انسان برای انجام هر عملی قصد و نیتی دارد و هدفی را دنبال می کند. بنابراین هدف یا الهی است و یا غیر الهی است. انگیزه الهی داشتن در امور یعنی انسان هر عملی که انجام می دهد تنها و تنها پروردگار عالم را مد نظر داشته باشد؛ مثلا اگر تحصیل علم می کند، تنها برای رضای خدا دنبال علم باشد نه به خاطر شهرت و مقام. اگر به دیگران خدمت می کند برای این نباشد که نزد مردم محبوبیت پیدا کند. اگر ازدواج می کند نیتش قصد قربت و اطاعت از فرمان حق تعالی و تکامل باشد نه اینکه، تنها انگیزه اش ارضای غریزه جنسی باشد. اگر به پدر یا مادر پیرش کمک می کند برای رضای حق تعالی باشد نه اینکه به طمع اموال آنها این کار را انجام دهد. اگر استادی می کند و به دیگران علم می آموزد برای رضای خدا باشد نه به خاطر مال و مقام و شهرت و محبوبیت. اگر شاگردی می کند واقعا نیتش یاد گرفتن و استفاده علوم در راه رضای حق تعالی باشد، نه اینکه یگویند شاگرد فلان عالم یا استاد است و از وی تمجید کنند. حتی امور مباح، را با نیتی الهی انجام دهد؛ مثلا در خوابیدن، نیت کند خدایا می خوابم تا تجدید قوا کرده و با توان بیشتری در راه رضای تو تلاش کنم. اگر می خورد با این نیت بخورد که نیرویش را در راه خدا خرج کند.
اگر نیت غیر الهی باشد:
اعمال عبادی اگر با انگیزه ی غیر الهی صورت گیرد یعنی ریا (خودنمایی و نشان دادن عمل به مردم برای جلب نظرآنها) در آن وارد شود از نظر فقهی باطل بوده،و اگرآن عمل از واجبات باشد همچون نماز،باید دوباره ادا شود.
اما اگر عمل غیر عبادی باشد؛ مثلا برای رضایت دیگران کاری را انجام دهد بدون شک چنین فردی همواره مضطرب خواهد بود. چون انسان هیچ گاه نمی تواند همه ی مردم را از خود راضی کند. همین افرادی که زمانی از انسان تعریف می کنند اگر روزی عملی بر خلاف میل و منافع آنها صورت گیرد، بر ضد شخص اقدام کرده و اظهار نارضایتی می کنند. بنابراین واقعا ارزش ندارد که انسان برای کسب لذتی زود گذر، تبعاتی عذاب آور را بپذیرد. امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «شتان ما بین عملین، عمل تذهب لذته و تبقی تبعته و عمل تذهب مؤنته و یبقی اجره؛ چقدر فاصله بین دو عمل است. عملی که لذتش می رود و کیفر آن می ماند و عملی که رنج آن می گذرد و پاداش آن ماندگار است.»( نهج البلاغه، حکمت122)
به خوبی روشن است که کار برای غیر خدا، برای انسان حاصلی جاودان نخواهد داشت هرچند ممکن است انسان به طور موقت به هدف مورد نظر برسد.
دوست عزیز؛ اگر انسان باور کند که:
همه چیز فانی است و تنها حضرت حق تعالی باقی است. «کل شئ هالک الا وجهه؛ جز ذات او همه چیز فانی است.» (سوره قصص، آیه 88)
زندگی موقت دنیا به سرعت می گذرد.« الدنیا دار ممر لا دار مقر؛ دنیا گذرگاه عبور است نه جای ماندن» ( نهج البلاغه، حکمت 133)
همه امور به دست خداست؛ عزت و ذلت، فقر و غنا و...«من کان یرید العزة فلله العزه جمیعا...؛ هر کس عزت می خواهد همه عزت ها از آن خداست» ( سوره فاطر،آیه10)
خدا بر انجام هر کاری قادر است« ان الله علی کل شئ قدیر»
خدا مهربانترین فرد نسبت به انسان ها است«ان الله بالناس لرئوف رحیم» (سوره بقره، آیه 143)
خدا عالم مطلق است و از نیازهای ما آگاهی دارد.«والله علیم قدیر»
مقلب القلوب خداست وهمه قلبها تحت اراده و اختیار اوست.
