سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چیکار کنیم که از گناه متنفر شویم؟

اولا از حسن اعتماد شما خرسندیم ثانیا شما را به دلیل توجه به مسایل می ستاییم ثالثا باید عرض کنم که اگر انسان به زشتی و ضرر چیزی و کار باور و اعتقاد عمیقی داشته باشد ،هرگز آنرا انجام نمی دهد مثلا بعید است کسی رغبت به نوشیدن اسید یا خوردن فضولات انسانی داشته باشد چون یقین دارد مضر است و مشمئز کننده می باشد ولذا بهترین مسیر برای ترک گناه توجه جدی و اندیشه ورزی در آثار گناه و ضررهای دنیوی و اخروی آن و بد نامی های گناه است.
مهمترین اتفاقی که با گناه برای انسان می افتد, دوری از خدا است. انسان ذاتا بنده خدا است و هر چه دارد و می خواهد داشته باشد از کمال و سعادت و لذت و خوبی و خیر همه از ناحیه خدای متعال است. تا موقعی که انسان به خدا نزدیک است و بنده خدا است و خدا از او راضی است و او را دوست دارد از همه این مواهب برخوردار می شود اما موقعی که گناه کرد و با گناه از خدا فراری شد و به شیطان پناه برد و از خدا دور گشت از همه این خوبی ها و مواهب دور می شود و زندگی سخت و نکبت باری خواهد داشت.
در این قسمت به نمونه هایی از آثار گناه اشاره می نمایم.
1. از بین‌برنده نعمت
امام صادق (علیه السلام) می‏فرمایند: «خداوند متعال به بنده‏اش نعمتی نصیب نمی‏کند که باز پس گیرد، مگر به ‏جهت گناهی که او (بنده) مرتکب می‏شود و در آن صورت، مستحق سلب نعمت می‏گردد»؛ (تفسیر نورالثقلین، ج2، ص163) یعنی انسان به‏ سبب نافرمانی و گردنکشی‌ که می‏کند، باعث سلب نعمت‏های پروردگار از خودش می‏گردد. همچنین حضرت علی(علیه السلام) در روایتی فرمودند: «انسان بر اثر گناه، از رزق و روزی محروم می‏شود»(ابن‌ابى‏الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص259)
2. سبب‌ساز بلا و آفت
گناه و معصیت، به‏ویژه گناهان جنسی (شهوانی) زمینه‏ساز بلاهای دنیوی است و انسان را به‏ سوی آفات و گرفتاری‏های اجتماعی و بی‌آبرویی می‏کشاند. در روایتی که از محضر نورانی حضرت علی(علیه السلام) وارد شده، چنین آمده است: «کسی که به لذایذ و شهوات نفسانی (گناهان شهوانی) روی آورد و به آنها مبادرت ورزد، به ‏سوی آفات و بلیّات شتافته است»؛(غررالحکم ودررالکلم،ج2،ص666،ح926) یعنی این امور منشأ بلا و آسیب دنیوی هستند و انسان را به پرتگاه نابودی می‏کشانند.
3. فراموشی و سلب دانش
پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) می‏فرمایند: « إنَّ العَبْدَ لِیذْنِبَ فَیُنسى بِهِ الْعِلْمُ الَّذى کانَ قَدْ عَلِمَهُ ---وقتی کسی گناهی انجام می‏دهد، چه‌‌بسا این گناه باعث می‏شود دانش و علمی را که اندوخته، فراموش کند»( بحار الانوار، ج70، ص377).
دربارة نقش گناه در فراموشی، می‏توان تحلیلی روان‏شناختی ارائه کرد: گناه در درون انسان اضطراب و نگرانی ایجاد می‏کند؛ زیرا گناه به ‏عنوان ناهنجاری‌ اخلاقی، با فطرت خدادادی انسان و با طبیعت وجودی او ناسازگار است. ناسازگار بودن و ناهماهنگ بودنِ گناه با ویژگی‏های طبیعی انسان، باعث تنش و التهاب روانی شده، نظام روانی را از تعادل و آرامش خارج می‏کند. این هیجان منفی و حالت اضطراب نقش چشمگیری در فراموشی دارد و باعث می‏شود بسیاری از آموخته‌‏های انسان به فراموشی سپرده شود.
