مرحوم بوعلى در زندگی نامه خود مى ‏گوید: من شاگرد نمازم; زیرا هر وقت مشکل عملى براى من پیش مى ‏آمد وضو مى ‏گرفتم و به جامع شهر (مسجد جامع) مى‏ رفتم و در آن‏جا دو رکعت نماز مى‏ خواندم و حل مشکلم را از خدا مى‏ خواستم و حل مى ‏شد!
از بهمنیار نیز نقل شده است که گفت: روزى ابن سینا براى تدریس آمد. در همان ابتدا براى وى معلوم شد که ما درس دیروز را نفهمیده‏ ایم. استاد ماهر از چهره و نگاه شاگرد، مى ‏فهمد که او مطلب قبلى را فهمیده یا نفهمیده است. و چون برایش معلوم شد که ما شب گذشته را به مجلس انس گذرانده‏ ایم و مطالعه ‏اى نکرده‏ ایم. متاثر شده اشک از چشمان شریفش جارى شد و به عنوان نصیحت، به ما گفت: طناب‏ب ازهاى شهر مى‏ کوشند تا در رشته خود، متخصص شوند; چرا شما در علوم الهى این شوق را ندارید؟ پس از پایان درس، موقع نماز فرا رسید و شاگردان نماز جماعت را به امامت ‏شیخ رئیس خواندند. مواظبت‏ بر نماز جماعت، نماز اول وقت و اینکه اگر انسان مشکلى داشت، نماز را به عنوان حلال مشکل خود تلقى کند، انسان را به کمال مى ‏رساند و اگر به مقام شیخ رئیس نرسد، از سالکان این کوى مى ‏گرداند.
ابن سینا و اخلاق/آیة الله جوادی آملی


اولین دیدگاه را شما بگذارید نکته های اخلاقی1 ،

 گامها و...   

مشخصات مدیر وبلاگ

ویرایش

لوگوی دوستان



ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