بسم الله الرّحمن الرّحیم
عنوان : حقیقت و صورت باطن نماز / شماره ی 4
موضوع : ادب مع الله و حضور عندالله انسان کامل ؛
اگر بسم الله را به حقیقت گفته، الحمدلله را نیز تواند به حقیقت گفت ... پس تا خود را حامد و حق را محمود دید، حامد حق نیست بلکه حامد حق و خلق، بلکه حامد خود فقط می باشد و از حق و حمد او محجوب است و چون به مقام حامدیّت رسید، اَنتَ کَمَا اثنَیتَ عَلَی نَفسِکَ گوید؛ تو همان طور که خودت را ستایش کرده ای، هستی(دعای سجده ی رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم) ... پس مقاله ی عبد سالک در این مقام چنین شود : بَاسمِهِ الحَمدُ لَهُ مِنهُ الحَمدُ وَ لَهُ الحَمدُ؛ ( به نام او، حمد او راست از اوست وبرای اوست) و این نتیجه ی قرب نوافل است که در حدیث شریف اشاره ای به آن فرموده آنجا که فرماید : فَإِذَا اَحبَبتُهُ کُنتُ سَمعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ لِسَانَه ... الخ ؛ چون او را دوست بدارم، گوش، چشم و زبان او باشم ( تفسیر سوره حمد ، ص 8 و 9 ) .
حقیقت نماز را در نماز معصومین علیهم السّلام باید یافت .آن چنان عروجی به این بزرگواران در نماز دست می دهد که دیگر نه خود می بینند، نه جسم خود، نه محلّ نماز خود، نه قرائت خود، نه الفاظ خود و نه ذکر خود، یعنی در میان ذکر و ذاکر و مذکور، محبوب مطلق نظام هستی را می بینند و با او به مناجات می پردازند.
انسان ضعف وجودی خود را از مقایسه ی کلمات و عبارات خود با کلمات و عبارات و فرمایشات حضرات معصومین علیهم السّلام در می یابد. ادب مع الله و حضور عندالله پیغمبر و آل پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در اعلی مرتبه ی ادب و احترام و حضور در پیشگاه حق متعال می باشد. چرا که این بزرگواران علیهم السّلام امیران کلام اند و این فصاحت و بلاغت همراه با ادب ایشان را در عبارات دیگران از آحاد رعیّت ایشان نمی توان یافت .
جناب خاتم انبیاء صلّی الله علیه و آله و سلّم که در معارج و مدارج و مَقامات و مُقامات الهی و انسانی، تک فرد نظام هستی می باشند، در مقام حمد خداوند متعال فرمودند : اَنتَ کَمَا اَثنَیتَ عَلَی نَفسِکَ ( تفسیر سوره حمد ، ص 8 ) ؛
تو همان طور که خودت را ستایش کرده ای، هستی. یعنی تو که خالق نظام هستی و عوالم وجودی هستی می دانی که چه هستی و چه خلق کرده ای و چگونه باید خودت را حمد کنی ؛ وَالحَمدُ کُلُّهُ لَکَ . و این که جناب رسول الله صلوات الله و سلامه علیه و علی آله اجمعین فرمودند : مَا عَرَفنَاکَ حَقِّ مَعرِفَتِکَ وَ مَا عَبَدنَاکَ حَقِّ عِبَادَتِکَ ؛ چه کسی شناخت تو را آن گونه که حقّ شناخت توست و چه کسی تو را عبادت کرد آن گونه که حقّ عبادت توست. پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم که این را بفرمایند، پس وای به حال ما .
امّا نباید نا امید شد همین بزرگوار به ما فرمودند :(( تعالوا )) ؛ مرا که پیغمبر شما هستم ببینید و بالا بیایید. پس باید راه افتاد و هر کس بر اساس سعه ی وجودی نفس ناطقه ی خود به مقاماتی خواهد رسید. باید حضور و ادب و همّت و طلب داشت تا لطائف، حقائق، علوم، معارف و اسرار قرآن و روایات و نظام هستی بر اساس وعاء و ظرفیت وجودی ما به ما برسد که :
(( العَطِیَّاتُ بِقَدرِ القَابِلِیَّات، قوله سبحانه : اَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاءً فَسَالَتْ اَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا ( سوره رعد ، آیه 17 ) ؛ از آسمان آبى فرو فرستاد پس رودخانه هایى به اندازه ی گنجایش خودشان روان شدند( هزار و یک کلمه ، ج 1 ، ص 86 ) )) .
