روح دین اسلام توحید است و عرفان آن هم در حقیقت آمیخته با توحید است.
دین اسلام که دستور زندگی انسان و راهکار سعادت او است با توحید زنده و کارآمد می شود و اگر انسان بخواهد به کمال و سعادت واقعی خود که قرب به خدای متعال است برسد باید با این اکسیر احیا شود و با روش توحید زندگی کند.
در پاسخ به سوال شما به موضوع سیر و سلوک توحیدی اشاره می کنیم. این روش به گستره زندگی یک انسان مومن, بسیار گسترده است, لکن در این مجال تنها به سرفصل هایی به صورت فهرست وار اشاره می شود تا راهگشای سالکان حقیقت برای برنامه ریزی بهتر باشد.
تعریف سیر و سلوک توحیدی:
انسان موجودی خداگونه است. خدای متعال انسان را به صورت خویش زیبا و کامل آفرید. ان الله خلق آدم علی صورته. (عیون مسائل نفس و شرح آن ، ج 1 ص 82.) و خلیفه خود در زمین قرارش داد. و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة. (بقره, 30) به خاطر همین ملائکه بر او سجده کردند, قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس. ( بقره, 34) و برای او فراوان پیامبران فرستاد با کتاب های آسمانی, تا این خداگونگی را از مرحله استعداد به فعلیت درآورند و انسان آینه تمام نمای خدا در روی زمین گردد. در این راستا زندگی نیز فرصتی است برای خدایی شدن و عمر انسان اگر در این مسیر هزینه نشود, خسارت خواهد بود, ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات. انسان در زیانکاری است, مگر کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند. (عصر, 2و3)
بنابراین هدف از سیر و سلوک, خدایی شدن یا خداگونه شدن انسان و فعلیت بخشی به استعداد خلیفه اللهی است که از طریق توحید و خدامحوری حاصل می شود. از طرفی هم خدایی شدن انسان با موانعی روبرو است که عمده آن غفلت است که خود معلول عواملی مانند شیطان و نفس است. با این مقدمه در تعریف سیر و سلوک می توان گفت: سیر و سلوک رفع غفلت از یاد خدا به وسیله مبارزه با شیطان و هوای نفس و تمرین خدامحوری در زندگی و روش مراقبت از خود در راستای خدایی شدن و تقرب انسان به خداوند است.
انسان مانند بطری ای می ماند که ابتدا پر از هوا است و باید در طی مراحل سیر و سلوک و تهذیب نفس, آن را از خدا پر کند و هوا را از وجود خویش تخلیه نماید. سیر و سلوک چنین هویتی دارد. پرکردن خود از خدا و خالی شدن از هر چه غیر خدایی است.
تحول و شدن:
ما دو مفهوم داریم, بودن و شدن. بودن در عرفان نظری بحث می شود. توحید نظری به معنای درک وحدت حاکم بر هستی است و شدن در عرفان عملی مورد بررسی قرار می گیرد, توحید عملی, یعنی تقرب و یکی شدن با حقیقت هستی و ظهور و حضور خداوند در دل و جان و اندیشه و عمل انسان.
انسان موجودی در حال شدن و تحول پذیر است, عرفان عملی و دین در صدد مدیریت شدن های انسان است. در هر صورت انسان در حال شدن است, هر روزی که از زندگی انسان می گذرد تحول و دگرگونی ای در او پدید می آید که باید تحت سیستم خاصی این شدن ها رهبری شود. از نظر اسلام این سیستم همان توحید است.
در انسان استعداد شدن های مختلف و بلکه متضاد وجود دارد. انسان هم می تواند یک موجود شیطانی و خبیث و جنایتکار شود و هم می تواند یک موجود رحمانی و نیک و درستکار گردد. به همین دلیل شدن های انسان نیاز به مدیریت دارد, مدیریت این حرکت و شدن به انبیای الهی و اولیای ربانی سپرده شده است. کار مقام ولایت و نظام دینی در جامعه این است که راهنمای انسان و جامعه در این شدن ها باشد.
مفهوم خدایی شدن و زندگی توحیدی.
زندگی فرصتی است برای خدایی شدن و هدفی که منظور نظر دین و اولیای الهی است, ساختن انسان خدایی است. هر مکتبی الگوی خاصی را برای انسان سازی معرفی می کند, الگویی که ادیان توحیدی معرفی می کنند, انسان خدایی است. تمامی پیامبران و رهبران دینی برای خدایی شدن انسان تلاش کرده اند. آنها به هر چیزی که دعوت کرده اند مانند دانش, عدالت, اخلاق و معنویت, همه برای این بوده است که از انسان موجودی خدایی بسازند. تقرب به خداوند به همین معنای خدایی شدن و خداگونگی است.
