حضرت مهدى(علیه السلام) در نیمه شعبان سال 255 هجرى در شهر سامرّا متولّد گردید.
نام مشهور مادر آن حضرت، نرجس [نرگس] است.
پنج سال از زندگانى او در حیات پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى گذشت.
در آن مدّت، فعّالیّت مهمّ و اساسى امام عسکرى بر دو امر مهمّ متمرکز بود:1ـ احتیاط کامل از دستگاه حاکم،2ـ آشنا کردن او با یاران نزدیک خود.
امام مهدى(علیه السلام) پس از پدر، مسئولیت امامت را در سال 260 هجرى در پنج سالگى به عهده گرفت.
خردسالى امام پدیده اى شگفت آور نیست، همان طور که حضرت یحیى در کودکى صاحب حکم نبوّت شد، چنان که خداوند در سوره مریم، آیه 12 مىفرماید: «یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّة وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»اى یحیى! کتاب آسمانى را با نیرو بگیر. و این گونه او را در کودکى حکم نبوّت دادیم.
امام حسن عسکرى(علیه السلام) چند روز پیش از وفات، به دوستان خود، در مجلسى که چهل تن از یاران وفادارش حضور داشتند و از جمله آنان محمّد بن عثمان و معاویة بن حکیم و محمّد بن ایّوب بودند، چنین فرمود:
غیبت صغرى از سال 260 هجرى تا سال 329 هجرى به طول انجامید.
امام مهدى(علیه السلام) با بعضى از یاران نزدیک خود به طور مستقیم تماس مىگرفت و به آنان توصیه مىفرمود که مشاهدات خود را در میان مردم تبلیغ کنند و سفارش مىکرد که مکان و سایر خصوصیّاتى را که راه وصول به سوى او را براى مقامات دولتى آسان مىساخت، پنهان دارند.
آن حضرت به مسائل گوناگون مردم از طریق وکیلان و سفیران خود، که مورد اعتماد او بودند، پاسخ مىداد; فقط با کسانى که اخلاصشان محرز و مورد اطمینان کامل بودند و راز را افشا نمىکردند تماس مىگرفت.
تلاش هاى پیگیر معتمد، خلیفه عبّاسى و پس از او معتضد، براى دستگیرى حضرت مهدى(علیه السلام) بىنتیجه ماند.
مأموران براى چندمین بار در سامرّا خانه امام حسن عسکرى را محاصره کردند، همه جاى خانه را بازرسى نمودند، وقتى وارد خانه شدند از سرداب، بانگ تلاوت قرآن به گوش رسید. بر در سرداب فراهم آمدند و آنجا را محاصره کردند تا کسى نه در آنجا به درون رود و نه از آنجا بیرون آید. فرمانده سربازان بر در ایستاد تا همه سربازان به او پیوستند. امام(علیه السلام) از در سرداب بیرون آمد و از مقابلشان گذشت، وقتى از چشم ناپدید شد، فرمانده گفت: پایین بروید. گفتند آیا او نبود که از برابر تو گذشت؟ جواب داد: من کسى را ندیدم.
پس چرا او را رها کردید؟ گفتند ما پنداشتیم که تو او را دیده اى.
اموال و حقوق شرعىاى که از طرف شیعیان به امام(علیه السلام) مىرسید، توسّط نمایندگان و وکیلان توزیع مىشد و به مصرف واقعى خود مىرسید.
قسمتى از اموال به طور مستقیم به دست امام(علیه السلام)مىرسید و قسمتى را نایب، بر وفق قواعد و احکام اسلامى در صرفِ حقوق، مصرف مىکرد.
وظایف نوّاب آن حضرت، علاوه بر رسیدگى به امور مالى، گرفتن سؤالات و رساندن آن به امام و رساندن پاسخ امام به مردم بود.
نوّاب چهارگانه کسانى بودند که در غیبت صغرى از طرف امام(علیه السلام)داراى وکالت خاصّه بودند.
آنان به ترتیب و بنا به تسلسل تاریخى عبارت بودند از:1ـ عثمان بن سعید العمرى، مدّت نیابت پنج سال،2ـ محمّد بن عثمان العمرى، مدت نیابت حدود چهل سال،3ـ حسین بن روح نوبختى، مدّت نیابت حدود بیست و یک سال،4ـ و على بن محمّد سمرى، مدّت نیابت سه سال.
و با پایان زندگى این چهار نفر، دوران غیبت صغرى در سال 329 هجرى به پایان رسید و سپس دوران غیبت کبرى آغاز گردید.
