در آموزه های دینی از سه حق که حق الله، حق الناس و حق النفس باشد، نام برده شده است.[1]
1. حق الله اموری مانند نماز و روزه و حج و زکات و ... است که بر مکلف انجام آن واجب است و یا اموری که خداوند از آن نهی نموده، مانند نوشیدن شراب و زنا و... که ضروری است از انجام آن اجتناب کرد.
2. حق الناس به حقوقی گفته می شود که در ارتباط با دیگران است و در این زمینه فرقی بین حقوق مالی، مانند غصب اموال دیگران و یا تلف نمودن آن و یا بردن آبروی افراد، مانند غیبت، تهمت و ... نیست.
3. حق النفس، حقی است که نفس و جان انسان بر وی دارد و رعایت آن ضروری است. در این باره امام سجاد (ع) در رساله حقوق فرموده است:
حق خودت این است که وجودت را وقف اطاعت خدا کنى، حق زبان، گوش، چشم، دست، پا، شکم و اندام را ادا کنى و از خدا در این راه کمک خواهى.
حق زبان این است که با خوددارى از گفتار زشت حرمتش را نگه دارى، به گفتار نیک عادتش دهى، آن را جز در موارد نیاز و منافع دین و دنیا بکار نیندازى، از سخنان بیهوده زشت و بىثمر که احتمال زیان دارد و سود چندان ندارد، معافش دارى، زبان گواه و دلیل بر عقل آدمى پیرایه خردمند عقل است و زبان مؤدب (عبارت متن بسیار درهم و برهم است و بر حسب تخمین ترجمه شد) و لا قوة الا باللَّه العلى العظیم.
حق گوش این است که پاکش نگه دارى، و این مجراى قلب را جز به روى دهان ارزشمندى که خیرى در آن بوجود آرد، یا خوى ارجمندى بدان بخشد نگشائى، گوش دریچه ورود سخن به قلب است که مفاهیم گوناگون و نیک و بد را به آن مىرساند و لا قوة الا باللَّه.
حق چشم این است که آن را به حرام ندوزى، و جز آنجا که عبرتى در کار باشد، بصیرتى افزاید یا علمى بدست آرد، بکارش نگیرى که چشم دریچه عبرت (قلب) است.
حق پا آن است که با آن راه حرام نپیمائى، مرکب راهى که پویندگانش خفت و اهانت بینند قرارش ندهى، پا وسیله نقلیه توست، به راه دینت میبرد، و وسیله سبقت توست. و لا قوة الا باللَّه.
حق دست آن است که به حرام دراز نکنى، که فردا به کیفر خدا گرفتار شوى، و امروز به سرزنش ملامتگران، و از کارهاى واجب آن را عقب نکشى، بلکه با بستن دست از بسیارى از نارواها و گشودنش به بسیارى از غیر واجبات، عزیزش دارى آنگاه است که خردمندى کرده شرف دنیا و ثواب آخرت را فراهم خواهد کرد.
حق شکم این است که آن را ظرف حرام، کم یا زیاد نکنى، در حلال نیز میانهروى نمائى از حد تقویت بحد سستى و ناجوانمردیش نکشانى، هنگام احساس گرسنگى و تشنگى بر آن مسلط باشى که سیرى تا حد تخمه (هیضه) مایه کسالت، کندکارى، و باز شدن از هر خیر و کرامتى است، و آب خوردن تا آنجا که شکم مالامال شود حماقت و جهالت آرد، و مردانگى را ببرد.
حق اندام این است که آن را از حرام (زنا و غیره) نگه دارى و (براى این کار) از فرو خواباندن چشم (نگاه نکردن) که بهترین کمک است، و یاد فراوان مرگ، و تهدید نفس به عذاب خدا، کمکگیرى، و حفظ و تأیید از خداست، و لا حول و لا قوة الا باللَّه. [2]
جبران رعایت نکرن این امور توبه و بازگشت به خدا است. باید تصمیم بگیریم آنها را رعایت کنیم و البته از خدا کمک بخواهیم که بدون یاری او امکان بندگی و ترک گناه نداریم.
[1]. فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى، ج 2، ص 469، انتشارات صدر، تهران، 1415 ق.
[2].تحف العقول، ترجمه آیت الله جنتی، ص 409.