مفهوم خدایی شدن, به این معنا است که انسان محور تمام زندگی, تصمیم گیری ها و اندیشه های خودش را خداوند و خدایی شدن قرار دهد. به طور مثال سخن اش خدایی شود, یعنی درباره خدا و صفات خدا و مظاهر خدا و به خاطر خدا سخن بگوید, نگاهش خدایی باشد, خدا پسند باشد به چهره های خداگونه بنگرد و به چیزی که خداوند راضی نیست, نگاه نکند. خدایی بیاندیشد, یعنی به خدا بیاندیشد و برای شناخت حقیقت هستی تلاش کند و برای خدا فکر و اندیشه اش را به کار بیاندازد و نیز خداگونه عمل کند. انبیای الهی اینطور بودند, تمام فکر و ذکر آنها خدا بود. مثل اینکه جز خدا و رابطه با او, شناخت و عبادت او, دعوت به او و جهاد در راه او, کار دیگری در این جهان نداشتند, زیرا کمال و سعادت انسان در خدایی شدن و به رنگ خدا در آمدن است, به همین دلیل تمامی انبیا انسان را به پرستش توحیدی خداوند دعوت می کردند. یک انسان خدایی اینطوری است. اهل عبادت خدا است, اهل اندیشه دینی و الهی است, تخلق به اخلاق الهی دارد و رفتارش خداگونه است.
نمونه های اینگونه افراد که از آنان به عنوان مرد خدا, ولی خدا, سالک و عارف یاد می شود, فراوان اند, ولی ما در این زمان با یک نمونه آشکار آن روبرو هستیم و آن امام خمینی رض است. مردی که خدای متعال تمام وجود او را احاطه کرد بود و به تمام اعضا و جوارح و جوانح او نفوذ و سرایت داشت و می توان گفت خداوند تمام کشور وجوش را تصرف کرده بود و حرف و اندیشه و عملش همه خدایی شده و در حقیقت فانی در خدا و غرق در دریای حقیقت الهی گشته بود. ارزش هر کسی هم در آستان توحید به این است که خداوند در او نفوذ کند. به هر مقدار که خدا در انسان سریان پیدا کند, آن انسان به همان مقدار ارزش پیدا می کند. ارزش اولیای خدا به حضور خدا در آنها است, به ظهور خداوند در آینه وجود آنها است.
خودشناسی هم همین است که هر کسی خود را ارزیابی کند و ببیند چه مقدار خدا در او نفوذ کرده و حکومت دارد. چقدر تحت ولایت خدا است و خدای ناخواسته چقدر تحت ولایت شیطان بسر می برد, چه اندازه خدا در دلش خانه کرده و چه مقدار شیطان در آن لانه دارد, تا به ارزش های خویش واقف گردد و همچنین بتواند برای دفع شیطان و حضور بیشتر خداوند در خود برنامه سیر و سلوک تنظیم کند.
ضرورت خودشناسی توحیدی:
هدف زندگی انسان چیزی جز نزدیک شدن به خداوند و خدایی شدن انسان نیست، اما لازم است قبل از ورود به برنامه سیر و سلوک, ابتدا قدری خودشناسی کنید، یعنی حساب کنید و ببینید چقدر خدا را می شناسید و از نظر اعتقادی چه مقدار به خدا یقین دارید، همچنین مقدار اعتقاد یقینی خود به معاد و حقانیت اسلام و تشیع را بررسی کنید! چرا؟ چون اولین نیاز انسان در این راه یقین است. یقین سرمایه انسان برای حرکت در راه خدا است.
بعد باید بررسی کنید و ببینید آیا به وظایف بندگی خود عمل کرده اید؟ انسان در قبال خداوند و دین خود وظایف شرعی و واجبی دارد که انجام آن مهمترین عامل تقرب او به خداوند است. اهل معرفت این مرحله را قرب فرایض می نامند و برای آن اهمیت فوق العاده ای قایل اند. وظایف انسان در این مرحله ترک حرام و انجام واجبات و به طور خلاصه برنامه پرستش توحیدی است.
