خواص گریه کردن از لحاظ معنوی چیست؟
الف. انواع گریه
گریه انواع و اقسامى دارد که مهمترین آن با شرحى مختصر چنین استدر این خصوص نگا: تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، ج 2، دفتر 2، صص 263 - 272.:
1. گریه ترس و هراس: این نوع گریه غالباً در اطفال وجود دارد و در واقع کودک با این وسیله، ترس خویش را نمایان مىکند. گریه جلب ترحّم: خود بر دو قسم است: «طبیعى» که بسیار مؤثر و برانگیزاننده است؛ مانند گریه کودکى که پدر و مادر خویش را از دست داده است. «تصنعى»؛ که در ظاهر به دیگران مىخواهد بباوراند که ناراحت و اندوهگین است.
3> گریه غم و اندوه: این گریه انعکاسى از ظلمتى که فضاى درون را فرا گرفته ابراز مىکند. جنبه مثبت این نوع گریه تنها تخلیه درون است و به همین جهت است که پس از آن، آدمى کمى احساس آرامش مىکند.
4> گریه شوق و شادى: این نوع گریه ناشى از رقّت قلبى است که غالباً پس از دورهاى از یأس و ناامیدى درباره موضوعى نمودار مىگردد.
5> گریه تقوا و رشد روحانى: این نوع گریه مختص مردان و زنان الهى است و بیان سوز درون و ابراز عجز و پشیمانى، پریشانى، توبه و عشق به معبود است. این گریه، موجب پالایش روح و زمینهساز قرب به خداوند است.
گریه تقوا و پرهیزگارى، همان اشکى است که اگر از سوز دل، بر گونهها جارى گردد؛ توجه حضرت حق را به بنده خود جلب کرده، بستر رحم و فضل او را فراهم مىسازد.
تا نگرید ابر، کى خندد چمن |
تا نگرید طفل، کى جوشد لبن |
طفل یک روزه همى داند طریق |
که بگریم تا رسد دایه شفیق |
تو نمىدانى که دایه دایگان |
کم دهد بىگریه شیر او را رایگان |
گفت: فلیبکوا کثیراً گوشدار |
تا بریزد شیر فضل کردگار |
مثنوى، ج 3، دفتر 5.براى این گریه عواملى شمارش کردهاند:
5-1> ندامت از گناهان؛ گاهى اشک مردان الهى، به دلیل پشیمانى از گناهى است که مرتکب شدهاند. این اشک باعث مىشود که آدمى از عمل زشت خود پشیمان گشته، عزم خود را بر ترک افعال ناپسند تقویت کند، چنان که امام على(ع) مىفرماید: «خوشا کسى که به فرمانبردارى پروردگار روى آرد و بر گناه خود بگرید»
نهجالبلاغه، خ 176، ص 185..
ورنمىتانى به کعبه لطف پر |
عرضه کن بیچارگى بر چارهگر |
زارى و گریه قوى سرمایهاى است |
رحمت کلى قوىتر دایهاى است |
دایه و مادر بهانهجو بود |
تا که کى آن طفل او گریان شود |
طفل حاجات شما را آفرید |
تا بنالید و شود شیرش پدید |
گفت: ادعو الله بىزارى مباش |
تا بجوشد شیرهاى مهرهاش |
مثنوى، ج 1، دفتر 2.5-2. احساس ابهام در بازگشت نهایى به سوى خدا؛ مشتاقان کوى الهى همیشه خود را در خطر مىبینند و نگران از آن که آینده چه خواهد شد؟ و آنان چگونه به منزل مقصود بار خواهند یافت و با چه کیفیتى در محضر پروردگار حاضر خواهند شد؟! آیا تا رسیدن به معبود ازلى، از خدعههاى نفس و مکر شیطان در اماناند؟ این نگرانى و احساس ابهام در رجعت به سوى خداوند، موجب گریه آنان مىشود.
فرازهایى از مناجات امام سجاد(ع) حکایتگر این عامل است:
«و مالى لا ابکى ولا ادرى الى مایکون مصیرى و ارى نفسى تخادعنى و ایامى تخاتلنى و قد خفقت عند رأسى اجنحة الموت فما لا ابکى، ابکى لخروج نفسى، ابکى لظلمة قبرى ابکى لضیق لحدى ...»؛
مفاتیحالجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى..
