در قرآن کریم اهل دنیا در مقابل اهل ایمان مطرح و عامل هلاکت انسان دنیا گرایی و نفس پرستی معرفی شده است.
از این رو زهد به معنای گریز و نجات از دنیا گرایی افراطی و تخلق به منش و روش زندگی اهل ایمان است. ساده زیستی هم به معنای سامان دهی شکل زندگی به گونه ای است که مانع حرکت معنوی انسان نشود و بلکه هموار کننده راه خدا باشد. مصادیق این ساده زیستی در هر زمانی متفاوت است, ولی قانون همین است که گفته شد. اگر انتخاب امکانات زیستی به گونه ای انجام شود که باعث علاقه و وابستگی دنیوی و موجب غفلت از خدا نشود, صحیح و مورد رضایت خداوند است. پدر و مادر هرگز با حالت های معتدل فرزندان خود مخالف نیستند. مخالفت ایشان نشانگر احساس خطر از برخی حالت های افراطی است که باید از آن احتراز شود.
توضیح بیشتر:
یکی از کمالات اخلاقی انسان، زهد و سادهزیستی است و در متون دینی دربارة مخالفت با تجمّلات دنیوی و دنیاگرایی، تأکیدات فراوانی وارد شده است. البته دیدگاههای مختلف در این زمینه، موجب بروز تفاسیر گوناگون در اجتماع است. متأسفانه برداشتهای ناروا از منابع دینی و یا نادیده گرفتن سنت و سیرة پیشوایان معصوم (ع) و اعتقادات شخصی، نحلههای گوناگونی را پرورانده است. جمعی در مسیر افراط و گروهی در وادی تفریط، حقیقت زیبای زهد و پارسایی را مشوش ساختهاند؛ به گونهای که گاهی با شنیدن واژه زهد، انزوا و تنهایی و دوری از مردم و تمدن و پیشرفت و ترقی و پرداختن به دعا و عبادت در گوشهای آرام و فارغ از مشغلههای زندگی، در ذهن انسان تداعی میگردد و این به معنای واژگونه ساختن حقیقتی ارزشی و آلوده ساختن مفهومی ملکوتی است!!
امام صادق(ع) میفرماید: «زهد نه آن است که مال دنیا را تباه کنی و نه آنکه حلال آن را بر خود حرام گردانی؛ بلکه زهد آن است که اعتمادت به آنچه نزد حق است، بیش از آن چیزی باشد که در نزد خودت یافت میشود». بحارالانوار، ج 77، ص 172 امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: «زهد در یک آیه از قرآن بیان شده است؛ آنجا که میفرماید: «تا آنکه به خاطر از دست دادن چیزی، متأسف و متأثر نشوید و بر آنچه به دستتان رسیده، فرحناک نباشید». همان، ج 78، ص 37
پس پارسایی، دل بستن به امور باقی و دل نبستن به امور دنیوی و فانی است؛ جدایی از زمین و قرب به ملکوت است؛ سبکبال گشتن برای پرواز در آسمان فضایل و ملکات انسانی است.
مفهوم زهد در اسلام:
«زهد» در لغت، به معناى اعراض و بىمیلى است، در برابر رغبت که عبارت از کشش و میل است. علماى اخلاق «زهد» را دل برداشتن از دنیا و ترک آن معنى کردهاند. بدین سان مىتوان گفت که زهد نقطهى مقابل دنیادوستى است(على اکبر رشاد، دانشنامه امام على(ع)، تهران، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1380، چاپ اوّل (جلد 4، ص 209).
).
زهد آرى؛ رهبانیت هرگز!
اصولاً انسان موجودى است که براى زندگى در اجتماع ساخته شده، و تکامل معنوى و مادى او نیز در همین است که زندگى جمعى داشته باشد و لذا هیچ یک از مکاتب آسمانى این معنى را از انسان نفى نمىکند، بلکه پایههاى آن را محکمتر مىسازد.
زهد اسلامى که به معنى بىمیلى نسبت به دنیا آمده است در واقع به معنى سادگى زندگى و حذف تجمّلات و عدم اسارت در چنگال مال و مقام است و بنابر این هیچ ارتباطى به مسألهى رهبانیت ندارد، زیرا رهبانیت، به معناى جدایى و بیگانگى از اجتماع است، در حالى که زهد به معناى آزادگى و وابستگى به خاطر اجتماعىتر زیستن است.