این دو مرحله، در حقیقت مراحل اصلی سیر و سلوک هستند و اما بررسی بعدی مربوط به موضوع محبت و عشق یا به تعبیر اهل معرفت قرب نوافل است. این مرحله البته مربوط به کسانی است که می خواهند عارف شوند و به نهایت کمال انسانی و قرب الهی برسند. این همان راه عشقی است که عرفا پیشنهاد می کنند. برای این مرحله باید بررسی کنید و ببیند چه چیزها و چه کسانی را دوست دارید. علاقه های خود را بررسی کند. خدا را چه مقدار دوست دارید، فرستادگان و اولیای خدا را چه مقدار دوست دارید. چه مقدار حاضرید در این مسیر عاشقانه حرکت و ایثار نمایید.
فاز عشق بسیار بالاتر از فاز وظیفه و عقل است. برای عارف شدن باید از عقل و وظیفه گذشت و به وادی عشق و محبت رسید، یعنی علاوه بر انجام وظیفه و برخورداری از حیات عقلانی ، از حیات عرفانی نیز برخوردار بود و وارد وادی محبت شد.
و در نهایت بررسی کنید که تا چه حدی در خدمت اهداف اجتماعی اسلام هستید و با رهبری سیاسی اسلامی هماهنگی دارید و چه مقدار حاضرید در راه اسلام و اعتلای کلمه الله از مال و جان خود مانند اولیای معصومین به خصوص سرور و سالار شهیدان حضرت حسین (ع) انفاق و ایثار نمایید.
خوب این تقریبا تمام راهی است که باید طی شود. اما اکنون این سوال مطرح می شود که آیا طی این راه شدنی و آسان است؟ آیا راه باز است و نیاز به چیز دیگری نیست، مانعی در راه وجود ندارد؟
در پاسخ گفتنی است که بله راه باز است، ولی آسان هم نیست. باید با اراده ای قوی و عزمی راسخ و همتی بلند وارد این راه شد وگرنه حرکت آسان نیست. موانع و راهزن هم فراوان وجود دارد که اگر با آنها مبارزه نشود، وصول به خداوند دچار مشکل خواهد بود.
نتیجه عشق و پرستش توحیدی:
خدایی شدن تعبیری است که ما در این نگاشته از واژه قرب ارایه کرده ایم. در آموزه های دینی بیشتر از واژه قرب استفاده می شود ولی فرقی ندارد که بگوییم خدایی شدن یا قرب به خداوند. در هر صورت مهمترین عامل قرب انسان به خداوند و یا خدایی شدن او, این است که انسان با معرفت و عبودیت توحیدی عاشق خداوند شود. بنابراین برای عاشق شدن باید اول معشوق را شناخت , به هر مقدار که معرفت انسان نسبت به معشوق بیشتر می شود, عشق به وصال در او شعله ورتر می گردد و به هر مقدار که انسان عاشق وصال محبوب می شود, به اطاعت , بندگی و تسلیم در مقابل خواسته های محبوبش تن در می دهد و فانی در اراده ی او می گردد و به هر مقدار که عاشق خودش را در معشوقش گم می کند و از خودش و خواسته هایش دور می شود, به محبوبش نزدیک می گردد و در مقام محبت او می نشیند و بهر مقدار که خداوند از بنده اش راضی می شود, او را در مقام رضایت قرار می دهد و مظهر و مجلای صفات و کمالات خویش می گرداند.
یعنی چشمش چشم خدا می شود و نگاه خدائی پیدا می کند. گوشش گوش خدا می شود و با گوش خدائی می شنود و همچنین زبانش , دستش , پایش و تمام اعضاء و جوارحش , رنگ خدائی به خود می گیرند و آن می بیند و می شنود و می کند که دیگران نه می بینند و نه می شنوند و نه می توانند انجام دهند. به سه روایت در این زمینه اشاره می نمائیم :
یک -» قال الصادق (ع ) العبودیه جوهره کنهها الربوبیه فمن فقد فی العبودیه و جد فی الربوبیه « عبودیت خداوند جوهری است که باطنش ربوبیت و خدائی است پس کسی که در عبودیت حق تعالی گم شود در مقام ربوبیت و خدائی است پس کسی که در عبودیت حق تعالی گم شود در مقام ربوبیت یافت خواهد شد, (مصباح الشریعه , ص 5, باب اول در عبودیه ).