در تمام امورش اخلاص خواهد داشت و هرگز برای غیر خدا کار نخواهد کرد.
دوست خوبم؛ از حالاکه در سنین جوانی هستید تلاش کنید در تقویت اخلاص کوشا باشید.
امام صادق (علیه السلام) مىفرمایند: «ولابدّ للعبد من خالص النیة فى کل حرکة و سکون لانه اذا لم یکن هذا المعنى یکون غافلاً والغافلون قد وصفهماللَّه تعالى فقال: « أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» و قال: «اولئک هم الغافلون» ؛ براى بنده (خدا) در هر حرکت و سکونى از خالص ساختن نیت (براى خدا) چاره و گریزى نیست زیرا اگر چنین نباشد، غافل است و غافلان را خداوند تعالى اینگونه توصیف فرموده: اینان مانند چهارپایان بلکه گمراهتر هستند و نیز فرموده: اینان همان کسانى هستند که غافلند» (میزانالحکمه، محمد محمدى رىشهرى، ج 3، روایت 4748)
در تعریف اخلاص از شیخ بهایی نقل شده:«اخلاص پاکیزه نمودن عمل است از اینکه از برای غیر خدا در آن نصیبی نباشد.(حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه)، چهل حدیث، ص328)
ریا، ضد اخلاص است و ریشه آن عدم معرفت و یا کمى معرفت نسبت به خداوند متعال و نیز بىخبرى از جایگاه رفیع انسان و هدف زندگى اوست. انسانى که همه توفیقات و نعمتها و دارایى خود را از خداوند متعال مىداند و باور دارد که همه قدرتها و نعمتها و وجودش از اوست و اگر یارى و کمک او نباشد، موفق به هیچ کار خیرى و کمالى نمىشود، همواره در جهت رضای پروردگارقدم برمی دارد.
چرا آدمى کارى را براى مردم و به قصد توجه آنان انجام دهد؟ حتى اگر فرض کنیم که تمامى مردم سپاسگزارند و قدر کار دیگرى را دانسته و به آن ارج خواهند نهاد، باز هم انجام کار براى جلب نظر آنان حماقت است. زیرا هر قدر که آنان سپاسگزارى کنند عاقبت همه زوال پذیر و نابود شدنى هستند. حال چرا انسان بر روى آب خانه بسازد و بر باد لانه گزیند اگر این جهان خدایى دارد که ازلى و ابدى است و همه اعمال در نظر اوست و اوست که «یَعْلَمُ اَلسِّرَّ وَ أَخْفى یَعْلَمُ خائِنَةَ اَلْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی اَلصُّدُورُ» سر و مخفىتر از سر را مىداند حرکت چشمها آنچه را که قلبها پنهان کرده مىداند چرا آدمى با او معامله نکند؟ و سرمایه عمل را که بالاترین ارزش آورى انسان است، در نزد او ذخیره ننماید؟ چرا بنا را بر پایهاى استوار و خلل ناپذیر بنا نکنیم؟ آیا سزاوار است که آدمى کوچکترین حرکات خود را براى بندگانى که نوعا ناسپاس هستند انجام دهد و عمل را تباه سازد؟ چرا براى خداوند کار نکند و تنها او را طرف حساب خود قرار ندهد که نه ناسپاس است و نه بى اطلاع و نه ناتوان از دادن اجر و مزد؟
اگر براى ما روشن شود که هیچکس به غیر از خدا منشأ اثرى نیست و بفهمیم که رزق، عطا، منع، غنا، فقر، مرض، سلامتى، ذلت، عزت، زندگى، مردن و... همه در دست خداوند است و هر آنچه در جهان هست مقهور امر حاکم بىشریک مىباشد، نیتها و انگیزه هایمان تنها برای خدا خالص خواهد شد.