5-3. شوق و محبت؛ دوستداران حقیقى پروردگار، از آنجا که تنها محبوبرا او مىدانند، گاهى از شوق و نشاط لقاى او مىگریند و زمانى از هجران او در شکوهاند. چنین گریهاى هم از فراق یار است و هم از شوق دیدار او.
ز دو دیده خون فشانم زغمت شب جدایى |
چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایى |
(عراقی)5-4. خشیت؛ ترسى مبتنى بر بینش و فهم است و هنگامى که مردان و زنان الهى، عظمت خداوند را درک مىکنند - البته به قدر فهمشان - خوف از حضرتش پیدا کرده، این ترس موجب گریستن آنان مىشود. امام صادق(ع) مىفرماید: «هر چشمى در روز قیامت گریان است، مگر چشمى که از محارم خدا اجتناب کند و چشمى که شب را در طاعت خدا بیدار باشد و چشمى که در دل شب از خشیت خدا گریه کند».
اصول کافى، ج 2، کتاب الدعاء، باب البکاء.5-5. فقدان دوستان حقیقى؛ از آنجا که از دیدگاه آیات قرآن و روایات، محبوبان الهى در شمار دوستان حقیقى به شمار مىآیند و محبت به آنها، محبت به خدا است؛
نگا: دوستشناسى و دشمنشناسى در قرآن، فصل 3. در صورت فقدان ظاهرى چنین محبوبانى، مردان الهى گریاناند و گریه آنها در واقع به دلیل هجرانى است که در مراتب پایینتر از محبوب ازلى و انسانهاى کامل، براى آنان پیش آمده است.
این محبت از محبتها جداست |
حبّ محبوب خدا حبّ خداست |
گریه ائمه(ع) بر یکدیگر، گریه رسول اکرم(ص) بر از دست دادن حمزه و همسر خود و ... همه ریشه در چنین گریهاى دارد.
نگا: السیرة الحلبیه، ج 2، ص 247؛ بحارالانوار، ج 36، ص 349، ج 43، ص 238، ج 28، ص 37، ج 22، ص 484، همان، ج 82، ص 104، همان، ج 42، ص 283 و ص 288 و ... .5-6. نداشتن فضایل و اوصاف راستین؛ گاهى اشک مردان الهى بر نبود اوصافى است که باید در وجودشان تجلى مىیافت و این گریه در هنگام اندیشه در داشتههاى انسانهاى برتر و راه طىکردهها و فقدان آن در گریه کننده؛ شدت مىگیرد و موجب آن مىشود که آدمى در نیل به آن اوصاف کوشش کند.
به کنج میکده گریان و سرفکنده شدم |
چرا که شرم همى آیدم زحاصل خویش |
حافظ.فرازى از دعاى امام سجاد نیز حکایتگر این عامل است:
«واعنى بالبکاء على نفسى فقد افنیت با التسویف والآمال عمرى»؛
دعاى ابوحمزه ثمالى..
ب. گریه ارزشى
هر چند در خصوص انواع گریههاى دیگر، منعى وارد نشده است؛ ولى آنچه که در آموزههاى قرآنى و روایى بر آن تأکید شده است؛ همان گریه تقوا و رشد روحانى است. گریهاى که در این سوى پرده، «سوز دل» و در آن سوى پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و کرامت» است.اصول کافى، ج 2، کتابالدعاء، باب البکاء. این سو، «غم و پریشانى دل» است و آن طرف، «ابتهاج، شراب طهور و لذت شهود».بحارالانوار، ج 73، ص 157.
شاد از غم شو که غم دام لقاست |
اندر این ره سوى پستى ارتقاست |
غم یکى گنجست و رنج تو چوکان |
لیک کى درگیرد این در کودکان |
مثنوى، ج 2، دفتر 3.این طرف گریه روحانى، گریه کردن است و در همان حال آن سوى قضیه، به حضرت معبود نزدیک شدن.