دو - روایت از امام صادق (ع ) است ایشان نقل نموده اند که خدای عزوجل چنین فرموده است که محبوبترین چیزهائی که بندگان من بوسیله آنها به من نزدیک می شوند, انجام اعمالی است که به ایشان واجب نموده ام و همچنین بنده به واسطه ی نوافل و مستحبات آنچنان به من نزدیک می شود که محبوب من می گردد و چون محبوب من شد, من گوش او می شوم گوشی که به وسیله آن می شنود و چشم او می شوم چشمی که به آن می بیند و زبان او می شوم زبانی که با آن سخن می گوید و همچنین دست او می شوم دستی که به وسیله آن می گیرد. در این صورت است که اگر دعا کند اجابت می کنم و اگر سؤال نماید عطا می کنم (مستجاب الدعوه می شود), (وسایل الشیعه , ج 4, ص 72, باب 17).
سه - در روایت قدسی آمده است که خدای تبارک و تعالی در برخی از کتابهائی که به پیامبرانش وحی نموده است فرموده است : ای فرزند آدم , من زنده ای هستم که هرگز نمی میرم , اوامر مرا اطاعت کن تا تو را همچون خودم , زنده ای قرار دهم که نمی میرد. ای فرزند آدم , من به هر چه بگویم باش , موجود می شود, اوامر مرا اطاعت کن , تو را همچون خودم صاحب این قدرت می نمایم که به هر چه بگوئی باش و اراده کنی , موجود شود, (مستدرک وسایل , ج 11, ص 258). بنابراین نباید از طاعت , عبودیت و یاد خدا و انجام واجبات و ترک محرمات غفلت کرد.
غفلت از خدا مانع خدایی شدن و قرب انسان به خداوند:
مشکل اساسی انسان, غفلت از خداوند است, غافل شدن از اینکه خداوند انسان را به صورت خود آفریده و از روح خود در او دمیده و او را خلیفه خود در زمین ساخته است, غفلت از اینکه زندگی را فرصت خدایی شدن قرار دهد. انسان موجودی خدایی است و باید خدایی زندگی کند وخدایی شود تا رستگار گردد. ریشه همه خوبی ها در زندگی دنیا و آخرت انسان در همین زیست خدایی است و گناه حاصل غفلت و فراموش کردن خدا است, گناه, یعنی زیست شیطانی, دور شدن از خدا و شیطان گونه شدن انسان. عادت به کارهای غیر اخلاقی, آرزوهای دنیوی, هوا و هوس, تجمل گرایی و خواسته های افراط گونه مادی همه از عوامل غلفت انسان از خدا و راه خدا است.
اگر کسی به این حقیقت که روح زندگی و سعادت او به خداگونه شدن است, باور یقینی داشته باشد, به راه خطا نمی رود و سالک کوی خداوند خواهد شد! تمام فکر و ذکر انبیای الهی و اولیای خدا خدایی شدن و تمرکز روی خدا بود, به قرآن کریم بنگرید, در کمتر ایه ای می یابید که خدا در آن نباشد و از خدا سخن نگوید, در آستانه دین تمام سخن ها از خدا است واین الگوی زندگی توحید انسان است. شما هم بکوشید روی خداوند متمرکز شوید, حتما وضعتان دگرگون شده و به حقیقت سیر و سلوک می رسید و احساس سعادت و راحتی می کنید.
راهکار دین برای سیر و سلوک:
راهکار دین توحیدی اسلام برای خدایی شدن انسان و سیر و سلوک, غفلت زدایی و انس دادن و آشنا نمودن انسان با خداوند و ایجاد وحدت میان این دو است, به گونه ای که خدای متعال تمام فکر و ذکر و اندیشه و عمل انسان را اشغال کند و قلب انسان عرش خداوند گردد. قلب المومن عرش الرحمان. (بحار الانوار ج 55, ص 29) قلب مومن عرش خدا است و به تعبیر قرآن کریم رنگ خدایی بگیرد و خدایی شود, صبغه الله و من احسن من الله صبغه. ( بقره, 138) رنگ خدا و چه کسی بهتر از آن است که رنگ خدایی به خود گرفته است.
