوانی این مطلب را به ما گوش زد می کنند و این دید و بینش را می خواهند در ما نهادینه سازند، که انتظارات خود را نسبت به دنیا تغییر و واقعی کنید.
«ایمان»
تلاش کنید ایمان و اعتقاد خود را با تلاوت قرآن و توجه به نماز اول وقت تقویت نمائید.
گر ترا اشکال آید در نظر--- پس تو شک دارى در انْشَقَّ القمر
تازه کن ایمان نه از گفت زبان--- اى هوا را تازه کرده در نهان
اگر ما همین مطلب را از قرآن در مشکلات آویزان گوش خود کنیم که« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرین؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، از شکیبایى و نماز مدد جویید که خدا با شکیبایان است»(بقره/160)
ما اگر در زندگی این باور و این احساس دلپذیر و دل آرام کننده را در خود ایجاد کنیم که خدا با ما است، در مشکلات، در راحتی، در بیماری، در دارا بودن و ندار بودن مسئله حل می شود و چون کوه استوار و چون رود جاری خواهیم شد.
این قرآن تلاوت و تأمل در آیاتش جای برای غم و ناامیدی باقی نمی گذارد« فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون؛ بر آنها که از راهنمایى من پیروى کنند بیمى نخواهد بود و خود اندوهناک نمىشوند»(بقره/38) همین آیات بود که افرادی را تربیت کرد چون کوه در مقابل سختی ایستادگی می کردند.
هر که صبر آورد گردون بر رود--- هر که حلوا خورد واپستر رود
«بی تابی»
به راستی بی تابی، ناامیدی و دل نگران شدن کاری برای ما انجام می دهد؟ آیا مشکلات ما را رفع می کند؟ یا این که بر مسائل ما می افزاید و نمی گذارد از دعا، عقل و مشورت بهره برد؟ اگر اثر گذار است، آن را بکارگیرید! بر روی این مطلب فکر کنید؛ اگر قرار باشد کارهای شما سامان یابد صبر و مدیریت شما باید چاشنی کار باشد و هر کجا خداوند تلاش شما را دید و مصلحت باشد، بدانید شما را یاری خواهد کرد، اگر چه ما همواره تحت رحمت خدا هستیم.
«اما در خواست...»
از مجموع رهنمودها و دعاهای اولیای الهی استفاده می شود که درخواست عمر طولانی با هدف عبادت و بندگی بیشتر خدا و رسیدن به کمالات والاتر امری مطلوب و پسندیده است. در بعضى روایات به ما دستور دادهاند که هیچ گاه از خدا طلب مرگ نکنید، بلکه همیشه طلب عمر طولانى که در طاعت و بندگى خدا باشد نمایید. 2- درخواست مرگ از خداوند تعالى دو گونه است: الف- مذموم(ناپسند) ب- ممدوح(نیکو).
در اینجا فقط به قسم اوّل اشاره می کنیم.
انسان هنگامی که نسبت به سختىهاى دنیا شکوه کند و از این رو آرزومند مرگ باشد این می شود دعای مذموم. این نوع در خواست خود حاکى از ضعف یقین، ایمان، ناراضى بودن نسبت به آنچه خداوند تعالى برایش مقدّر ساخته و عدم تلاش لازم در رسیدن به موفقیت و سعادت است می باشد.
آدمی گاهى در اثر احساس ضعف و ناتوانى و عدم قدرت مقابله با سختىها، مشکلات و ناملایمات زندگى مىباشد. این نوع آرزوى مردن مربوط به انسانهاى است که توان مقابله با فراز و نشیب ها را ندارند، که به جاى بسیج نیروهاى خداداد و استفاده از تفکر و اندیشه براى حل مشکلات و به جاى پناه بردن به خداوند و استمداد از نیروى او به فکر خودکشى مىافتند و به جاى حل مسأله به دنبال پاک کردن صورت مسأله مىباشند.
این گونه انسان قطعاً انسانى پر توانی نیست، از این رو نه تنها آرزوى مرگ برایش مطلوب و ممدوح نیست، بلکه بر عکس باید از خداوند بزرگ طول عمر و ادامه حیات را بخواهد تا خود را تکمیل کند و به سعادت و کمال بار یابد و ره توشه نجات بخشِ از خطرات و سکرات موت، برزخ، حشر و صراط را بر گیرد.
این چنین درخواستى باید، دعاى اولیه او باشد و در مرحله دوّم از خداوند تعالى مضمون زیر را بطلبد: «لا یتمنى احدکم الموت لضرّ نزل به وَلْیقل: اللّهم! اَحْینى ما کانت الحیاة خیراً لى، و توفّنى اذا کانت الوفاة خیراً لى؛ رسول اکرم(ص) فرمود: هیچ یک از شماها به خاطر گرفتارى و تنگنایى که بر او نازل گشته، مرگ را آرزو نکند (بلکه) باید چنین بگوید: خداوندا! مادامى که زندگى برایم خیر است مرا حیات بخش و هرگاه وفات برایم خیر است جانم را بستان». (وسائل الشیعة، ج 2، ص 659.)
در پایان اگر نوع مسئله تان را با ما در میان بگذارید بهتر می توانیم راه کارهای مناسب ارائه دهیم.
حدیث پایانی:
امام صادق -علیه السلام- می فرماید:« از دو خصلت بپرهیز: بیتابی و تنبلی؛ زیرا اگر بیتاب و کم حوصله باشی، بر حقّ شکیبایی نکنی و اگر سست و تنبل باشی، حقّی را نپردازى». (میزان الحکمه/ ج3 /ص 486)
کتاب جهت مطالعه بیشتر؛
رضایت از زندگی/ عباس پسندیده/ دارالحدیث.