سفارش تبلیغ
صبا ویژن

با عرض سلام من زنی مومن وکاملا اگاه به مسایل دین اسلام هستم .همسرم طلبه است و خودم مربی قرآن و متخصص در رشته ی مفاهیم هستم و دارای 1 فرزند دختر 7 ساله هستم ومدتی است که اافکاری پریشان روح ودلم را آزار می دهد وحدود 3سالی است که زندگیم را نابود کرده است و قادر به بیان با هیچکس نیستم و گاهی تصمیم می گیرم که دست به خودکشی بزنم تا از دست افکاری که ناخود آگاه به ذهنم می آید و مخصوصا از وقت اذان مغرب تا شروع صبح راحت شوم انگار که از همه چیز می ترسم ولی می گویم باید صبر کرد هرچه دعا و نذر می کنم انگار خدا تحویلم نمی گیرد خیلی می ترسم خیلی و حالا که کسی را پیدا کردم تا درد دلم بندیسم اشک صورتم را پر کرده و دستانم می لررزد و از پر رویی خودم در محضر خدا شرم گینم در مورد اهلبیت خدا که من زمانی عاشق نام ویادآنها بودم و در همه مسایل امیدومقلدم بودند افکاری زشت به ذهنم می آید طوری که از مسجد و مقدسات دوری می کنم و وقتی قرآن را می بینم و یا اسمش را می شنوم در ذهنم فکر توهین به ان می آید فکر می کنم دچار وسواس فکری شدم چیکار کنم از شر این فکر ها خلاص شوم؟

خواهر گرامی؛ نه از شما بدمون اومد و نه اصلا به حرفاتون خندیدیم. پرسش شما نشون میده که ما با جوونی در ارتباطیم که ریه‌های سالم معنویتش، تحمل غبار گناه رو نداره و تمام تلاش خودشو واسه رسیدن به کمالات بیشتر و تقرب به خدای مهربون انجام میده. درمیون گذاشتن خصوصی‌ترین حرفاتون با ما، گویای اعتمادیه که به ما دارید که خدا رو شاکریم.

