آیت الله شیخ محمد بهاری برای یکی از شاگردانش نوشته بود: جناب مشهدی فلان إن شاالله موفق بوده و خواهید بود، شنیدم به بعضی از موالیان حقیر عرضه داشته اید که فلانی کاغذی که مشتمل بر مواعظ و نصایح باشد برای من بنویسد. حقیر دو کلمه می نویسم و آن دو کلمه این است که اگر با مجاهده نفس در مقام عمل راه می روی گوارایت باد و اگر خدا نکرده نکبت چاک گریبان را گرفته، در عمل تنبلی ورزیدی و نتوانستی به عمل پیش بروی، لااقل گدایی را از دست مده به تضرع و زاری بکوش در خلوات به دروغی بچسب تا صادق شود، چه این که گدا مجانی طلب است، اگر جدّی داشته باشد، مقصودش حاصل است.
اگر در جواب بفرمایند: مثل تو بنده مفلسی را لازم نداریم. به زاری عرض کن گدای ره نشین سلاطین در عداد بندگان او نخواهد بود. اگر بفرمایند: نافرمانی می کنی. به طریق خوشی عرض کن: هر کس شأنی دارد. اگر فرمودند: قهّاریت من پس در کجا ظاهر خواهد شد. به شیرینی عرض کن: در آنجا که با سلطنت جناب اقدست معارضه کند.
اگر فرمودند:بیرونش کنید. به التماس بگو:
نمی روم ز دیار شما به کشور دیگر/ برون کنیدم از این در آیم از در دیگر!
اگر بفرماید: قابلیت إستفاضه از من را نداری. جواب عرض کن: به دستیاری اولیای خودت کرامت فرما. اگر رو ترش کند، تبسم کنان التماس کن. اگر از تو اعراض کرد، به زاری دنبال او برو. اگر از خودش مأیوس شدی به أمناء دولتش متوسل شو با صدای بلند بگو «به والله و به بالله و به تالله به حق آیه ی نصر من الله»