اصول کافى، همانجا.
حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل |
دیده دریا کنم از اشک ود ر او غوطه خورم |
از دیدگاه قرآن و روایات این گریه، داراى خصایص ذیل است:
یکم. منشأ آن فهم و شعور است؛ گریه رشد روحانى - باتمام عواملش - از فهم و شعور سرچشمه مىگیرد و از روى تقلید و گمان جارى نمىشود.
گریه پرجهل و پرتقلید و ظن |
نیست همچون گریه آن مؤتمن |
تو قیاس گریه بر گریه مساز |
هست زین گریه بدان راه دراز |
مثنوى، ج 3، دفتر 5.{ از این آیات به روشنى استفاده مىشود که: هر کس از علم بالا، فهم بالا و معرفت بالا بهرهمند باشد؛ با شنیدن آیات قرآن به حقایق پى مىبرد و در این حال در محضر ربوبى، صورت بر خاک مىنهد و با سوز دل اشک مىریزد به امید آن که به اشک چشم او نظرى شود و عنایتى به سراغ وى آید. بنابراین آن که نمىفهمد، نه سوزى در دل دارد و نه اشکى در چشم.BR> P >}آب در جوزان نمىگیرد قرار
|
زانک آن جو نیست تشنه و آب خوار
مثنوى، ج 1، دفتر 2.مثلاً شخصى که نمىفهمد حقیقت گناه چیست و گناه چه تأثیر سویى در روح آدمى مىگذارد؛ به راحتى معصیت مىکند و همین معاصى موجب قساوت قلب او شده و قلب قسى، هیچگاه سوز دل ندارد تا اشکى داشته باشد. از این رو در روایات وارد شده که: خشکى چشم به دلیل قساوت قلب است
میزانالحکمة، ج 1، ص 455، روایت 1845. و قساوت قلب تنها به واسطه کثرت گناهان ایجاد مىشود
همان، ح 1846.و معالاسف این بدبختى نیز ریشه در جهل و عدم معرفت دارد.
تا نداند خویش را مجرم عنید |
آب از چشمش کجا داند دوید |
مثنوى، ج 3، دفتر 5.دوم. گریه سرمایه جهاد اکبر است؛ در جنگ با دشمن درونى، اسلحه انسان آه و گریه است؛ چنان که حضرت على(ع) در دعاى شریف کمیل فرموده است:
«و سلاحه البکاء». خداوند این اسلحه کارآمد را به همه داده است؛ ولى افسوس که قدر و منزلت آن را نمىشناسیم.
سوم. گریه از انعام و تفضلات الهى است؛ خداوند متعال مىفرماید: «آنان کسانى از پیامبران بودند که خداوند برایشان نعمت ارزانى داشت: از فرزندان آدم بودند و از کسانى که همراه نوح بر کشتى سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانى که آنان را هدایت نمودیم و برگزیدیم و هرگاه آیات خداى رحمان برایشان خوانده مىشد، سجدهکنان و گریان به خاک مىافتادند»
مریم (19)، آیه 58.
.
خداوند در این آیه، سوز دل و گریه را از خصوصیات بارز پیامبران - که تعلیم دهندگان عارفان واقعىاند - مىشمارد.BR> P >}سوز دل، اشک روان، آه سحر
|
این همه از نظر لطف شما مىبینم
حافظ.
پنجم. باطنش خنده و شادى است؛ گریه ارزشى از جمله اسرار الهى است که در این سوى پرده، سوز و آتش است؛ ولى در آن سوى پرده، شادى، ابتهاج، لذت و لقا است.مقالات، ج 3، ص 379.
آتشى را شکل آبى دادهاند |
واندر آتش چشمهاى بگشادهاند |
مثنوى، ج 3، دفتر 5.{ P >}غبار غم برود، حال به شود حافظ
|
تو آب دیده ازین رهگذر دریغ مدار
ج. گریه ارزشى در روایات
منزلت گریه ارزشى - که همان گریه رشد و تقواى روحانى است - از پارهاى روایات، از جمله احادیث ذیل روشن مىشود:BR>1> امام صادق(ع) مىفرماید: «نزدیکترین حالت بنده نسبت به پروردگار عزّوجل، حالتى است که او در سجده با گریه است».اصول کافى، همانجا.
