چهل روایت درباره نفس و ضرورت شناخت آن
چهل جمله از مولای یکتاپرستان امام پرهیزکاران امیرمؤمنان حضرت مولا علی علیه السّلام که کلمه نفس در این چهل جمله آمده است.
قال علی علیه السّلام :
1- الا عامل لنفسه قبل یوم بؤسه ؛ آیا کسى هست که براى رشد و کمال خود بکوشد، قبل از روز پشیمانى و گرفتارى خود.
2- اکرم نفسک عن کل دنیئه ؛ خود را از تن دادن به پستى گرامى بدار.
3- الکیس من عرف نفسه و اخلص اعماله ؛ زیرک کسى است که استعدادهاى خود را بشناسد و اعمال خود را خالص قرار دهد.
4- العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها؛ عارف کسى است که خویشتن را بشناسد و نفس را از بدى ها آزاد کند. 5- المغبون من غبن نفسه؛ ضررخورده کسى است که به خویشتن ضرر بزند. 6- اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه ؛ بزرگ ترین جهل آن است که انسان خویشتن را نشناسد. 7- ایّها النّاس تولّوا من انفسکم تادیبها؛ اى مردم ! خودتان متکفّل ادب کردن نفس خود باشید.
8- افضل الحکمه معرفه الانسان نفسه ؛ بزرگ ترین حکمت آن است که انسان داراى معرفه النّفس باشد.
9- من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر؛ هر که حساب کار خویش را بکند، سود فراوان مى برد و هر که از آن غافل ماند، زیان فراوان برده است .
10- اکثر النّاس معرفه لنفسه اخوفهم لربّه؛ هر که قدر خویش را بیشتر بشناسد، خدا ترس تر مى شود.
11- من شغل نفسه بغیر نفسه تحیّر فى الظلمات ؛ هر از خویش به غیر خود بپردازد، در تاریکى ها متحیّر مى ماند.
12- افضل العقل معرفه الانسان نفسه فمن عرف نفسه عقل و من جهلها ضلّ ؛ با فضیلت ترین عقل ، همانا خویشتن شناسى است . پس هر که خویشتن را شناخت ، به عقل مى آید و هر که نادان از او ماند، گمراه مى شود.
13- نستعینه على هذه النّفوس ؛ ما براى مبارزه با نفس همیشه از خداوند کمک مى جوییم .
14- عجبت لمن ینشد ضالّته و قد اضلّ نفسه فلایطلبها؛ در شگفتم از کسى که اگر چیزى از او گم شد، فریاد برمى آورد و عمرى است که خود را گم کرده و فریادش برنمى آید!
15- الجاهل بقدر نفسه یکون بقدر غیره اجهل ؛ نادان به خویشتن ، درباره غیر خود نادان تر است .
16- عجبت لمن یجهل نفسه کیف یعرف غیره ؛ در شگفتم از کسى که خود را نشناخته چگونه مى خواهد اشیاى دیگر را بشناسد!
17- لکنت اوّل حاکم على نفسک بذمیم الاخلاق ؛ همانا باید خودت باشى که فرمان نفس را به دست داشته باشى تا در خویشتن رذیلت هاى اخلاق را محکوم سازى .
18- کیف یعرف غیره من جهل نفسه ؛ کسى که خود را نشناخته است ، چگونه غیر خود را مى شناسد.
19- السّالک قد احیا عقله و امات نفسه ؛ همانا سالک ، زنده نگه مى دارد عقل خویش را و مى کشد نفسش را.
20- کفى بالمرء معرفه ان یعرف نفسه ؛ انسان را همان بس از دانش که به خود آید و خود را بشناسد.
21- خادع نفسک فى العباده و ارفق بها ؛ در بندگی خدا نسبت به نفس سیاستى ظریف اعمال و با آن مدارا کن .
22- کفى بالمرء جهلا ان یجهل نفسه ؛ نادانى انسان همان بس که در خود فرو نرود.