انسان عاقل رغبت به کارى که براى او نفعى ندارد پیدا نمىکند و به امرى که به حال وى ضرر رساند بىمیل مىباشد. دل بستن به تعریف یا دلگیر شدن از نکوهش مردم نفعى به حال انسان ندارد بلکه موجب بطلان عبادت و مضرّ مىباشد. علاوه این که نظر مردم به اندک چیزى متغیر مىشود.
رضا و خشنودى آدمیان زودگذر و ناپایدار است و شخص ریاکار مضطرب، دلنگران، متزلزل و مشوش است. در مقابل، اخلاص و چشم نداشتن به مخلوقات، اطمینان و آرامش دل را افزون مىکند.
پرسشگر عزیز؛ از مقدمات ذکر شده، به خوبی روشن شد که چرا باید در انجام اعمال، اخلاص و انگیزه ی الهی داشت. حال پیرامون اخلاص در اعمال و داشتن انگیزه ی الهی در امور، توضیح بیشتری می دهیم:
- اخلاص در نیت
اخلاص در این مرحله، به معنی خالص نمودن نیت از هرگونه شائبه شرک و ریا و اهداف غیر الهی است. پیراستن نفس از همه تعلقات و انگیزههاى غیر الهى است و نه تنها همه اعمال را براى خدا انجام دادن، که حتى وجود خویش را نیز براى خدا خواستن. در روایتى از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) خطاب به ابوذر آمده است: «و ما بلغ عبد حقیقةالاخلاص حتى لایحب ان یحمد على شىء من عملللَّه. بنده هرگز به حقیقت اخلاص نمىرسد، جز آن که دوست نداشته باشد او را بر عمل خدایى بستایند » ( بحارالانوار، ج 82، ص 204 و ج 51، باب )116
اولیاء الهی نه تنها نیت خویش را از انگیزه های دنیوی و مادی تخلیه می نمودند، بلکه حتی انگیزه عبادت خود را از ترس از جهنم و طمع بهشت نیز خالص می ساختند. آنها تنها و تنها خدای را از روی محبت و به این دلیل که شایسته عبادت است، عبادت می نمودند و این در حقیقت اوج اخلاص است. باید توجه داشت که عبادت به خاطر ترس از جهنم و شوق به بهشت باطل نیست. اخلاص مراتبی دارد این نوع عبادت نیز، توأم با اخلاص است اما مراتب بالای اخلاص نیست.
2- اخلاص در عمل:
اخلاص در عمل به معنی خالص شدن اعمال از گناهان و رسیدن انسان به ملکه تقوی و ورع است و مراتبى دارد:
مرتبه اول ترک محرمات و انجام واجبات است.
مرتبه دوم ترک مکروهات و انجام مستحبات به ویژه اهتمام به نماز شب است.
مرتبه سوم ترک آنچه موجب اشتغال قلب به غیر خداى مىشود مانند بسیارى از مباحات، و همواره در جست و جوى خدا بودن و التزام به آنچه که باعث تقرّب درگاه الهى است.
بهترین راه شروع براى ورزیدگى در اخلاص، نماز است که عبادت تام است و اگر بتوان در آن اخلاص داشت و همواره آن را قربة الى اللَّه به جاى آورد، این خود آمادگى و تمرین مىشود که انسان در تمام شؤونات زندگى، اخلاص را رعایت کند.
3-تصفیه دل:
یکی از مراحل مهم اخلاص هم بیرون راندن تمام رذایل نفسانى، حب دنیا، لذت ها و آرزوهای دنیوی، از نهان خانه دل است. آن کس که بتواند شیطان و نفس اماره را از خانه دل بیرون افکند، آن گاه خواهد دید که خداى سبحان- که صاحبخانه است- فضاى دل او را چگونه پر خواهد نمود. در حدیث قدسى آمده است که: «قلب المؤمن عرش الرحمان»