برای روشن شدن مساله باید چند سطری به عنوان مقدمه مطالبی بیان شود.
در فرهنگ قرآن کریم، توفیق به معنای «آسان کردن» است؛ یعنی خدای سبحان، پیمودن راه را برای انسان آسانتر میکند؛ چه از طرف مثبت که همان صراط مستقیم است و چه از جانب منفی که کج راهه است. آن جایی که خداوند به کسی توفیق میدهد، به این معناست که گرایش قلبی او به سمت امور خداپسند، آسانتر میشود و اسباب و علل حرکت در این مسیرها، برایش فراهمتر میگردد و بهتر معارف را درک میکند و راحتتر عمل میکند؛ البته این به معنای آن نیست که راه گناه برای او بسته است - و الا جبر به وجود میآید - بلکه گناه کردن برای وی سخت است.
عکس توفیق، حالت بیتوفیقی است؛ یعنی به واسطه گناه پیدرپی، گرایش قلبی انسان به سمت امور ناپسند، آسان میشود. چنین فردی، راحت دروغ میگوید؛ راحت به نامحرم نگاه میکند و با سختی، معارف الهی را میفهمد و عمل میکند؛ نسبت به مسائل معنوی، بیمیل است؛ ترک گناه برای او سخت میشود و اذعان دارد که دلم میخواهد گناه نکنم؛ ولی نمیتـوانم!
پس توفیق در هر دو مسیر، به معنای سهولت است. قرآن کریم درباره گروه اول میفرماید: «فامّا من اعطی واتّقی و صدّق بالحسنی، فسنیسّره للیسری؛( لیل، آیه 5-7)
و اما آن کس که برای رضای خدا از مال خویش بخشید و تقوا پیشه کرد و نیکوترین وعده خدا را در مورد انفاقکنندگان راست شمرد، به زودی او را برای ورود به بهشت، آماده خواهیم ساخت و به آسایش و زندگی آسوده میرسانیم».( برگرفته از ترجمه قرآن براساس تفسیر المیزان، سیدمحمدرضا صفوی)
قرآن درباره گروه دوم نیز میفرماید: «و امّا من بخل و استغنی و کذّب بالحسنی فسنیسّره للعسری؛( لیل، آیه 8-10)و اما آن کس که بخل ورزید و با گردآوری ثروت، در پی توانگری بود و نیکوترین وعده خدا را دروغ شمرد، به زودی او را برای دشواری و عذاب، آماده خواهیم ساخت».
بنابراین، راه برای هر دو گروه باز است. گروه اول به راحتی کار خیر انجام میدهند و در عین حالی که میتوانند گناه کنند، گناه کردن برایشان سخت است و گروه دوم به راحتی گناه انجام میدهند و در عین حالی که میتوانند توبه کنند، توبه کردن برایشان سخت است. پس هر دو گروه با اختیار خود، مسیر حرکت خود را انتخاب میکنند؛ هم گروه اول، توان گناه کردن دارند، ولی با اختیار خود گناه نمیکنند و هم گروه دوم توان توبه دارند، ولی با اختیار خود و به سختی، توبه میکنند یا موفق به توبه نمیشوند.( تقریرات درس تفسیر، سوره یونس، آیه 88)
حضرت امام قدس سره در مورد ارتباط اعمالی که انسان انجام میدهد و توفیق یا سلب توفیقی که نصیب او میشود، میفرماید: «ممکن است یک نظر به نامحرم یا یک لغزش کوچک لسانی، مدتها انسان را از سرایر و حقایق توحید باز دارد و از حصول جلوات محبوب و خلوات مطلوب که قره العین (نور چشم) اهل معرفت است، باز دارد» (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص69)
امام علی(ع) می فرماید« ترک الخطئیة اسیر من طلب التوبه: ترک گناه آسان تر از توبه کردن است. »
هم چنبن در باره حقه های شیطان می فرماید:« و یمنیه التّوبة لیسوفها اذا (حتّی) هجمت منیته علیه اغفل ما یکون عنها»؛
(شیطان) توبه را به صورت آرزویی در می آورد تا انسان برای انجام آن امروز و فردا کند تا آن گاه که مرگش فرا رسد و به طور کامل از آن غافل شود.
در روایت آمده است که کارهای خیر باعث از بین بردن گناهان می شود و کافی است بعد از اینکه گناهی را انجام می دهیم فرصت انجام یک کار خوب را پیدا کنیم، حال آن کار خیر هر چه می خواهد باشد از خواندن نماز گرفته تا نیکی به پدر و مادر و هر کار خوب دیگری که مهلت انجام آن را پیدا کنیم.