23- من عرف اللّه توحّد و من عرف نفسه تجرّد و من عرف الدّنیا تزهّد؛ هر که خدا را شناخت ، یکتا جو و یکتاشناس و یکتاپرست و به یکتا عاشق مى شود و هر که نفس را شناخت ، چنان با خود کار مى کند که از زمره مجرّدات مى گردد و کسى که حقیقت دنیا را شناخت ، در همه شئون زندگى ، اهل زهد و تقوا مى شود.
24- من عرف نفسه جاهدها؛ هر که نفس خویش را شناخت ، همانا مشغول مبارزه با او مى شود.
25- من جهل نفسه اهملها ؛ هر که نادان از خود ماند، نفس را مهمل و بى فایده مى گذارد؛ زیرا پى نبرده چه استعداد و سرمایه اى در دست اوست .
26- من عرف نفسه عرف ربّه ؛ هر که خود و شئون وجود خویشتن را شناخت ، مى تواند از این راه به شئون الهى پى ببرد و او را بشناسد.
27- من عرف نفسه جلّ امره ؛ هر که نفس را شناخت ، کار مهمّى کرده و مسأله شناخت او خیلى بزرگ است .
28- من جهل نفسه کان بغیر نفسه اجهل ؛ هر که نادان نفس خویش است ؛ او به غیر خویش نادان تر مى باشد.
29- من عرف نفسه فهو لغیره اعرف ؛ خود آگاه ترین شما، همانا به غیر خود آگاه تر است .
30- من عرف نفسه فقد انتهى الى غایه کلّ معرفه و علم ؛ کسانى که معرفه النّفس دارند، به نهایت هر معرفت و دانشى رسیده اند.
31- اللّه اللّه فى الجهاد باموالکم و انفسکم و السنتکم فى سبیل اللّه ؛ خدا را خدا را، درباره جهاد و کوشش به وسیله ثروت و اموال خود و فداکارى نفوس خودتان در راه خدا.
32- رحم اللّه امرء عرف قدره ؛ خدا رحمت کند آن کس را که قدر خویش را بداند و بشناسد.
33- من لم یعرف نفسه بَعُد عن سبیل النّجاه و خبط فى الضّلال و الجهالات؛ هر که خود را نشناخت ، از راه نجات دور مى ماند و در نادانى ها و گمراهى ها در مى ماند.
34- معرفه النّفس انفع المعارف ؛ معرفت نفس، در میان معارف انسانى سودمندترین معرفت است .
35- نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفه النّفس ؛ کسى که به معرفه النّفس دست یافته است به رستگارى و فوز بزرگ مى رسد.
36- و خلق الانسان ذا نفس ناطقه ان زکاها بالعلم و العمل فقد شابهت جواهر اوائل عللها و اذا اعتدل مزاجها و فارقت الاضداد فقد شارک بها السّبع الشّداد؛ در میان موجودات ، انسان به گونه اى آفریده شده که داراى نفس ناطقه و استعداد انسانى مى باشد و اگر این نفس ناطقه را به علم و عمل تزکیه کرد، شبیه جوهره هاى اوّلیّه اش مى شود و با کار هفت آسمان محکم شرکت مى کند.
37- عباداللّه انّ من احبّ عباداللّه الیه عبدا اعانه اللّه على نفسه ؛ همانا یکى از محبوب ترین بندگان نزد خدا، بنده اى است که خداوند او را بر مبارزه با نفسش کمکش کند.
38- لاتجهل نفسک فانّ الجاهل معرفه نفسه جاهل کل شى ء؛ از خویش نادان نمان ، زیرا نادان از خود، به هر چیز نادان است .
39- عباد اللّه زنوا انفسکم من قبل ان توزنوا و حاسبوها من قبل ان تحاسبوا؛ بندگان خدا! خویشتن را بسنجید قبل از آن که شما را بسنجند و به حساب خویش برسید قبل از آن که در قیامت به حساب تان برسند.
40- اعدا عدوّک نفسک الّتى بین جنبیک ؛ دشمن ترین دشمنان تو، همانا نفس امّاره بالسّوء توست که در میان دو پهلوى تو قرار دارد.