خواهر محترم، لازمه توجه شما رو به این نکته جلب کنیم که خطور افکاری ناراحت کننده که به صورت غیر اختیاری، ناخواسته و تکراری وارد ذهن می‌شه و فرد علی رغم تلاش در جهت جلوگیری از ورود اونا به ذهن، قادر به کنترلشون نیست، برای بسیاری اتفاق میفته و شما تنها فردى نیستید که از اینجور افکار مزاحم و تکرارى رنج مى‏برید. تو سیستم خدا هم رسم بر این نیست که فکر گناه رو گناه تلقی کنن و واسش عذاب بنویسن.
البته تو مکاتبه قبلی دوست خوبم، جواب مناسبی رو تقدیمتون کرده اما خوب واسه اینکه به سوال دوباره شما جوابی داده باشیم و با این بهوونه همراهی خودمونو اعلام کنیم، نگاهتون رو به نظاره کلماتی گاه تکراری دعوت می کنم. اگه موافق باشد همن اول کار، کلمات شما رو مرور کنیم که من ازش انرژی مثبت گرفتم. ببینم با تکرارش چه حالی بهتون دست میده: «من زنی مومن وکاملا اگاه به مسایل دین اسلام هستم»، «همسرم طلبه است و خودم مربی قرآن»، «دارای 1 فرزند دختر 7 ساله هستم»، «من زمانی عاشق نام ویادآنها بودم»، «من به اهل بیت زنده ام»، «من به امید روزشماری برای ایام فاطمیه و محرم صفر زنده بودم که به عشق آنها زندگی کنم»، «از قبل ازدواج از خدا خواسته بودم که به من لطف کند و جایی بزرگ نصیبم کند و ان صورت من طبقه پایین خانه ام را حسینیه می کنم و وقتی ازواج کردم فهمیدم همسرم نیز چنین آرزوییی دارد» و ... . یقین دارم کلی از این نعمتای خوب خدا تو وجود شما و آشیانه گرمتون پیدا میشه که به ما نگفتید یا حتی خودتونم نمی دونید. اینا رو واسه چی یادآوری کردم؟
حقیقت اینه که شیطون، خیلی هنرمنده. گاهی اونقدر خوب سفسطه می بافه که خیال می کنیم بزرگترین فیلسوف عالمه. گاهی اونقدر عاطفی و دلسوز نشون میده که انگار بهترین روان شناس دنیاست. اونقدر با دقت برخورد می کنه که گاه اونو فرشته ای می بینیم که داره ما رو به سوی خدا می بره. هم? اینا واسه اینه که نقابهای او، خیلی شبیه اصله. یه وقتایی یه کار اشتباه کوچیک رو چندین برابر بزرگ می کنه و آیینه دق ما می کنه تا فکر کنیم ما اینیم و هرگز نمی تونیم کاری رو انجام بدیم که خدا رو خوشحال کنه. اون به راحتی می تونه حتی یه رفتار درست و عادی رو، اشتباه جلوه بده تا ما دست از اون و خیلی رفتارهای شبیه اون برداریم، تا به خودمون در انجام کار درست، نمر? کمی بدیم. نقط? محوری انحراف از دوستی با خدا، همین کم ارزش دیدن خودمونه. من وقتی احساس کنم ارزش کمی دارم، قطعا خودمو آماد? کارهای خوب که ارزش زیادی داره نمی بینم؛ مثل سکه ای که میشه باهاش فقط پفکی خرید یا انداخت گوشه ای تا از شرش خلاص شد. اما اگه بدونم تو دستم یه گوهره که می تونم باهاش هم? عالم رو بخرم، بازم رهاش می کنم یا دنبال چیزای کم ارزش میرم؟ نه. امامان خوب ما فرمودن، ارزش شما به انداز? بهشته، پس خودتو کم نفروش. شیطون با همین مهارت منو از قرآن و آموزش اون به دیگران دور می کنه؛ منو از همسر خوبم دور می کنه؛ مو از وظایف همسرداری دور می کنه، منو ...، تا اونجا که حاضرم نباشم. هه اینا واسه اینه که اون تونسته منو از خودم، خود واقعیم، دور کنه.
حالا با این حرفا قصد داریم به کجا بریم؟ ابزارهای شیطون واسه آدما متناسب با شخصیت اوناست. قطعا من که به ندایی میرم دنبالش با شمایی که مواظب چشم و گوش و لقم? غذا و ... هستید و مربی قرآنید و طلبه اید و همسر سرباز امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، برای شیطون یکجور نیستیم. اون مجبوره برای شما از ابرازهای لطیف تر و دقیقتری استفاده کنه تا لو نره. او هم? توانشون میذاره تا هم? موفقیتهای شما رو برای خودش تصاحب کنه و اگه شده قدمی، عقل و احساس شما رو به عقب برگردونه. گاهی این اتفاقات خیلی خیلی نامرئی و ناهوشیار بوجود میاد. مثلا همون فکرایی که گفتید در مورد مقدسات و اهل بیت (علیهم السلام) دارید. خدا تو قرآن فرموده؛ شیطان وسوسه داره تا خودشو به شما نزدیک و شما رو از خدا دور کنه. این شما نیستید که اون فکرها رو دارید بلکه شلیک وسوسه‌های شیطون طرف شماست. پس این در اختیار شما نیست که شما به حساب خودتون واریز می کنید. همین خودپنداری این رفتار باعث میشه توان عاطفی و ذهنی کمتری در بقیه عبادات داشته باشید.