اقسام زهد در اسلام:
زهد در اسلام، دو جنبه دارد: جنبهى روانى و جنبهى عملى(سعید فراهانى فرد، سیاستهاى اقتصادى در اسلام، تهران، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1381، چاپ اول، ص 165.
).
الف) جنبه روانى زهد: بعد روانى زهد عدم دلبستگى به دنیا و مظاهر آن مانند ثروت، قدرت و مقام است. روشن است که این معنى از زهد، با داشتن دارایى و تصدى قدرت و مقام و بهرهورى در دنیا، هیچ گونه منافاتى ندارد، زیرا براى انسان زاهد، مصرف اشیاء جهت ارضاى تمایلات نفسانى نیست، بلکه با توجه به بىاعتنایى و وابسته نبودن وى به جلوههاى دنیایى، مصرف از نگاه یک زاهد، جنبه ضرورت و انجام وظیفه پیدا مىکند.
با نگاهى اجمالى به سخنان پیشوایان دین(ع)، درمىیابیم که زهد به این معنى (عدم وابستگى و دلبستگى به دنیا) از بهترین راههاى ارتباط با نظام هستى و خالق آن و راه درست استفاده از دنیا و ارتباط با آن است.
حقیقت زهد را باید از زبان الگوى زاهدان شنید، آرى امیرالمؤمنین على(ع)، زهد را در گفتارى جامعه این گونه تعریف مىکند که: «همهى زهد در دو کلمه از قرآن فراهم است: خداى سبحان فرماید: «تا بر آنچه از دستتان رفته دریغ [تأسف] نخورید، و بدانچه به شما رسیده شادمان مباشید» و آن که بر گذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد از دو سوى زهد را گرفته است»نهج البلاغه، حکمت 439.
چند نکته در رابطه ساده زیستی و کمال انسانی:
1. انسان، به خلاف پدیده های دیگر، موجودی است که جنبه استعداد و قوه بودن در او بسیار قوی است. سایر موجودات این طور نیستند. به طور مثال حیوانات در طول زندگی شان به صورت طبیعی تمامی استعدادهایشان شکوفا می شود. امکان ندارد که موجودی شیر یا پلنگ باشد، ولی شیر بودن یا پلنگ بودن در او فعلیت نداشته باشد، ولی انسان این طور نیست. انسان موجودی است که باید با آگاهی و آزادی؛ یعنی با انتخاب آگاهانه خودش، استعدادهای انسانی خویش را شکوفا نماید و به کمال در انسانیت که همانا قرب به خداوند و احراز مقام خلافت الهی است بار یابد، زیرا آنچه که او را از سایر پدیده ها ممتاز می سازد «اختیار» است و اختیار یعنی مظهریت برای علم و اراده پروردگار که خاص انسان است.
2. مأموریت دین و تمامی انبیاء الهی انسان سازی است؛ یعنی شکوفا نمودن استعدادهای انسانی انسان و ایجاد فعلیت نسبت به مقام انسانیت و خلافت الهی. انبیاء الهی این کار را از طریق دعوت به عبودیت و بندگی حق انجام می دادند. پیام انبیاء(ع) این بوده که تنها خدای را پرستش کنید و از عبادت و بندگی هر چه غیر خدا است روی بگردانید. این به معنی آزادسازی انسان از دلبستگی و وابستگی به غیر خدا و ایجاد بندگی و وابستگی و دلبستگی به خداوند است. تا انسان از دنیا، لذت های دنیا رفاه طلبی و راحت طلبی و عادت های ناپسند؛ حب دنیا، اخلاق مذموم، خودخواهی و دوست داشتن، استفاده نامحدود از امکانات و لذت های دنیوی آزاد نشود، امکان ورود به جاده ایمان و بندگی و لذت های معنوی و تخلق به اخلاق الهی و قرب به خدای را نمی یابد.
اگر در آموزه های اسلامی مشاهده می شود که برای «زهد» ارزش فوق العاده ای وجود دارد به دلیل نیاز انسان به آزادی است. اگر انسان دلبسته به دنیا باشد، نمی تواند در عین حال دلبسته آخرت و قرب به خدای نیز باشد. این بدین معنا نیست که دنیا با آخرت به کل در تضاد هستند، نه دنیا مزرعه آخرت و ابزار رسیدن به آن است و طبیعت انسان همچون مرکبی می ماند که انسان را به مقصد انسانی اش می رساند و بدن انسان از این نظر (جنبه ابزاری) بسیار با ارزش است و هیچ کس مجاز نیست به آن آسیب برساند ودر اسلام نسبت به حفظ صحت و قوت آن تأکید فراوانی شده است.