2. امام باقر(ع) مىفرماید: «هیچ قطرهاى نیست که نزد خداى عزوجل محبوبتر باشد از قطره اشک در ظلمت شب که از خوف خدا باشد و غیر از جانب او منظورى نباشد».همان.
3. «واعوذ بک من قلب لایخشع و من عین لاتدمع»؛ «پناه مىبرم به تو از قلبى که خاشع و چشمى که اشکبار نباشد».مفاتیحالجنان، دعاى بعد از زیارت امیرالمؤمنین.
4. «واعنى بالبکاء على نفسى»؛ «و مرا به گریه به حال خود یارى کن».دعاى ابوحمزه ثمالى.
5. امام صادق(ع) مىفرماید: «اگر اشک چشمى نداشتى براى گریستن، حالت تباکى و حزن و اندوه داشته باش».مرآةالعقول، ج 12، ص 56.
چو نالان آیدت آب روان پیش |
مدد بخشش زآب دیده خویش |
فلسفه و آثار تربیتی گریه:
گریه برای خدا و از ترس عقاب الهی و نیز گریه برای اولیای خدا در شمار برترین عبادتها است؛ به ویژه گریستن بر حضرت ابا عبدالله سالار شهیدان(ع)، چنین گریهای فلسفههای سازنده و تربیتی چندی دارد؛ از جمله:
1> پالایش و تزکیه روح، و احساس نزدیکی به خدا؛
پیوند عمیق عاطفی میان مردم و الگوهای راستین امت؛
3> اعلام وفاداری نسبت به رهبران و پیشوایان دینی و مکتب؛
4>الهام شدن روح انقلابی و ستم ستیزی به مردم؛
5>زنده نگاه داشتن یاد و خاطره وقایعی چون نهضت شکوهمند حسینی.
اینکه اشک و گریه، خود به خود به وجود میآید، یا باید با تلقین و برانگیختن احساسات ایجاد شود، مقوله دیگری است. هر مسلمان پاکْ طینتی، با به یادآوردن مصائب ابا عبدالله(ع) و عظمتی که آن حضرت به وجود آورد، به راستی اشک سوز و گاه شوق میریزد. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مرتضی مطهری، حماسه حسینی
تأثیرات عزاداری
در یک تقسیم بندی میتوان تأثیرات عزاداری بر معصومین(ع) را در جهات ذیل نام برد:
یک. جنبه عاطفی
کسی که عزیزی را از دست میدهد، ناخودآگاه حزین و غمناک است و نمیتواند غمگین نباشد. بر پایی مراسم سوگواری، باعث خالی شدن این غم و غصهّ میشود. به علاوه، عزاداری برای بزرگان دین،محبت و رابطة عاطفی مردم با آنان را میافزاید.
دو. جنبه سیاسی
اگر این عزاداریها نبود، قیام خونین و روشنگر سیدالشهدا(ع) به فراموشی سپرده میشد و چه بسا اصل قیام و شهادت او نیز تحریفیا حتی انکار میشد. در زمان صدر اسلام، شرایط اقتضا نکرد که شیعیان برای حضرت زهرا(س) عزاداری و نوحهخوانی کنند و همین باعث شد که برخی از تاریخنویسان غرضورز، اصل شهادت آن حضرت را انکار کنند؛ حتی میگویند: «اگر محسن فاطمه شهید شده، پس قبرش کجا است؟» لابد اگر میتوانستند، میگفتند: «اگر پیامبر دختری به نام فاطمه داشته و کشته شده، پس قبرش کجا است؟!»
سه. جنبه دینی
با برپایی مراسمهای عزاداری و سخنرانی در ماه محرم، مردم بیش از پیش با معارف الهی واخلاق اسلامی آشنا میشوند. عاشورا دین ما را حفظ کرده است.