در روان‏شناسی به‏ویژه در بحث حافظه، مطالب و نظریات بسیاری دربارة علل فراموشی بیان شده است که یکی از این نظریات، مربوط به نقش هیجان‏های منفی در فراموشی است. در این نظریه، بر نقش هیجانات منفی مثل اضطراب در فراموشی، تأکید شده است و اضطراب یکی از دلایل فراموشی در افراد فاقد آرامش لازم، دانسته شده است. برای مثال طبق این نظریه، دانشجویی که آمادگی لازم برای امتحان ندارد، وقتی با سؤال امتحان مواجه می‌گردد و آن را درک نمی‏کند، دچار اضطراب شده، این اضطراب باعث می‏شود سؤالات بعدی را هم که می‏داند فراموش کند. گناه نیز به ‏عنوان یکی از عوامل اضطراب‌زا می‏تواند نقش بسیاری در فراموشی و یاد زدودگی داشته باشد.
4. کاهش عمر
امام صادق(علیه السلام) می‏فرمایند: « مَنْ یموتُ بالذُّنوب أکثر ممّن یموت بالآجال، و من یعیش بالاحسان أکثر ممّن یعیش بالأعمار ---- کسانی که بر اثر گناه از پای درمی‏آیند و زودتر می‏میرند، بیشترند از کسانی که با اجل طبیعی می‏میرند؛ و کسانی که به‏سبب احسان و نیکی به دیگران زندگی طولانی می‏کنند، بیشترند از کسانی که با عمر طبیعی خود زندگی می‏کنند»( بحار الانوار، ج70، ص363).
همان‌طور که احسان و نیکوکاری و صله‌رحم به ‏دلیل ایجاد رضایت خاطر و آرامش روانی، باعث طولانی شدن عمر می‌گردد، گناه و ناهنجاری اخلاقی نیز به ‏دلیل ایجاد تشویش ذهنی و نگرانی باعث کوتاه شدن عمر شده، برکت زندگی را زایل می‏کند.
5. سلطه بیگانگان
خداوند متعال جهان را قانونمند آفریده است. بنابراین، هر پدیده‏ای بر اساس قوانین خاص و علت ویژه، به‌وجود آمده و تدبیر می‏شود. هیچ کار و هیچ اتفاقی در این جهان بر اساس تصادف و گتره‏ای به ‌وجود نمی‌آید. قوانین اجتماعی نیز از این قانون استثنا نمی‏باشند و تابع قوانین علت و معلولی و کنش و واکنشی هستند. قرآن کریم دربارة تغییر شرایط اجتماعی و دخالت انسان‌ها در این تغییر می‏فرماید: « انَّ اللّه‏ لا یُغَیِّرُ ما بقوم حتى یغیّروا ما بانفسهم --- خداوند سرنوشت هیچ امتی را تغییر نمی‏دهد، مگر اینکه خودشان سرنوشت خود را تغییر دهند»(الرعد، 11) یعنی انسان‌ها با اعمال و کردار اختیاری‌شان، باعث تغییر در شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... می‏شوند. در راستای این اصل و قانون الهی، اگر انسان‌ها معصیت و گناه کنند، گرفتاری‏های بسیاری برایشان به ‌وجود می‏آید؛ زیرا گناه علت بسیاری از مشکلات است؛ یکی از مشکلات و سختی‏هایی که در اثر گناه به ‌وجود می‏آید، تسلط بیگانگان بر سرنوشت انسان است.
امام صادق (علیه السلام) می‏فرمایند: خداوند متعال فرموده: «اگر کسی مرا بشناسد، در عین ‏حال گناه و عصیان ورزد، کسی را به او مسلط می‌کنم که مرا نشناسد (طاغوت باشد)» (وسایل‏الشیعه، ج15، ص307) در این روایت شریف، علت تسلّط افراد بی‏دین و خدانشناس بر سرنوشت انسان‌ها، گناه و نافرمانی الهی معرفی شده است.
6. کاهش مقام و ارزش