قرآن کریم هدف زندگی را عبادت معرفی می کند. و ما خلقت الجن و الان الا لیعبدون. ( ذاریات, 56) جن و انسان را نیافریدم مگر برای عبادت. در روایت از معصومین هست که معنای عبادت, معرفت است, یعنی در حقیقت هدف خلقت انسان معرفت خدا است و ادیان الهی و پیامبران خداوند همگی آمده اند تا خداوند را به انسان بیاموزند. اگر در سیره و سخنان انبیای الهی دقت کنیم, مشاهده خواهیم کرد که آنها کاری جز آموزش خدا به خلق خدا نداشتند. خودشان هم در تمام زندگی خود مشغول خدا بودند. تمام فکر و ذکر انبیای الهی هم همین بوده است. آنها تنها به خداوند می اندیشیده اند و تنها مردم را به خداوند دعوت می کردند و گفتگوهای شان از خدا و رفتارشان برای خدا بوده است. ما هم در زندگی خود از این منظر کاری جز خدا شناسی و خداپرستی نداریم.
به عبارتی می توان گفت: سیر و سلوک یعنی تمرکز کردن روی خداوند. اینکه تمام زندگی انسان بر محور خدا و معرفت خدا سامان دهی شود.
منتهی معرفت توحیدی خداوند دو مرحله دارد, معرفت نظری و معرفت عملی. یا به عبارتی توحید و عرفان نظری و عملی. معرفت گاهی از طریق شناخت و فعالیت های ذهنی و معرفتی حاصل می شود و گاهی از طریق عملکرد و تجربه عملی به نتیجه می رسد. انسان گاهی از طریق توصیف عسل به مزه و خواص و کیفیت آن شناخت پیدا می کند و گاهی از طریق چشیدن خود عسل به این نوع شناخت معرفت عمیق پیدا می کند. عبادت همان معرفت خداوند است که از طریق تجربه عملی انجام می شود و در نهایت نیز به معرفت نظری خواهد انجامید.
مراحل خداشناسی توحیدی و سیر و سلوک نظری:
مراحل سلوک نظری یا شناخت توحیدی خداوند شامل تفکر شخصی در سوال های اساسی زندگی انسان است که در بینش دینی مطرح می شود مانند, خداشناسی و انسان شناسی و هستی شناسی و دین شناسی و معاد شناسی که البته صورت تفصیلی آن شامل مراحل گسترده ای به شرح زیر است:
- شهود و رویت ذات الهی در آیات آفاقی و انفسی و مظاهر خداوند, به خصوص مظهر جامع انسانی.
- شناخت و رویت صفات خدا در کتاب تکوین طبیعت و همچنین از طریق کتاب تدوینی قرآن کریم و روایات معصومین ع.
- شناخت ولایت و حکومت خداوند بر جهان هستی و سنت های حاکم بر آن و فرشتگان الهی با استفاده از قرآن کریم و روایات و مطالعه کتاب طبیعت و تکوین.
- شناخت ولایت انبیای الهی و جانشینان معصوم ایشان (ع) و سیره عملی و سخنان انسان های کامل.
-شناخت سخن خدا, یعنی قرآن کریم به خصوص دقت در روش توحیدی این کتاب مقدس برای ساخت انسان و جامعه.
- شناخت اخلاق و ارزش های الهی و همچنین رزایل و ضد ارزش ها.
- شناخت احکام و اراده خدا از طریق آشنایی با احکام شریعت و علم فقه که شامل واجبات و محرمات و مکروهات و مستحبات و مباحات و حلال ها و صحیح و فاسد شرعی و عملی است.
-شناخت قوانین حاکم بر مظاهر و مخلوقات خداوند در طبیعت و کیهان و عجایت خلقت الهی از طریق علوم دانشگاهی و تجربه بشری.
- شناخت دشمنان خدا, یعنی شیاطین انسی و جنی و کفار و مشرکین و منافقین.
- شناخت انسان کامل به عنوان ظرف ظهور کامل خداوند و مظهر جامع و خلیفه خدا در زمین.
- شناخت خود یا خودشناسی به منظور معرفت نسبت به مقدار نزدیکی و دوری از خدا و کیفیت تحقق مظهریت خداوند در خود فردی ما.
- مطالعه تاریخ و سرگذشت خداپرستان و دشمنان خدا به منظور شناخت هجوم های مختلف دشمنان خدا و جنگ سخت و نرمی که بر علیه خداپرستان سامان دهی می کنند و نحوه معامله و برخورد ایشان و امدادهای غیبی خداوند و نصرت مومنان و شکست کافران و دشمنان خدا.
- شناخت معاد به عنوان روز ظهور خداوند و انسان و کیفیت ملاقات انسان با خداوند در آخرت.