چهار. جنبه تربیتی
کودکان و نوجوانان از برپایی این مراسم و یادآوری آن واقعة عظیم، دِلیری و ایثار و فداکاری را فرا میگیرند. البته لقای الهی برای حضرت امام حسین(ع)، زیباترین و باشکوهترین امور است؛ ولی در هنگام مصیبت و حزن و اندوه امامان(ع) از واقعه جانگداز عاشورا، نمیتوانیم شاد باشیم. قطعاً دشمنان ائمه(ع) در این روز مسرور بودهاند.
به علاوه نقل حماسة عاشورا، روح ایثار و شجاعت و ایمان را در مسلمانان زنده میکند. در نتیجه آنان در مقابل مسائل جهان اسلام، بهتر حساسیت نشان خواهند داد. انقلاب ضدّطاغوتی و ضدّآمریکایی ایران، پیروزی حزبالله لبنان بر اسرائیل، مقاومت و دفاع هشتسالة ایران در مقابل تهاجم جهانی در قالب جنگ عراق و پیروزیهای مکررّ لشکر اسلام بر کفر و الحاد جهانی و ... متأثر از مجالس عزای سیدالشهدا(ع) است. ضمن اینکه اگر آن واقعه به همان شکل نقل نگردد، اندک اندک به فراموشی سپرده خواهد شد و اسلام، پشتوانهای تأثیرگذار با این اهمیت را از دست خواهد داد. البته باید در روضهخوانیها از تحریف و عوض نمودن واقعیت خودداری کرد و در کنار نقل حادثه عاشورا، باید به مسائل جهان اسلام در عصر حاضر نیز اهمیت داد و وظیفه مسلمانان در این رابطه را گوشزد کرد.
برخى از روایات در خصوص گریه بر امام حسین(ع) عبارت است از:
1> امام معصوم(ع) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت به جهت سختىها، گریان است؛ مگر چشمى که بر امام حسین(ع) گریسته باشد، این چشم خندان و بشاش است».الخصائص الحسینیه، ص 140.
2. امام رضا(ع) مىفرماید: «گریه بر امام حسین(ع) گناهان بزرگ را محو مىکند».مسند امام رضا(ع)، ج 2، ص 27 .
3. امام صادق(ع) مىفرماید: «کسى که به یاد امام حسین(ع) به مقدار بال مگسى، اشک از چشمانش جارى شود؛ ثوابش بر خداوند است و خداوند به کمتر از بهشت براى او راضى نمىشود».بحارالانوار، ج 44، ص 291.
4. از امام معصوم(ع) نقل شده است: «هر که بگرید یا بگریاند یا حالت اندوه و گریه داشته باشد، بر مصیبت امام حسین(ع)، بهشت براى او واجب مىشود».الخصائص الحسینیه، ص 142.
5. امام رضا(ع) مىفرماید: «... پسر شبیب! اگر مىخواهى براى چیزى گریه کنى، پس براى حسین بن على(ع) گریه کن که او را ذبح کردند؛ چنان که گوسفند را ذبح مىکنند ... پسر شبیب! اگر براى حسین چنان گریه کنى که اشکهایت بر گونههایت جارى شود، خداوند همه گناهان کوچک و بزرگ تو را مىآمرزد، اندک باشد یا بسیار ...».بحارالانوار، ج 44، ص 285.
در مورد حکمت گریه بر امام حسین(ع) مطالبى بیان شده که به نظر مىرسد به تنهایى صحیح نباشد؛ از جمله:
الف. گریه ذاتاً خوب و سبب پالایش روح است؛ که این پالایش روحى در مجالس عزادارى امام حسین(ع) بیشترین ثمربخشى را دارد.
ب. گریه بر امام حسین(ع) به عنوان تشکّر و سپاس از او است؛ ولى این مطلب صحیح نیست؛ زیرا اگر ما موظف به تشکر از امام حسین(ع) بودیم، راه دیگرى براى تشکر وجود نداشت که با آه و اندوه و حزن این سپاس را عینى سازیم و اصلاً آیا آن حضرت نیازمند به تشکّر است؟!
ج. امام حسین(ع) از گریه ما بهرهمند مىگردد؛ از آنجا که با گریه به رشد معنوى مىرسیم و واسطه این فیض یاد امام حسین(ع) است در نتیجه به مقامات آن حضرت نیز اضافه مىشود.