اجازه بدید دلتون رو به قبول این حرفها و آرامش نزدیکتر کنم با بیاناتی از امام صادق (علیه السلام). جوونی شاید با همین حالی که شما دارید اومد خدمت ایشون و همین حرفهای شما رو عرض کرد که من فکرای بدی میاد تو ذهنم در حالیکه ازشون بیزارم. آقا با یه طمأنینه و شاید یه لبخند مهربانانه فرمودن این نشون? ایمانه. اگه مؤمن نبودی که آزار دهنده نبود. در حدیث دیگه اى از امام صادق (علیه‏السلام‏) مى‏خونیم: «ما من مؤمن الا و لقلبه اذنان فى جوفه : اذن ینفث فیها الوسواس الخناس و اذن ینفث فیها الملک فیؤید الله المؤمن بالملک ، فذلک قوله و ایدهم بروح منه»: هر مؤمنى قلبش دو گوش دارد، گوشى که در آن وسواس خناس (شیطان) می دمد، و گوشى که فرشته در آن مى‏دمد، خداوند مؤمن را به وسیله فرشته تقویت مى‏کند، و این همان است که مى‏فرماید: و ایدهم بروح منه.
هیچکدوم از مشکلات زندگی اونقدر بزرگ نیست که بتونه دل پاک و ذهن منطقی شما رو از مسیر دوستی با خدا و دوستانش جدا کنه. یقین داشته باشید که خدا اونهمه خوبی شما رو بهتر از دیگران می بینه. مطمئن باشید که او از هرکسی برای ما دلسوزتره. شک نکنید که او برای شما بهترینها رو میخواد. اینا باعث میشه شما اعتماد بیشتری بهش داشته باشید و صبرتون رو تقویت کنید. همون و صبر و درایتی که شیطون رو خلع سلاح می کنه.
خدا شما رو دوست داره. دلتون تیره نیست و احساس محبتتون کم نشده. شما خوبید. مهم اینه که اینو قبول کنید و به سوی بهتر شدن راه رو ادامه بدید و ناهمواریها رو با همون شناخت درست از شیطون و ایمان به خدا، بگذرونید.
خواهر محترم، در ادامه برای دوری از اون افکار نکاتی رو متذکر میشم، هرچند فکر نمی کنم بهشون نیازی داشته باشید:
1ـ از آنجا که معمولاً این افکار به هنگام بیکارى به سراغ فرد مى‏آید، سعى کنید با یک برنامه‏ریزى دقیق و حساب شده تمام اوقات شبانه ‏روزى خود را پر کنید و هیچ گاه بیکار نباشید. به مطالعه، نظافت اتاق، کمک به دوستان، ورزش و... مشغول باشید و هر گاه بیکار شدید خود را به کارى مشغول سازید.
2ـ هرگاه افکار مزاحم به سراغ شما آمد خود را مشغول کار دیگرى کنید و با ایجاد حواس‏پرتى از آن افکار مزاحم دورى کنید.
3ـ هرگاه این افکار به سراغتان آمد و متوجه شدید، وسط افکار به خود بگویید: «بس است دیگر» و بدین وسیله رشته افکار مزاحم را قطع کرده و به سراغ مطلبى دیگر خواهید رفت.
4ـ ذکر این نکته لازم است که غالبا افکار مشوش و آلوده از بازى‏هاى شیطان و وسوسه‏هاى نفس است که هدف از آن سرگرم کردن انسان و باز داشتن او از توجه به عبادت خدا و انجام اعمال نیک است و انسان باید در برابر این نوع افکار و هجوم آن بى اعتنا باشد و با پرکردن فضاى قلب و سینه از یاد خداوند و ذکر او و تفکر در شگفتى‏هاى خلقت او جایى خالى براى شیطنت شیطان در قلب خود باقى نگذارد.
5- تلقین؛ به خود تلقین کنید که من مى‏توانم شک و تردیدهایم را رها کنم و به اصول فکرى خود کاملاً باور و ایمان دارم.
6- اذکار (لا اله الا الله) و (لاحول و لاقوة الا بالله) و تلاوت سور? ناس، کمک خوبی برای عبور از این افکار است.
7- اگه مدت زیادی از اینگونه درگیریهای ذهنی می گذرد (چند سال) و به تعداد زیاد در روز تکرار می شود، خوب است روان درمانی را با دارو درمانی موقت (با مراجعه به روانپزشک) همراه کنید.
*. «هرچه دعا و نذر می کنم انگار خدا تحویلم نمی گیرد»
دعا و نذر قطعا خوب و مؤثره اما نباید به اون اکتفا کرد و فقط ازش توقع حل همه مشکلات رو داشت. برای اصلاح رفتار و تفکر، یه «یا علی» مردونه بگید و لونوقت دعا رو هم ضمیمش کنید.
*. «از خدا می خواهم یادم بیاندازد که به کدامین گناه مجازات میکند»
لزوما این مشکل، زاییده گناه نیست. اولا ماجراییه که واسه خیلیا پیش میاد و دوم اینکه شما هم اشتباه کردید که زودتر دنبال درمانش نرفتید. پس هیچ طلبی از خدا نداریم!
*. «همسرم می خواهد که فرزندی دوم داشته باشیم ولی من می ترسم که حامله شوم»
نمی گویم به همین سرعت درصدد حاملگی باشید. خوب است مشکل را با همسرتان درمیان بگذارید از او بخواهید تا زمانیکه کمی از فشار این مشکل کاسته شد، افتخار دوباره مادری و اجابت تمایل همسر خوبتان به داشتن فرزندی دیگر را به تأخیر بیندازید.
*. «در خواب دیدم که یکی به من می گفت کس دیگری هم مثل تو بود خوب شد صبر کن»
من معبر خواب نیستم اما تجربه مشاوره نشان داده است که افراد زیادی بوده اند که گرفتار این مشکل بوده و با پیگیری درمان، به زندگی عادی و با نشاط خود ادامه داده اند.

خواهر ارجمند؛ اگه سرجای خودتون باشید، تردید ندارم که خیلی زود می رسه وقتی که روتون میشه سر بلند کنید و بگید خدا دوستت دارم خدا قربونتم ...
عبوری بدور از افراط و تفریط، رمز رسیدن به اوج سعادت‌های مادی و معنوی است.
چشم براه مکاتبات بعدی شما هستیم.


اولین دیدگاه را شما بگذارید اصلاح عادت غلط ،

 گامها و...   

مشخصات مدیر وبلاگ

ویرایش

لوگوی دوستان



ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