با دقت در این مراحل به خوبی آشکار می شود که تمام علم و دانش انسان چه حوزوی و چه دانشگاهی منحصر به شناخت خداوند است و در حقیقت موضوع تمامی شاخه های علوم و معارف قدیم و جدید, خداشناسی است, و خدای متعال به انسان هر گونه ابزاری برای شناخت اعم از حس و عقل و شهود داده است, برای شناخت خود داده و کسی جز خداوند وجود ندارد که قابل شناختن باشد. هر چند که ممکن است خود ما و یا اساتیدی که به ما دانش می آموزند, از این موضوع غافل باشند.
آدمی تا زمانى که نسبت به چیزى شناخت کامل و کافی پیدا نکند، آن را دوست نمىدارد و نمی تواند آگاهانه و عاشقانه به او نزدیک شود. با طی مراحلی که گذشت شما از نظر اندیشه و شناخت به خداوند نزدیک می شوید و زمینه قرب عملی انسان نیز فراهم خواهد شد.
خداپرستی و سیر و سلوک عملی:
عبودیت توحیدی و آگاهانه و عاشقانه خداوند و ترک محبت دنیا و انقطاع کامل از آن که راهکار کلی عرفان و سیر و سلوک در بخش عمل است, نیز بسیار گسترده است. در حقیقت انسان هر انتخاب خوبی که می کند, در قالب خدا پرستی انجام می دهد, حتی انتخاب غذای خوب, همسر خوب, مکان خوب برای زندگی اگر بر محور خدا و برای رضای خدا باشد, خدا پرستی محسوب می شود, چه رسد به انتخاب دوست خوب, استاد خوب, مدرسه خوب و کتاب خوب. ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین.
در این راستا تمام جوارح و جوانح انسان وظیفه عبودی و توحیدی خاص خود را دارد و در حقیقت همه وجود انسان وارد پرستش خدا می شود. چشم فقط باید خدا را ببیند و در مسیر خواست خدا ببیند و گوش هم خدا پرستی اش این است که به خدا گوش کند و به غیر خدا گوش ندهد. دست تنها کارهای خداپسندانه انجام دهد و ظلم نکند پا تنها به سوی خدا و برای خدا حرکت کند و شکم تنها چیزی بخورد که خداوند راضی است و اندیشه انسان به چیزی فکر کند که خدا در آن باشد, فقط به خدا بیاندیشد و یا خدایی بیاندیشد و........ تا جایی که تمام وجود انسان فانی در خدا شود.
از این منظر تمام فعالیت های فردی و اجتماعی انسان اگر در راستای توحید و برای خدا باشد, عین دیانت است, یعنی تمام فعالیت های سیاسی, اجتماعی و فرهنگی و حتی فعالیت های اقتصادی انسان عین دیانت و خداپرستی و در راستای ساخت خود و جامعه اسلامی است. مرحوم مدرس که فرمود: سیاست ما عین دیانت ما است, حرف توحیدی بسیار دقیقی را زده است. البته نفرمود: جزء دین است و بحث عینیت را مطرح کرده است که بسیار دقیق تر است از جزئیت است. عین دین, یعنی شما کار اقتصادی هم که می کنید اگر موحد باشید, کارتان عین عبادت خدا و یکتا پرستی است. کار سیاسی هم که می کنید, دارید خداپرستی می کنید و حتی برای نظام اسلامی موشک هم که می سازید این کار عین عبادت و دیانت است و باعث کمال و رشد انسان و جامعه می شود. در این آستان تمام فعالیت های انسان رنگ و بوی خدایی دارد و در قالب عبودیت مطرح می شود و چنین رویکردی است که در نهایت انسان را به نهایت شکوفایی فردی و اجتماعی خود می رساند.
مراحل خداپرستی و سیر و سلوک عملی:
خداپرستی نیز مراحل کلی و دسته بندی خاصی دارد که طی کردن آن برای رسیدن به سیر و سلوک و خدایی شدن انسان ضرورت دارد. مبنای این مراحل همان شناخت های نظری و اعتقاد به آنها است که در عبادت, عمل و اخلاق فردی و اجتماعی انسان ظاهر می شود.
مهمترین مراحل سلوک عملی عبارت ا ست از:
- ایمان به خداوند و قبول این معنا که انسان با روابط گسترده با خداوند به کمال و سعادت خود می رسد و بدون خدا زندگی و دنیا و آخرت انسان تباه خواهد شد.