اما اگر خدا نخواهد به انسان مهلت و فرصت جبران بدهد هر کاری که بکنیم نمی توانیم کار خیر انجام دهیم. در روایت آمده است که پس از واقعه کربلا و زمانی که اهل بیت(علیهم السلام) را از شام به مدینه فرستادند؛ یزید بر حسب ظاهر اظهار پشیمانی کرد و از امام سجاد(علیه السلام) خواست تا راهی برای جبران گناه خود به او نشان دهد، امام فرمودند: نماز غفیله بخوان. حضرت زینب(سلام الله علیها) به امام سجاد علیه السلام فرمودند: یزید با این گناه بزرگ باز هم میتواند توبه کند و خدا توبه او را قبول میکند؟ امام فرمودند: او توفیق توبه پیدا نمیکند.
کسانی توفیق توبه پیدا میکنند که مورد لطف خدا قرار بگیرند؛ چرا که اول تا خداوند به انسان نظر نکند انسان توفیق توبه پیدا نمیکند. انسان باید بکوشد که مرتکب گناه نگردد و در صورت ارتکاب معصیت فوراً توبه کند و امروز و فردا ننماید؛ چرا که تسویف در توبه و به عبارتی به تاخیر انداختن توبه از وساوس شیطان است تا به این ترتیب توفیق توبه را از انسان سلب کند. توبه، واجب فوری است؛ یعنی لازم است پس از ارتکاب گناه، بلا فاصله توبه کرد. لقمان به فرزندش سفارش می کند: « ای پسرم! توبه را به تاخیر نینداز؛ زیرا مرگ ناگهانی فرا می رسد». مرگ خبر نمی کند و ممکن است پیش از آنکه گناهکار موفق به توبه شود، مرگش فرا رسد و بدون توبه از دنیا برود.
این نکته را هم در نظر داشته باشیم که تاخیر توبه از گناهان علاوه بر زیاد شدن گناه، ممکن است موجب سلب توفیق و موفق نشدن بر توبه نیز بشود. تا جایی که زمانی برسد که آن زمان دیگر توبه قبول نیست:
«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً؛ پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مى دهند، سپس زود توبه مى کنند. خداوند، توبه چنین اشخاصى را مى پذیرد؛ و خدا دانا و حکیم است.»(نساء - 17)
«وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُوْلَئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا؛ براى کسانى که کارهاى بد را انجام مى دهند، و هنگامى که مرگ یکى از آنها فرا مى رسد مى گوید: «الان توبه کردم!» توبه نیست؛ و نه براى کسانى که در حال کفر از دنیا مى روند؛ اینها کسانى هستند که عذاب دردناکى برایشان فراهم کرده ایم.»(نساء - 18)
همچنین در اثر کثرت گناه، اعتقاد و ایمان انسان ضعیف تر شده و در اثر عدم توبه حتی ممکن است که بسیاری از اعتقادات را تکذیب کرده و کافر شود و در نهایت با کفر از دنیا برود. همانطور که خداوند متعال می فرماید: «سر انجام آنان که به اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که کافر شده و آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند». درست است که طبق روایات «توبه از هر کسی تا زمانی که از حیات خود مأیوس نشده قبول است»؛ ولی باید توجه داشت که هر چه توبه به تاخیر انداخته شود، سخت تر خواهد بود؛ چون نفس انسان مزه گناه را هر چه بیشتر بچشد، ترکش سخت تر خواهد شد.
مهلتهایی که خدا به انسان میدهد گاه طولانی مدت است مانند مدت عمر که فرصت داریم کارهای خیر انجام دهیم یا اینکه در این مدت طولانی خداوند مهلت ویژهای به انسان میدهد و آن فرصت جوانی است. روز قیامت خداوند از انسان چهار سئوال می کند که یکی از آنها درباره جوانی است.
مهلتهای دیگری هم است که بسیار زود گذر است که به این فرصتها در روایات ابر زودگذر میگویند. در روایتی آمده است خود را در معرض این فرصتها قرار بدهید و با این فرصتها حرکت کنید. این فرصتها در کربلا برای زهیر بن قین و حر بن یزید ریاحی هم اتفاق افتاد و آنها به خوبی از آن استفاده کردند.
«هر گناهی همچون لکهای تیره بر دل روشن آدمی است، زمانی که بار گناهان انسان زیاد شود، شعاع آن لکه نیز بیشتر میشود تا تمام دل را فراگرفته و روشنی وجود را از بین میبرد.
انباشتگی گناه موجب سلب توفیق فلاح و رستگاری از انسان میشود و انسان باید از هر فرصت و مجالی برای توبه استفاده کند و به ویژه از لیالی خاصی که توبه در آن سفارش شده، همچون شب جمعه که درهای رحمت خداوند روی بندگان گشوده میشود. »