به فرموده ی حضرت علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله :
سرمایه ی راهرو حضور و ادب است
آن گاه یکی همّت و دیگر طلب است ناچار بُوَد رهرو از این چار اصول
ور نه به مراد دل رسیدن عجب است
(دیوان اشعار ، ص 214 )
حضرت سیّد السّاجدین زین العابدین امام علی بن الحسین علیهما السّلام می فرمایند : اَنَّ ذِکرِی لَکَ بِقََدرِی لاَ بِقَدرِک ( مفاتیح الجنان ، مناجات خمس عشره ، مناجات الذّاکرین ) ؛{ برای تنبّه به ما می فرمایند }{ این است و جز این نیست}، همانا ذکر من برای تو، به قدر و اندازه ی من { شناخت من از تو } است نه به قدر و اندازه ی تو .
چرا گفته شد برای تنبّه به ما ؛ چون انسان های کامل صاحب عصمت هر لحظه و در تمام شئون زندگی شان خود را در محضر بلکه بالاتر در حضور خداوند متعال می بینند و این دیدن به صورت دیدنی که ما در ذهن و خیال خود تصوّر می کنیم که، نعوذ بالله خدا در جایی نشسته و این بزرگواران خود را در حضور او می بینند، نیست. چرا که ذات خداوند به اوهام ما در نیاید و چون ذات و وجود خداوند مادّی نیست لذا نمی توان با چشم مادّی انسانی او را مشاهده نمود امّا با چشم باطنی انسان الهی می توان او را یافت و مشاهده کرد.
همان طور که امیرالمؤمنین امام علی علیه السّلام فرمودند : لَم اَعبُد رَبّاً لَم اَرَهُ ( نورٌ علی نور ، ص 36 ) ؛ خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم و فرمودند : مَا کُنتُ اَعبُدُ رَبّاً لَم اَرَهُ ( اصول کافی ، ج 1 ، کتاب التّوحید ، بابٌ فی ابطال الرّؤیه ، ح 6 ، ص 214 ) ؛ خدایی را که نبینم هرگز عبادت نمی کنم . در ادامه در مورد مشاهده و رؤیت خداوند می فرمایند : لاَ تُدرِکُهُ العُیُونُ فِی مُشَاهَدَهِ الاَبصَارِ وَ لَکِن رَاَتهُ القُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِیمَانِ ( همان مأخذ ، همان حدیث ) ؛ دیدگان او را با مشاهده نمی بینند ولی دل ها به حقایق ایمان او را می بینند .
در مورد عدم رؤیت خداوند با چشم مادّی، روایتی از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام نقل شده است که ترجمه آن را می آوریم : عاصم بن حُمَید گوید : با حضرت صادق علیه السّلام پیرامون آنچه راجع به دیدن خدا روایت کنند، مذاکره می کردم . حضرت فرمودند : خورشید، یک هفتادم نور کرسی و کرسی، یک هفتادم نور عرش و عرش، یک هفتادم نور حجاب و حجاب، یک هفتادم نور سِتر است . اگر آن ها راستگویند، چشم خود را به همین خورشید هنگامی که ابر در برابرش نباشد، بدوزند! ( اصول کافی ، ج 1،کتاب التّوحید ، بابً فی ابطال الرّؤیه ، ح 7 ، ص 214 ) .
حال ببینیم انسان کامل که به اذن الله عالِم به حقایق و علوم و اسرار عالَم و نظام هستی است چگونه در تبیین عدم رؤیت خداوند با چشم مادّی مثالی را تقریر می فرماید که هر عاقلی با شنیدن آن سر تعظیم فرود می آورد یعنی امام معصوم علیه السّلام را قبله ی خود قرار می دهد و برای خدا تعظیم می نماید و حرف حق را می پذیرد که رؤیت حق متعال با این چشم ممکن نیست . این چشم که برای چند ثانیه طاقت و تحمّل دیدن خورشید را که یکی از مخلوقات خداوند است، ندارد ؛ چگونه توان تحمّل دیدن نور حق متعال را خواهد داشت چه برسد به ذات حق متعال ؟
از طرفی در روایتی که از امیرالمؤمنین علیه السّلام نقل گردید، رؤیت حق متعال تأیید شد امّا به وسیله ی قلب و از طریق حقیقت ایمان . امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند : القَلبُ حَرَمُ الله فَلاَ تُسکِن فِی حَرَمِ الله غَیرَ الله ( آخر کتاب جامع الأخبارشیخ صدوق رحمه الله ) ( انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه ، ص 203 ) ؛
دل حرم خداست پس در حرم خدا غیر خدا را جای مده و ساکن مکن . این قلب است که می تواند با حقائق و لطائف و اسرار ایمان به وجود حق متعال در هر آنچه که می بیند پی ببرد و خدای خود را مشاهده نماید. البتّه باز هم ادب مع الله را رعایت می فرمایند و هر نقص و عیب را به خود و هر کمال و خوبی را به حق متعال نسبت می دهند :
مَّا أصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللّهِ وَ مَا أصَابَکَ مِن سَیِّئَهٍ فَمِن نَّفْسِکَ ( سوره نساء ، آیه 79 ) ؛ هر چه از خوبی ها به تو مى رسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مى رسد از خود توست ( از نفس امّاره توست) .