- حاکم ساختن اراده خداوند بر اراده خود و عبودیت کامل خداوند در دو مرحله قرب فرایض و نوافل است که اصطلاحا به آن فنای فی الله گفته می شود. حضرت على(ع) نیز مىفرمایند: «اگر خدا را دوست مىدارید محبّت دنیا را از قلبهایتان خارج کنید»، (میزانالحکمه، ج2، ص 228، ر 3167).
- تخلق به صفات الهی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی. در این راستا اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رزایل اخلاقی, از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی یکی از مراحل وسیع و پر اهمیت سیر و سلوک محسوب می شود.
- پاکسازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی ها و اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا تلقی می شود نیز از مراحل سیر و سلوک است.
- انجام وظایف واجب عبادی در قبال خداوند و عمل به احکام الهی و ترک گناهان که باعث تحصیل صفت تقوی در انسان خواهد .
- تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولیای معصومین(ع) او و مومنان اهل ولایت و محبت, از طریق انجام مستحبات و زیارات و مانند آن.
- یکی از مهمترین مراحل که بعد اجتماعی دارد, جهاد و مبارزه با دشمنان خدا است. علاوه بر جهاد اکبر که با دشمن درونی نفس انجام می شود, جهاد اصغر هم خیلی سازنده است و شاید ایمان انسان و صداقت و اخلاص او در این مسیر با جهاد است که محک می خورد و راستی آزمایی می شود. الجهاد باب من ابواب الجنه. جهاد خود دری است از درهای بهشت که مومنین راستین از طریق آن به ملاقات خداوند می روند.
ولایت پذیری شرط مهم سیر و سلوک توحیدی:
بعد از بحث روش سیر و سلوک توحیدی و خداشناسی نظری و عملی که متن دین است, وارد بحث ولایت می شویم مبحثی که کاملا چسبیده به توحید است و بدون آن حرکت در این مسیر ممکن نیست. همه ما می دانیم که پیامبر خاتم (ص) دعوت خود را با توحید آغاز کرد و فرمود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا, یعنی از طریق توحید و خداپرستی و نفی شرک و کفر است که به رستگاری می رسید, ولی سیر و سلوک و رفتن در راه توحید و خدایی شدن بدون تمسک به ولایت انبیا و اولیای معصومین (ع) و رهبران حقیقی و علمای ربانی دین در زمان غیبت معصوم (ع) ممکن و شدنی نیست. مهمترین دلیل حقانیت شیعه هم همین است. مذهب شیعه با وجود ولایت است که می تواند به عنوان یک مذهب کامل راهگشا و نجات دهنده بشر باشد.
دین اسلام در قرائت شیعی آن دو محور اساسی دارد که عبارت است از توحید و ولایت. توحید متن دین است و ولایت مفسر و مجری آن در جامعه. توحید بدون ولایت دچار افراط و تفریط می شود. مشکلاتی که امروزه غربیان دچار آن هستند, ناشی از نفی توحید و گرایش به کثرت گرایی است و انحراف و افراطی گری اهل سنت به خصوص وهابیت حاصل نفی ولایت و درک غلط توحید است.
مهمترین منبعی که به صراحت این مطلب را بیان کرده است, حدیث معروف سلسله الذهب است. این حدیث در منابع فراوانی آمده و از احادیث معروف و متقن شیعه است. سلسه الذهب گفته اند چون سلسله سند آن شامل تمام معصومین(ع) قبل از امام هشتم (ع) می شود تا می رسد به رسول خدا (ص) و آن حضرت می فرماید: که خدای متعال چنین فرموده است.
در مسیر حرکت امام رضا(ع) به سوی مرو هنگامی که موکب حضرت به شهر نیشابور رسید, مردم نیشابور که مردمی دانش دوست و مشتاق زیارت حضرت رضا (ع ) بودند. از حضرت تقاضا کردند اندکى توقف فرماید تا چهره جذاب و متین آن یادگار رسول را ببینند. امام (ع) در حالى که لباس ساده اى بر تن داشت ، در برابر مردم قرار گرفت . مردم با دیدن آن حضرت بى تابانه فریاد شوق برداشتند. دو نفر از حافظان حدیث بنام ابوذرعه و محمّد بن اسلم مردم را به سکوت دعوت کرده و کلمات درربار آن حضرت را براى مردم - با صداى بلند - بیان مى کردند.