زهد بدین معنی است که از طبیعت و دنیا، به همان مقدار که نیاز است استفاده شود و این طور نباشد که انسان تمام عمرش را صرف تهیه ابزار و امکانات سفر نماید، ولی هرگز موفق به خود سفر نشود.
اگر فرموده اند که کم بخورید و کم بنوشید و کم بخوابید و ساده زندگی کنید، به خاطر آن است که پرخوری و پرخوابی و تجمل طلبی و مانند آن با در راه بودن و انسان شدن او منافات دارد. کسی که پر می خورد و پر می خوابد، درحقیقت اسیر شکم و هواهای نفسانی خویش است. چنین کسی هرگز امکان ورود به جرگه بندگان خدای را نمی یابد. به طور مثال یکی از آداب مهم عبودیت حق و قدم های بسیار کارسازی که بنده در قرب به خدای بر می دارد شب خیزی و نیایش شبانه است. کسی که عادت به پرخوری و طبعیتا پرخوابی دارد، چگونه می تواند شب ها از جای برخیزد و به عبادت و نیایش پروردگار بپردازد. اینگونه امور ربطی به پولدار بودن یا نبودن ندارد. چه داشته باشد و چه نه، اگر بخواهد انسان شود و به کمال برسد، لازم است که بهره مندی ها، لذت ها و خور و خواب خویش را کنترل نماید و به قدر ضرورت از این امور استفاده کند.
خواب و خورت زمرتبه عشق دور کرد | آنگه رسی به دوست که بی خواب و خور شوی |
پیشرفت و ساده زیستی
دربارة نسبت بین اسلام و پیشرفت و ترقّی و تجدّد، باید گفت: هرگز اسلام با پیشرفت و توسعه مخالفت ندارد؛ لیکن باید جهت ارزش آن رعایت شود؛ یعنی، توسعه و پیشرفت در سمت و سوی ارزشهای اخلاق و عدالت باشد. توسعه بیعدالت یا پیشرفت بدون آمیختگی با ارزشهای اخلاقی، پیشرفت آهن و ابزار آلات است، نه پیشرفت انسان و انسانیت.
این نکته حائز اهمیت است که پیشرفت و نو شدنی مورد نظر اسلام است که انسان را اسیر تمایلات نفسانی و دنیاطلبی نسازد؛ بلکه او را از هوا و هوس برهاند. وقتی تساوی دو روز انسان از منظر اسلام، غَبن و خسران محسوب میگردد، این بهترین معنای رشد و بالندگی است. اما این رشد نه برای ماندگاری در دنیا؛ بلکه در جهت معرفت نفس و مبدأ و معاد است؛ چرا که دنیا مزرعه است و تمام سعی و تلاش انسان باید در جهت کاشت بهترین بذر در جان خویشتن، برای برداشت عالیترین محصول در فردای قیامت باشد.
ساده زیستی در شریعت اسلام:
به لحاظ بحثهاى شرعى و فقهى «اسراف» حرام است نه این که «سادگى» یک واجب شرعى باشد. هر کسى در اجتماع یک شأن مادى دارد که در صرف و خرج و سطح مادى زندگى باید به هم شأنىهاى خود رجوع کند. مثلاً کسى که دبیر است بایدزندگى متعارف دبیرى را مد نظر داشته باشد و زندگى سایر دبیران را ملاحظه کند. اگر بنا بر فرض مردان دبیر دو دست کت و شلوار دارند، چندین دست کت و شلوار اسراف به حساب مىآید، زیرا هر دبیرى بشنود مىگوید چگونه با حقوق دبیرى چند دست کت و شلوار فراهم مىشود؟یعنى عرف دبیران چنین خرجى را نمىپذیرد. به همین خاطر است که اگر کسى از درآمد خود بیش از شأن خود چیزى تهیه کرد به آن خمس تعلق مىگیرد (البته این مسأله ریزهکارىهاى دارد که باید به بحثهاى شرعى رجوع کرد) اما اگر بخواهیم سادگى را به لحاظ بحثهاى اخلاقى تبیین کنیم باید چند نکته را در نظر داشته باشیم از جمله این که سادگى داخل در کدامین مفهوم متعارف اخلاقى مىشود؟ سادگى و محدودیت سطح زندگى با چه انگیزهاى انجام مىگیرد؟ سادگى با چه شرایطى پسندیده است؟ و...