گناه و ارتکاب ناهنجاری اخلاقی، باعث بی‏آبرویی اجتماعی و کاهش منزلت اجتماعی می‏گردد. افرادی که به کارهای زشت و ناشایست و خلاف اصول انسانی و شرعی دست می‌زنند، حتی در میان هم‏ردیف‏های خود نیز بی‏ارزش و بی‏اعتبار هستند. در مقابل، افراد بادیانت و کسانی که ملتزم به دستورات اخلاقی و دینی هستند، نه تنها میان هم‏ردیف‏ها و دوستان خود محترمند، بلکه نزد افراد گناهکار نیز جایگاه ویژه و احترام خاصی دارند. حضرت امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام) دربارة نقش معصیت در کاهش ارزش اجتماعی و اخلاقی می‏فرمایند: « مَنْ عَصَى اللّه‏َ ذَلَّ قدرُهُ ---- کسی که خدا را عصیان و نافرمانی کند، خود را ذلیل و خوار ساخته است»( غرر الحکم و دررالکلم، ج2، ص619، ح179)
همچنین در روایت دیگری که از محضر نورانی امام صادق(ع) نقل شده است، می‏خوانیم: «بعد از رسیدن حضرت یوسف به پادشاهی مصر و نابودی عزیز مصر و گرفتار شدن زلیخا به فقر و بدبختی، روزی زلیخا اجازه خواست تا حضرت یوسف را ملاقات کند، ولی به او گفته شد: ای زلیخا! به ‏خاطر اتفاقاتی که بین تو و یوسف در گذشته افتاده است، نگران هستیم و می‏ترسیم (به تو) اجازه ملاقات با حضرت یوسف‌ را بدهیم. زلیخا گفت: من نمی‏ترسم از کسی که از خدا ترس دارد (تقوا دارد). وقتی به زلیخا اجازه داده شد، به خدمت یوسف شرفیاب شد. وقتی حضرت یوسف زلیخا را دید، به او گفت: ای زلیخا چرا رنگت تغییر کرده و چرا به این روز و به این گرفتاری افتاده‏ای؟ زلیخا گفت: سپاس و حمد خدایی را که پادشاهان و بزرگان را به ‏دلیل گناهانشان، برده و خوار کرده و برده‏ها و نوکرها را به ‏دلیل بندگی و خداترسی‏شان پادشاه و بزرگ ساخته است. حضرت یوسف به زلیخا گفت: ای زلیخا چه ‏چیزی باعث شد آن ‏کار (تقاضای ارتباط جنسی از یوسف)را با من بکنی؟ زلیخا گفت: زیبایی و دلربایی تو باعث این کار من شد. حضرت یوسف گفت: چگونه خواهی بود و چه خواهی کرد اگر پیامبر آخرالزمان را ببینی؛ پیامبری که اسمش محمد است و از من زیباتر، خوش‏خلق‏تر و بخشنده‏تر می‏باشد؟ زلیخا گفت: راست می‏گویی. یوسف گفت: از کجا فهمیدی من راست می‏گویم؟ زلیخا گفت: برای اینکه وقتی نام او را بردی و توصیف کردی، محبتش در قلبم قرار گرفت. در این موقع خداوند متعال به یوسف‌ وحی کرد و پیغام فرستاد که زلیخا راست می‏گوید و منِ پروردگار، زلیخا را به‌خاطر محبتی که به پیامبر آخرالزمان دارد، دوست می‏دارم. پس پروردگار متعال به یوسف امر فرمود تا با زلیخا ازدواج کند»(مجلسی، بحار الانوار، ج12، ص281)
7 جهنمی شدن و گرفتار عذاب الهی شدن که بدترین اثر گناه است..
در آخر حدیثی را در مورد ترک گناه از پیامبر اکرم نقل میکنیم:
پیامبر خدا (صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم ):«لا یَقْدِرُ رَجُلٌ على حَرامٍ ثُمَّ یَدَعُهُ ، لَیس بهِ إلاّ مَخافَةُ اللّه ، إلاّ أبْدَلَهُ اللّه‏ُ فی عاجِلِ الدُّنیا قَبْلَ الآخِرَةِ ما هُو خَیرٌ لَهُ مِن ذلکَ ---- هرشخصی بتواند کار حرامى انجام دهد و آن را فقط به خاطر ترس از خدا فرو گذارد خداوند ، پیش از آخرت ، در همین دنیا بهتر از آن را به وى عوض دهد.»( کنز العمّال : 43113 منتخب میزان الحکمة : 144)
در مورد شناخت گناهها وهمچنین راههای ترک آنها رجوع به کتاب «گناهان کبیره» مرحوم دستغیب مفید می باشد.
برای مطالعه وآگاهی بیشتر رجوع شودبه:
1. کتاب( اخلاق در قرآن) تالیف حضرت آیت الله مکارم شیرازی


اولین دیدگاه را شما بگذارید گناه و توبه ،

 گامها و...   

مشخصات مدیر وبلاگ

ویرایش

لوگوی دوستان



ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