حضرت رضا علیه السلام حدیثى را که مربوط به (توحید و یگانگى ذات حق ) است پس از ذکر سلسله سند که به خدای تعالی می رسید, بدین سان بیان فرمود: قال الله تعالی: کلمة لا اله الا اللّه حصنى فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصنى امن من عذابى, یعنى کلمه طیبه (لا اله الا اللّه) دژ استوار من است ، هر کس آن را بگوید در این دژ استوار داخل مى شود، و اگر در آن وارد شد از عذاب روز رستاخیز در امان خواهد بود. و سپس هنگامى که موکب آن حضرت مى خواست به راه افتد، براى تکمیل این سخن والا و ارزنده سر از هودج و کجاوه بیرون آورد.
مردم همه متوجه شدند که امام (ع) قصد بیان مطلب مهم و سرنوشت سازی را دارد . بنابراین دیگر بار سکوت بر همه جا حکمفرما شد. امام (ع ) بدنبال حدیث افزود: و لکن بشرطها و شروطها و انا من شروطها. یعنى : و امّا به شرط و شروطش (و با اشاره به خود فرمود:) و من از شروط آن هستم .
از این بیان انتهایی حدیث برداشت می شود که ولایت شرط دین و جزء کامل کننده آن است. پروردگار وقتی على ابن ابیطالب را به ولایت منصوب نمود آیه اکمال را فرو فرستاد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا (مائده, 3) در این روز کامل نمودم برای شما دین شما را و اتمام نمودم برای شما نعمت خود را و راضی شدم که توحید ـ توأم با ولایت ـ دین شما باشد.
البته قبل از نصب امیرالمؤمنین به ولایت نیز، خدای متعال در آیه تبلیغ به پیامبر چنین خطاب می کند: یا ایها الرسول بلغ ما أنزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته (مائده, 67) ای پیامبر آنچه به تو نازل شد ـ نصب امیرالمؤمنین به ولایت ـ به مردم بگو اگر تبلیغ نکنی، رسالت خود را نرسانیده ای .
بنا بر بسیارى تفسیرها ماجراى حدیث سلسله الذهب امام رضا با تاکید روى جملة شرطها و شروطها همان آیه اکمال و آیه تبلیغ را یادآوری می کند و مى گوید:
شرط اساسی کلمة لا اله الا الله پذیرش ولایت و رهبرى امام و در پى آن ولایت فقیه در زمان غیبت معصوم (ع) است, بدون پذیرش ولایت اساسا زنده بودن و مسلمانى و رستگارى اخروى شما زیر علامت سئوال است. این حدیث شریف در کتاب های متعددی مانند عیون اخبار الرضا (ج -2 ص 296) منتهی الآمال (ج -2 ص 891) بحارالانوار، (ج 109 -12) حدیثه الشیعه (ص 642) و ... درج گردیده است.
شاهد دیگر نیز حدیث ثقلین است که در آن پیامبر خدا (ص) چندین بار به خصوص نزدیک رحلت خود از این دنیا توسط آن وصیت کرد و فرمود: "انی قد ترکت فیکم ثقلین، آحدهما اکبر من الآخر: کتاب اللّه عزوجل حبل ممدود من السمأ الی الارض، و عترتی اهل بیتی، ألا انهما لن یفترقا حتّی یردا عَلَیَّ الحوض; من در میان شما دو چیز گرانمایه و پر ارزش، به یادگار مینهم که یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است: کتاب خداوند ـ عزوجل ـ که ریسمانی کشیده شده از آسمان به زمین است و عترت خود که همان اهلبیت من میباشند. آگاه باشید که این دو هرگز از هم جدایی نپذیرند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند."(اهلبیت در قرآن و حدیث، ص 160ـ175.)
قرآن در حقیقت کتاب آموزش توحید, دین و زندگی توحیدی است و اهل بیت نیز همان ولایت است که مفسر توحید و کتاب خدا و ضامن اجرای آن در جامعه است. البته در این مسیر باید توجه کرد که در عصر غیبت امام معصوم ع ولی فقیه در این زمینه نقش اساسی دارد و همان وظایف ولایت را اجرا می کند.
نتیجه اینکه: بهترین راه سیر و سلوک استفاده از قرآن کریم و اهل بیت(ع) برای شناخت توحیدی خداوند و سامان دهی زندگی توحیدی, تحت رهبری اولیای خدا است که به صورت دو سیر نظری و عملی طی می شود و در نهایت انسان با فنا و غرق شدن در خداوند, به مقصد و مقصود نهایی زندگی خود که شکوفا شدن و عرفان کامل خداوند است, می رسد.