در این باره باید دانست سادگى با زهد هم افق است. زهد یعنى بىرغبتى دل به غیرخدا چه بسا کسانى زاهدنما باشند ولى دلشان بیش از یک فرد متمول و متمکن به دنیا گره خورده باشد و چه بسا زاهدانه زیستانى که ساده زیستى را از روى بخل انجام دهند گرچه بخل براىزن مطلوب است چنان که در نهجالبلاغه هم آمده ولى مشروط به این که رعایت آن با حرامى مواجه نشود مثلاً اگر زن در محیط خانواده به گونهاى این بخل را اعمال کند که به وجاهت و عزت خانوادگى خدشه وارد سازد، اشکال شرعى دارد. همین بخل براى مرد یک امر ناپسندیده مىباشد و اگر سادهزیستى او ناشى از بخل باشد نه تنها ارزش اخلاقى ندارد بلکه مورد نکوهش هم مىباشد. در دستورات شرعى وارد شده است که مرد مستحب است زندگى را بر اهل و عیال وسعت ببخشد، البته به سر حد اسراف نرسد. اما اگر انگیزه سادهزیستى یک امر پسندیدهاىباشد مثل همنوایى با بىنوایان جامعه یا دورى گزیدن از ورطهى تجملات، تشریفات و مفاخر بىارزش دنیوى یا ترس از مؤاخذههاى احتمالى اخروى یا نگرانى از ناخشنودى على(ع) و حذف شدن اسم، از فهرست شیعیان آن حضرت یا... تمام این انگیزهها بسیار مطلوب است ولى همهآنها مشروط به این است که با حرامى مواجه نباشد. فرض کنید مرد به گونهاى سادهزیستى را اعمال کند که زن از او دل چرکین شود یا برعکس زن به گونهاى سادهزیستى را اعمال کند که مرد از او دلگیر شود و این کدورت اگر اذیت و آزار باطنى را به دنبال داشته باشد تحت عنوان ایذاء مؤمن قرار مىگیرد و ایذاء مؤمن هم حرام است. پس نباید سادهزیستى به حدى برسد که یکى از دیگرى رنجیده، دل شکسته و متأذى شود. یا فرض کنید در مهماندارى چه بسا بعضى از سادهزیستىها توهین به مهمان باشد. در روایات بین مهمان ناخوانده و مهمان خوانده شدهفرق گذاشته شده است.
امام صادق(ع) مىفرمایند: «هرگاه برادر دینى تو خودش نزدت آمد، هر چه دارى برایش بیاور و اگر تو او را دعوت کردى خود را برایش به تکلف و زحمت بینداز»، (میزانالحکمه، ج 5، ص 525، ر 10828، نشرمکتبالاعلام الاسلامى، چاپ اول، سال 1362). مخصوصا اگر مهمان از ارحام و خویشان باشد و توهین به او باعث کدورت و بعد منجر به قطع رحم شود. این سادهزیستى حرام مىباشد. مثالها و موارد زیاد است اما باید دانست که سادهزیستى با تمام جوانبش اعمال گردد.
مد گرایی و ساده زیستی:
مدگرایی و تنوعطلبى از ویژگیهاى دوران جوانى زندگى است اما آنچه در این میان حائز اهمیت است سه موضوع زیر مىباشد:
الف. آیا آن مدگرایی با مشى و زندگى یک مسلمان مغاریت دارد یا نه؟
ب. اگر مغایرت دارد وظیفه افراد مدگرا چیست؟
ج. در صورت مغایرت وظیفه دیگران در برابر چنین افرادى چیست؟
مثلا در دین اسلام توصیه مؤکد، که نشانه وجوب عمل در رفتار پوششى ویژه باشد وجود ندارد یعنى شکل خاصى از لباس و با رنگ مخصوصى از لباس واجب نشده و یا تحریم نگردیده است آنچه در قالب کلى بیان مىگردد آن است که پوشیدن لباس و یا عمل به رفتارى خاصى که موجب شهرت و شناخته شدن انسان مىگردد و یک فرد به آن لباس و رفتار معرفى مىشود، جایز نیست یعنى همان لباس شهرت و یا عمل شهرت تحریم شده است و از جانب دیگر همانند کفّار و غیر مسلمانان عمل کردن و پوشیدن نیز شایسته مسلمانان نیست و این اعمال اگر موجب اهانت به مقام مسلمانان شود ـ که امروزه گاه چنین است ـ جایز نیست . یعنى اگر مدگرایی ابزار و زمینه سلطه بیگانگان گردد بگونهاى که مشاهده مظاهر رفتار مسلمانان همه را به یاد کشورهاى کفر بیاندازد حرام است.