د. برخوردارى از ثواب و شفاعت؛
این فوائد هر چند براساس بعضى تحلیلها و روایات در حد خود صحیح است؛ ولى آیا نمىتوان حکمت مهمتر، با ارزشتر و فراتر از معاملات این چنینى، در وراى گریه در نظر گرفت تا مجبور شویم حکمت گریه بر امام حسین(ع) را در یک شفاعت و ثواب و یا تشکر، منحصر و محدود سازیم؟!
با توجه به آنچه که در حقیقت گریه رشد روحانى و تقوا و نیز فلسفه عزادارى امام حسین(ع) مطرح است؛ مىتوان گفت حکمت گریه بر اباعبدالله(ع) دو امر مهم و اساسى است که هر یک به نوبه خود اثر وضعى خاصى بر جاى مىگذارند:
یکم. بُعد اخلاقى؛ چنان که روشن است، گریه ارزشى در فرهنگ شیعى اولاً، گریهاى است که موجب تعالى و رشد روح است و ثانیاً سرچشمه آن معرفت است. گریه بر امام حسین(ع)، یا به جهت یاد کردن غم و اندوه از دست دادن عاشق حقیقى خداوند متعال است که تجلىگاه اوصاف الهى بود و مؤمنان، بوى گل را از گلاب او استشمام مىکردند.
چون که گل رفت و گلستان شد خراب |
بوى گل را از که بوییم، از گلاب |
و یا به دلیل عقبماندگى روحى و نداشتههاى خود، در مقابل مناقب و فضایل آن بزرگوار و یاران باوفایش است. در واقع گریه بر این است که حبیببن مظاهر که بود و چه داشت و من کیم و چه در کف دارم؟ اشک ریختن بر علىاکبر، ناله بر خود است که آن جوان رشید چه فضایلى را دارا بود و من تا چه اندازه آن خصلتها را دارم؟ و ...
اگر گریه ما از این منشأ دور است، باید بکوشیم اشک و آه خود را به این سمت سوق دهیم تا بر اثر آن، روحمان تعالى یابد. در حقیقت این گریه، نشان دادن دردى است که انسان را به حرکت و جوشش وامىدارد تا خود را به آن درجه از کمالات برساند و این چنین اشکى انسانساز است.
دوم. بعد اجتماعى؛ اگر گریه بر اباعبدالله(ع)، از سر معرفت باشد و منشأ آن نیز بعد اخلاقى این حرکت باشد؛ قطعاً این حزن و اندوه، پس از آن که موجب تحوّل درونى انسان گردید، زمینه را براى تحولات اجتماعى فراهم مىسازد. وقتى گریه بر امام حسین(ع)، گریهاى در جهت تعالى روح شد و موجب گردید که آدمى در فضایل اخلاقى و فردى خود، تأمل و تجدیدنظر کند؛ قطعاً این تحوّل درونى، زمینه را براى ساختن اجتماعى در راستاى اهداف متعالى اسلام فراهم خواهد ساخت.
زمانى که انسان متوجّه شد که حضرت ابا عبدالله(ع) براى چه، چرا و چگونه دست به قیام زد و آن اثر جاودانه را بر قلم خون، بر صفحه تاریخ نگاشت و با این معرفت بر اثر گریه درونش متحول گردید؛ این تغییر بر عرصه جامعه نیز کشیده مىشود و او مىکوشد تا جلوى فساد وانحراف دین را گرفته و آزادى، جوانمردى و دیندارى را نه تنها در روح خود، بلکه در جامعه نیز حکمفرما سازد.
به بیان دیگر، در واقع گریه بر اباعبدالله(ع)، با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمانهاى آن حضرت و پیاده کردن آن فراهم مىسازد و به همین دلیل مىتوان گفت: یکى از حکمتهاى گریه بر امام حسین(ع)، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى او است و شاید مراد از این که گفته مىشود:
«ان الاسلام بدؤه محمدى و بقائه حسینى» همین باشد که بقاى مکتب اسلام - خصوصاً تشیع - وامدار گریه بر امام حسین(ع) است.