تحرّکات و تلاش هاى آنان - بدون این که مأمورین را به خود جلب کنند - بسیار سرّى بود.
از جمله کوشش هاى آنها حلّ مشکلات علمى و شرکت در بحث ها و مناظرات عقیدتى بود که براى راهنمایى پایگاههاى مردمى یا براى پاسخگویى به شبهه ها و دفاع از اسلام انجام مىشد.
نیابت و نمایندگى خاصّ از طرف امام مهدى(علیه السلام) 69 سال و شش ماه و پانزده روز ادامه داشت و این مدّت، غیبت صغرى نام دارد.
غیبت صغرى در سال 329 پایان یافت.
در آن وقت، عمر امام مهدى(علیه السلام)74 سال بود.
آن گاه غیبت کبرى آغاز گردید تا خداوند حکیم در زمان و شرایط مساعد به آن حضرت اجازه ظهور دهد تا زمین را پر از عدل و داد کند و حکومت واحد جهانى را تشکیل دهد و آرزوى بشریّت را، که همان تحقّق مدینه فاضله است، محقّق گرداند.
به امید آن روز.
اعتقاد به مهدویت، اختصاص به شیعه ندارد، بلکه بر اساس روایات فراوانى که از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)ی رسیده، علماى اهل سنّت نیز این موضوع را قبول دارند.
ولى معمولا آنان، تولّد حضرت مهدى را انکار مىکنند و مىگویند: شخصیّتى که پیامبر اکرم از قیام او خبر داده، هنوز متولّد نشده است و در آینده تولّد خواهد یافت.
شبراوى شافعى در «الاتّحاف» گوید:«شیعه عقیده دارد مهدى موعود ـ که احادیث صحیحه درباره او وارد شده ـ همان پسر حسن عسکرى است و در آخر الزّمان ظهور خواهد کرد، ولى صحیح آن است که او هنوز متولّد نشده و در آینده متولّد مىشود و او از اشراف اهل بیت کریم است.»ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه، ذیل خطبه 16 مىگوید: «اکثر محدّثین عقیده دارند مهدى موعود از نسل فاطمه(علیها السلام) است و اصحاب ما معتزله آن را انکار ندارند و در کتب خود به نام او تصریح کرده اند و شیوخ ما به او اعتراف نموده اند. منتها او به عقیده ما هنوز متولّد نشده و بعداً متولّد خواهد گردید.»با این حال، تعدادى از مورّخان و محدّثان اهل سنّت، تولّد آن حضرت را ذکر کرده و آن را یک واقعیت دانسته اند ، از جمله:
1 ـ عزّالدّین ابن اثیر (متوفّاى 630) در حوادث سال 260 هجرى مىنویسد:«ابو محمّد عسکرى (امام حسن عسکرى) در سال 232 متولّد شد و در سال 260 وفات یافت و او پدر محمّد است که شیعه او را «منتَظَر» نامند.»
2 ـ عماد الدّین ابوالفداء اسماعیل بن نورالدّین شافعى (متوفّاى 732) گوید:«على هادى (امام دهم) در سال 254 هجرى در سامرّا وفات یافت. او پدر حسن عسکرى است و حسن عسکرى یازدهمین امام از ائمّه دوازده گانه است و او پدر محمّد منتظَر صاحب سرداب است و در سال 255 متولّد شده است.»
3 ـ ابن حجر هیتمى مکّى شافعى (متوفّاى 974) در «الصّواق المحرقه» مىنویسد: «حسن عسکرى در سامرّا وفات یافت، عمرش 28 سال بود و به قولى او را مسموم کردند و از خود فرزندى جز ابوالقاسم محمّد حجّت باقى نگذاشت، عمر او به وقت وفات پدرش پنج سال بود، لیکن خدا در آن کمى سنّ، به وى حکمتِ امامت را عطا کرده بود و «قائم منتظَر» نامیده مىشود.»
4 ـ نورالدّین على بن محمّد بن صبّاغ مالکى (متوفّاى 855) گوید:«مدّت امامت امام حسن عسکرى دو سال بود. او بعد از خودش فرزندش «حجّت قائم» را باقى گذاشت که براى حکومتِ حقّ، انتظارش کشیده مىشود. پدرش او را مخفى نگهداشته و پنهانش کرده بود و آن به علّت سختى کار و خوف از سلطان وقت بود.»