آنچه گفته شد از زاویه احکام فقهى است در حالى که اخلاق اسلامى چیز دیگرى را اقتضا مىکند و معیار آن چنین است که هر عمل، رفتارى که یاد خداوند را از دلها بزداید و دنیاپرستى و دلبستگى به دنیا را در دل ما فزونى بخشد نیز شایسته مسلمانى نیست. مسلمان باید در تمام حالات و رفتارهاى خود خدا را بجوید و رضایت او را به طلبد و حتى اگر لباسى را انتخاب مىکند و مىپوشد علاوه بر حفظ بدن خود و رعایت عفت و حجاب که واجب است به شکلى باید خود را بیآراید (چه لباس جلوهاى از زیبائى است) که خداوند راضى است. بى تردید شخصى که هنوز گرفتار رنگ لباس و مد آن باشد و همّ و غمّ او متوجه ظاهرسازى مىگردد نمىتوانند آنگونه که شایسته است به خداوند دل دهد و رضایت او را بجوید. و چه بسا که توجه به همین امور سطحى آدمى را از انجام واجبات و ترک محرمات الهى باز دارد و در این صورت پرداختن به این امور یقینا حرام خواهد بود چون مانع انجام واجبات و ترک محرمات مىگردد در حالى که شخص مسلمان در ذره ذره اعمال خود و لحظه لحظه عمر خویش باید در صدد تقرب جستن به حضرت حق باشد و از عمق دل باور داشته باشد که تعلق به دنیا مانع تعالى و تکامل اوست. و مدگرایی از برترین و بارزترین مظاهر دنیاپرستى و روى آوردن به دنیاست. و از جانب دیگر از دیدگاه اجتماعى اهتمام به مد و مانند آن زمینهساز سلطه فرهنگى و اجتماعى بیگانگان بر مسلمانان مىباشد که این عمل بىتردید جایز نیست.
سادهزیستى از وظایف اخلاقى و گاه بنابر برخى حالات از وظائف شرعى ما مسلمانان است و توجه جدّى و افراطى به لباس و شیوه دوخت و مدگرایی در لباس پدیدهاى است که کاملاً با سادهزیستى مغایرت دارد و هر چه مانع این روحیه شود مذموم و نکوهیده است و باید از آن اجتناب نمود و اسلام در حالى که به پوشش عنایت کامل دارد و برخى از رنگها را براى لباسها توصیه مىکند هیچگاه آن رنگ خاص را واجب نکرده است تا موجب رها کردن درون و اهتمام به ظاهر شود و آدمى در جنبه اهتمام به امور گذرا و ظاهرى از پرداختن به طهارت قلب و پاکى اعمال غافل شود. در اینجا این نکته را باید خاطر نشان سازیم که براى زنان در کنار رعایت حجاب، اهتمام به عفت و حیا نیز واجب است و چه بسا افرادى که در ظاهر محجوب هستند اما شکل حجاب آنها از حیا و عفت کاملاً عارى است و در این زمینه گاهى اوقات مدگرایى موجبات زیر پا نهادن عفت و حیا مىشود که از این زاویه نیز باید (واجب است) رعایت گردد تا عفت عمومى محفوظ بماند که اگر حیا از جامعه رخت بپوشد به قول امام(ع) آدمى از انجام هیچ عملى ابا نخواهد داشت. پس از این زاویه باید رفتارهاى پوششى خود را مورد مداقه قرار دهید و در یک کلام پوشش کامل همراه با عفاف و حیا که بر تکبر ورزى استوار است شیوه زندگى اجتماعى زنان مسلمان است و بس.
نکته دیگر این که؛ اسلام اگر چه به شدت با مدگرایی و پیامدهای آن مخالف است ولی به هیچ وجه نباید این موضوع را با مسأله زیبایی طلبی و زیبایی دوستی جوان، که با رعایت موازین خود مورد تأکید جدی اسلام است اشتباه گرفت.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
- فقر و غنا در قرآن و حدیث، دکتر محمد کاظم شاکری، نشر رایزن، چاپ اول، 1378.
- ماهیت دنیا، عبدالحسین جلالی، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، 1382.