مولای یا مولای أنت المالک و أنا المملوک ... أنت الغنیّ و أنا الفقیر ... ( مفاتیح الجنان ، مناجات امیرالمؤمنین علیه السّلام در مسجد کوفه ) .
در مورد حقیقت قلب و حقیقت ایمان که انسان می تواند از طریق آن دو به مقصود خود برسد، باید حرف ها زده شود و در کلاس درس استادی کُتَل طی کرده و در مسیر الهی تربیت شده باید زانوی ادب زد تا به فهم و ادراک این گونه از دُرَر روایات مأثوره از معلّمان حقیقی عالم که خود معلَّم به تعلیم الهی هستند، نائل شد. خداوند توفیق فهم و ادراک و رسیدن و چشیدن این حقائق و لطائف آیات و روایات را به همگان عطا فرماید .
این ذوات نوریّه و انوار مستأثره حق متعال علیهم السّلام، آن چنان غرق در حضور می باشند که مطلق شئون زندگی شان حضور عندالله و ادب مع الله است. آن چنان در صفات و افعال و ذات حق متعال مستغرق می باشند که به واقع و با تمام وجود، وجود همه چیز را از او می دانند بلکه بالاتر می بینند.
آن چنان در ذات خداوند متعال مستغرق می شوند که به فرموده ی امام جعفر صادق علیه السّلام :
لَنَا حَالاَتٌ مَعَ الله هُوَ فِیهَا نَحنُ وَ نَحنُ فِیهَا هُوَ وَ مَعَ ذَلِک هُوَ هُوَ وَ نَحنُ نَحنُ( کلمات مکنونه فیض،کلمه ی پنجاهم ) ( نورٌ علی نور ، ص 160 ) ؛ برای ما با خدا ( درحضورخدا ) حالاتی است که در آن حالات، او ما می شود و ما او می شویم و با این وجود؛ او او است و ما ماییم .
و به فرموده ی خاتم الأولیاء علی الإطلاق حضرت بقیّه الله عجّل الله تعالی فرجه الشّریف در توقیع شریف که از ناحیه ی مقدّسه در ماه رجب آمده است، در توصیف انوار مستأثره خداوند متعال أعنی محمّد و آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرمایند :
لاَ فَرقَ بَینَکَ وَ بَینَهَا إِلاَّ اَنَّهُم عِبَادُکَ وَ خَلقُکَ ( مفاتیح الجنان ، فصل اوّل ، در اعمال ماه رجب ) ؛ نیست فرقی بین تو و بین او ( آن ها ) جز این که آنها بنده و مخلوق تو هستند. * در جمله ی اوّل (( بینها )) به صورت ضمیر مفرد آمده است در حالی که اشاره به جمع دارد و این ضمیر مفرد (( ها )) با توجّه به جملات قبلی می باشد.)
آقا جان حضرت بقیّه الله روحی فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف می فرمایند : خدایا بین تو و بین پیغمبر و آل پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم هیچ فرقی نیست جز این که آن ها بنده و مخلوق تو هستند .
و این عدم فرق بین خداوند و این انوار مستأثره صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین، در آن حالات مخصوص است که امام جعفر صادق علیه السّلام به آن اشاره فرمودند و مربوط به سیر عروجی نفس ناطقه ی این بزرگواران می شود که حضرت بقیّه الله سلام الله علیه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف، لفظ ((حالات)) را سعه ی وجودی دادند و آن را به ((لا فرق)) مبدّل فرمودند .
الهی نامه ؛ علاّمه حسن حسن زاده آملی ، قم ، انتشارات الف، لام، میم ، طبع دوم ، 1381
انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه؛ علاّمه حسن حسن زاده آملی، قم ، انتشارات الف، لام، میم ، طبع اوّل ازاین ناشر، دی ماه1383
اصول کافی ؛ ثقه الإسلام محمّد کُلینی رحمه الله ، ترجمه ی صادق حسن زاده ، قم ، انتشارات قآئم آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم ، طبع چهارم ، 1387
تفسیر سوره ی حمد؛ امام سیّد روح الله موسوی خمینی رحمه الله ، تهران ، مؤسّسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی رحمه الله ، طبع نهم ،1384
دیوان اشعار؛ علاّمه حسن حسن زاده آملی ، تهران ، انتشارات رجاء ، طبع چهارم ، 1377
مفاتیح الجنان ؛ شیخ عبّاس قمی رحمه الله
نورٌ علی نور؛ علاّمه حسن حسن زاده آملی ، قم ، انتشارات الف، لام، میم ، طبع دوم ، 1387
هزار و یک کلمه ؛ علاّمه حسن حسن زاده آملی ، قم ، انتشارات بوستان کتاب ، طبع چهارم ،
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دسته بندی موضوعی
دوستان