5 ـ ابوالعبّاس احمدبن یوسف دمشقى قرمانى (متوفّاى 1019) در «اخبار الدُّوَل و آثار الأُوَل» مىنویسد:«فصل یازدهم کتاب در بیان حال خلف صالح امام ابى القاسم محمّد فرزند حسن عسکرى است که عمرش به وقت وفات پدرش پنج سال بود، لیکن خدا به وى حکمت عطا فرمود، چنان که به یحیى(علیه السلام) داده شد، او متوسّط القامه، زیباموى، زیبابینى و گشاده پیشانى بود.»معلوم مىشود که تولّد حضرت مهدى براى این نویسنده و مورّخ سنّى به قدرى واضح و یقینى بوده که حتّى به بیانِ قیافه و شمائل آن حضرت نیز پرداخته و از او به نام «الخلف الصّالح» یاد کرده است.
6 ـ حافظ ابوعبدالله محمّد بن یوسف کنجى شافعى (متوفّاى 658) در «کفایة الطّالب» مىنویسد:«امام عسکرى روز جمعه هشتم ربیع الاوّل در سال 260 در سامرّا از دنیا رفت و در خانه اى که پدرش در آن دفن شده بود، دفن گردید، پسرش را بعد از خود گذاشت و اوست امام منتظَر.
کتاب کفایة الطّالب را در اینجا تمام کرده و حالات او را در کتابى مخصوص مىنگاریم.»ناگفته نماند که کتاب ویژه این عالمِ سنّى درباره حضرت مهدى(علیه السلام)، البیان فى اخبار صاحب الزّمان نام دارد.
7 ـ خواجه پارسا از بزرگان مذهب حنفى در کتاب «فضل الخطاب» مىنویسد:«ابو محمّد حسن عسکرى بعد از خودش جز فرزندى به نام ابوالقاسم محمّد منتظَر که مرسوم به قائم و حجّت و مهدى و صاحب الزّمان است بر جاى نگذاشت. شب میلاد او نیمه شعبان سال 255 هجرى و مادرش امّ ولد بوده که نرجس نامیده شده است.»
8 ـ ابن طلحه کمال الدّین شافعى (متوفّاى 654) در کتاب ارزشمندش به نام «مطالب السَّئُول فى مناقب آلالرّسول» مىنویسد:«امّا در مناقب ابو محمّد حسن عسکرى همین بس که بزرگترین منقبب و مزیّتى که خدا به او داده آن است که مهدى موعود از صلب اوست... مادرش کنِیرى است به نام صیقل و نام خودش محمّد، کنیه اش ابوالقاسم، لقبش «حجّت» و «خلف صالح» و به قولى «منتظَر» است.»
9 ـ شمس الدّین ابوالمظفّر سبط بن جوزى حنفى (متوفّاى 654) در کتاب معروفش «تذکرةالخواصّ» مىنویسد:«محمّد بن حسن بن على بن محمّد بن على بن موسى الرّضا بن جعفر بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب، کنیه اش ابوعبدالله و ابوالقاسم است. و او خلف حجّت، صاحب الزّمان، قائم منتظَر و آخرین ائمّه است. خبر داد ما را عبدالعزیز بن محمود بن بزّاز از ابن عمر گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «خارج مىشود در آخر الزّمان مردى از فرزندانم که اسم او مثل اسم من و کنیه او مثل کنیه من است، زمین را پر از عدل مىکند، همان طور که پر از ظلم شده باشد، این همان مهدى است.»
10 ـ عبدالوّهاب شعرانى شافعى مصرى (متوفّاى 973) در کتابش به نام «الیواقیت والجواهر» مىنویسد:«... او از اولاد امام حسن عسکرى و تولدّش در نیمه شعبان سال 255 واقع است و او باقى مىماند تا با عیسى بن مریم(علیه السلام) اجتماع کند. و عمر شریفش تا زمانِ ما که اکنون سال 958 است، 706 سال مىباشد.»
از حضرت مهدى(علیه السلام)، مطالبى ارزنده تحت عنوان توقیعات و نامه هاى آن حضرت به نوّاب اربعه و بعضى از اَعلامِ خاصّانِ مورد اعتماد او، نقل گردیده که در مجامع حدیثى از قبیل: بحارالانوار، احتجاج طبرسى، غیبت نعمانى، غیبت شیخ طوسى و اکمال الدّین شیخ صدوق، روایت شده است.
اینک از میان کلمات و سخنانِ آن منجىِ بشریّت و مهدى موعود، چهل حدیث برگزیده را که هر یک رهنمودى بزرگ و امّید بخش است، به جویندگان هدایت و منتظران ظهورش تقدیم مىدارم.
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دسته بندی موضوعی
دوستان